دهها شاخص دیگر علمی مانند تعداد اختراعات، تجاریسازی اختراعات، تعداد دانشگاهها، بودجه پژوهشی کشورها و نسبت آن با تولید ناخالص داخلی و سرانه تحقیقات و اعضای هیأت علمی و جوایز نوبل و دهها فاکتور دیگر در این امر دخیل است. اما متولیان حوزه علم و فناوری در ۸سال گذشته بهطور مرتب به تعداد مقالات استناد کردهاند و بر همین مبنا حتی ایران را در جایگاه اول رشد علمی دنیا نشاندهاند.
این در حالی است که حتی در همین شاخص انتشار مقاله نیز یک فاکتور تحت عنوان ضریب استناد وجود دارد که بیانگر استناد به مقالات توسط سایر دانشمندان است؛ در این بخش دهها هزار مقاله علمی ایران حتی یک استناد نیز نگرفته است یعنی هیچکس در تحقیقات خود به آنها استناد نکرده است!
اما گزارش اخیر رئیس انجمن ایمنی زیستی نشان میدهد که در یکی از حوزههای پراهمیت فناوریهای پیشرفته یعنی «بیوتکنولوژی» رتبه جهانی ایران بسیار پایینتر از آن چیزی است که در این سالها اعلام شده است. گویا این رتبهها صرفا بهمنظور تغذیه افکار عمومی داخلی بیان شده و مصرف داخلی داشته است. به گفته رئیس انجمن ایمنی زیستی و براساس آخرین گزارش منتشره در ویژهنامه مجله علمی World view scientific American (که سالانه گزارشی را تحت عنوان Score card تهیه میکند)،
شاخصهای رتبهبندی کشورها در زمینه بیوتکنولوژی بررسی شده؛ چراکه تعداد مقاله رتبه کشور را تعیین نمیکند. با بررسیهای انجام شده ایران در زمینه بیوتکنولوژی در بین ۵۴کشور اول که در این گزارش نام آنها آوردهشده بود، هیچ جایگاهی ندارد یعنی ایران را صاحب جایگاه ندانستهاند که بیایند و آن را مورد مقایسه قرار دهند.
بهعنوان مثال یکی از شاخصهای توسعه بیوتکنولوژی در هر کشور حقوق مالکیت فکری و معنوی است. به مفهوم هر نوع مخلوق فکری، هنری و ادبی که قابلیت خرید و فروش را داشته باشد. در بین سالهای ۹۶تا ۲۰۱۰درآمد ناشی از فروش ثبت اختراع یا patent دانشگاهها و مؤسسات عمومی آمریکا برابر با ۱۹۹میلیارد تا ۳۸۶میلیارد دلار بر مبنای دلار پایه سال ۲۰۰۵بوده است.
اکنون بهتر میتوان فهمید که تولید علم فقط تولید مقاله نیست و اگر علم تأثیری در وضعیت معیشت و زندگی اجتماعی مردم یک جامعه نداشته باشد به دردی نمیخورد. علم یا باید منجر به افزایش ثروت ملی شود یا مشکلاتی که مردم با آن دستبهگریبان هستند را برطرف کند.
در سالهای گذشته بهدلیل حاکمیت نوعی نگرش سطحی در دانشگاهها و وزارت علوم، ملاک ارتقای وضعیت اعضای هیأت علمی و حتی پذیرش پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکترا، انتشار مقالات علمی در نشریات نمایهشده در ژورنالهای بینالمللی بوده است. این اجباریشدن انتشار مقاله، منجر به تولید انبوه مقاله و انتشار انبوه آنها در ژورنالها شده است. اصل آن پایاننامهها در کتابخانههای دانشگاهی خاک میخورد و جز استادان راهنما، مشاور، داور و خود دانشجو فرد دیگری از وجود و محتوای آن اطلاعی ندارد اما مقاله مستخرج از همین پایاننامه خاک گرفته جزو آمار تولید علمی کشور محسوب شده است.
شاید فضای غالب در این سالها بهگونهای بوده است که کسی توان حرکت و سخنگفتن علیه این روند نادرست را نداشته است اما به دولت روحانی و سیاستگذاران حوزه علم و فناوری در این دولت پیشنهاد میشود ضمن اصلاح آمارهای قبلی تولید علم، روند تولید علم را در ایران واقعی کنند.