وی در سخنانی درباره ضرورت حفظ و جذب نخبگان در داخل اظهار داشت که برای حفظ نخبگان لزوما نباید به ارائه تسهیلات مادی پرداخت بلکه حیات نخبه در فعالیت مغزی اوست و اگر شرایط شکوفایی فکر و مغز نخبه فراهم نشود و امکان رشد استعدادهای او ایجاد نشود نخبه دچار مرگ مغزی خواهد شد!
براساس برخی از آمارها، ایران رتبه اول فرار مغزها در دنیا را دارد. البته برخی مسئولان که مایل به پذیرش این واقعیت نیستند اسم این رخداد را فرار مغزها نمیگذارند و به آن مهاجرت مغزها میگویند اما در هر صورت چه فرار مغزها و چه مهاجرت مغزها، صورت مسئله چندان تفاوتی نمیکند. تعداد مغزهای فراری نیز اگر چه خیلی زیاد نیست اما توجه به برخی از واقعیتها اهمیت این مسئله را روشن میسازد. براساس آمارها سالانه حدود یک میلیون و 300 هزار دانشآموز وارد مقطع دبستان میشوند و این افراد بعد از قریب 12سال فارغالتحصیل میشوند این عدد در حال حاضر در حدود 900هزار فارغالتحصیل مقطع متوسطه در سال است، بخش عمدهای از این افراد وارد دانشگاه شده و بعد از 4سال یا 8سال در مقاطع مختلف کارشناسی و تحصیلات تکمیلی فارغالتحصیل شده و بهطور متوسط 500هزار نفر نیز تحصیلات دانشگاهی را تمام میکنند.
بررسیها نشان میدهد چیزی حدود یکدرصد این افراد دانشآموختگان رشتههای پایه هستند که تولیدکننده علم و صفشکنان عرصه علم و فناوری هستند. بقیه دانشآموختگان دانشگاهی در رشتههایی دانش آموختهاند که به هر حال در مناصب و جایگاههای مختلف کشور مشغول بهکار میشوند اما عصاره سرمایهگذاری علمی روی آن یک میلیون و سیصد هزار نفر اولیه همین یکدرصد یا بهعبارتی 5هزار نفر هستند.
آمارها نشان میدهد بخشی از این 5هزار نفر به دلایل مختلف قادر به ماندن در کشور نیستند، برخی توسط دانشگاههای برجسته اروپا و آمریکا شکار میشوند که به این فرایند شکار نخبگان میگویند و حتی در برنامههای مصوب سالانه این کشورها، جذب مغز از سایر کشورها مصوب شده است و این امر براساس یک برنامه مدون صورت میگیرد
و حتی برخی از سفارتخانهها ماموریت دارند نخبگان کشور محل ماموریت خود را شناسایی کرده و زمینه اتصال آنها به دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی و صنعتی کشورهای خود را فراهم کنند، برخی دیگر از این نخبگان از طریق استادان برجسته ایرانی داخل و خارج به مراکز مذکور مرتبط میشوند که البته در این امر نیت خیرخواهانه نیز وجود دارد و بهاصطلاح میخواهند دانشآموختهشان عاقبت بهخیر شود، در این میان نخبگان ایرانی از بالاترین سطح هوش و معلومات برخوردارند و اغلب دانشگاههای دنیا مایل به جذب آنها هستند. به همین دلیل بسیاری از این نخبگان حتی پیش از فارغالتحصیلی، درخواست جذب خود را به دانشگاههای مذکور ارسال کرده و به محض فراهم شدن زمینه، به آنجا مهاجرت میکنند و بخش عمدهای از آنها هرگز به ایران برنمیگردند.
حتی از دید اقتصادی نیز اگر نگریسته شود فرار یا مهاجرت این گروه از نخبگان بهمعنای از دست رفتن سرمایهگذاری سنگین انجام شده طی حدود 20سال روی میلیونها نفر دانشآموز و دانشجوست زیرا که این نخبگان عصاره میلیونها دانشآموخته بهشمار میروند که به راحتی کشور را ترک میکنند.اکنون سؤال این است که چه برنامههایی برای جلوگیری از فرار نخبگان از کشور تدوین شده است؟ آیا همچون دولت قبل قرار است این مسئله با تکذیب درمانی حل و فصل شود؟