مثل آپاراتخانهی صفحهی شهر فرنگ هفتهنامهی دوچرخه که این چندوقت پر از یادداشتهای آپاراتچیهای نوجوان؛ دربارهی این فیلم شده است.
بد نیست چندتا از این یادداشتها را بخوانیم و ببینیم نوجوانها دربارهی این فیلم چه نظری دارند و چهطور فکر میکنند.
* * *
ساجده آقابابایی، آپاراتچی ۱۶ ساله از رشت، مینویسد: «این فیلم، در چند دقیقهی اول، تماشاگر را به نقطهی اوج داستان میبرد و بعد او را در دنیایی حدس و گمان تنها میگذارد. حادثهی آغازین داستان، نه تنها مخاطب، که شخصیتهای فیلم را هم سردرگم کرده و هیچ کس به جز «شیرین» (طناز طباطبایی) نمیتواند پرده از این ماجرا بردارد. اما شیرین سکوت میکند.
گمانهزنی ادامه پیدا میکند تا زمانی که در نهایت شیرین به حرف میآید و آنگاه نه فقط سکوت چندروزه، که سکوت چندسالهاش را میشکند و در دید تماشاگر از یک گناهکار به دختر مظلومی بدل میشود که هیچگاه گوش شنوایی، برای حرفهایش پیدا نکرده است.
اگرچه این فیلم در جشنوارهی فجر، از داوران جایزهای نگرفت، تبلیغات وسیعی هم نداشت، حتی روی جلد مجلهها هم نرفت، اما وقتی که عنوان پرفروشترین فیلم اکران عید فطر را به دست میآورد، مشخص میشود همانطور که در جشنوارهی فجر، جایزهاش را از تماشاگران گرفت، حالا هم کارگردان و بازیگران آن باید حاصل زحمتهایشان را در استقبال مردمی ببینند که از صمیم قلب، نگران شیرینهای روزگار و روزگاران شیرین آنها هستند.»
آپاراتچی: ساجده خانم آقابابایی، یادداشت خوبی نوشتهای و همهچیز را خیلی خوب توصیف کردهای. اما یادداشتت خیلی طولانی شده و در یادداشتت، تمام داستان فیلم را تعریف کردهای، که ناچار بخشی از نوشتهات را کوتاه کردم. کارکرد اصلی بخشهای «پیشنهاد آپاراتچی» و «آپاراتچی نوجوان»، معرفی فیلمهای خوب برای مخاطبان نوجوان سینماست. اگر وقتی که فیلمی را پیشنهاد میکنی، همهی داستان فیلم را تعریف کنی، مخاطبت دیگر علاقهی زیادی برای تماشای فیلم نخواهد داشت. منتظر یادداشتهای بعدیات هستم.
فاطمه احمدی، آپاراتچی ۱۵ ساله از تهران، نوشته است: «آغاز فیلم بسیار عالی است. کارگردان از همان ابتدا قصد دارد، بیننده را مجذوب فیلمش کند. با اینکه بازیها خوب است، اما همزاد پنداری زیادی بین من و شیرین شکل نگرفت که فکر میکنم بهخاطر بازی بازیگرکودکی «شیرین» باشد. با اینکه اتفاق اصلی در آن دوران رخ داده، اما احساسش را به من منتقل نکرد. رفتار شیرین بسیار طبیعی است، اما جای سؤال هست که چرا از جایی به بعد، شیرین از اینکه کسی دستش به تن او بخورد، هراسی ندارد و معمولی عمل میکند. رفتار والدین عسل باورپذیر است که کاری به جز اینکه آبرویشان را حفظ کنند، انجام ندهند؛ اما چرا والدین شیرین برای آزادی دخترشان تلاش نمیکنند؟ بهجز اینکه میخواهند دخترشان را دیوانه و معتاد جلوه دهند! این اصلاً باورپذیر نیست که وکیل و بازپرس، بیشتر از پدر و مادر، دلشان برای او بسوزد و حتی بیشتر از وظیفه، پیگیر آزادی او باشند. سرانجام شیرین، اگرچه خوشایند نیست، اما برای منِ بیننده که در اکثر فیلمها، شاهد پایان خوش هستم، خوب بود.»
آپاراتچی: فاطمه خانم احمدی، خیلی خوب و کوتاه به نکتههایی که در فیلم دیدهای اشاره کردهای. منتظر یادداشتهای بعدیات هستم.
فاطمه صدیقی، آپاراتچی ۱۶ ساله از تهران: «یکی از بهترین فیلمهایی که امسال دیدم؛ گذشته از بازیهای خوب، بهخصوص بازی شهاب حسینی و طناز طباطبایی، که تماشاچی را به عمق فیلم میبرد، موضوع فیلم هم جدید است. این فیلم آنقدر حرف برای گفتن دارد که شروع و پایانش برای تماشاچی به اهمیت وسطهای فیلم نیست. پایان فیلم هم باورپذیر است.»
فاطمه علیگو، آپاراتچی ۱۳ ساله از تهران: «این فیلم، موضوعی اجتماعی و واقعیتی تلخ از اجتماع را به تصویر میکشد. شیرین با بازی طناز طباطبایی، چندبار تا پای ازدواج پیش میرود، اما هربار به هم میخورد. بار اول زمان خواستگاری، بار دوم هنگام خرید عروسی و بار سوم پای سفرهی عقد که دچار بحران میشود و برای رهایی تصمیم میگیرد.
فیلم تلخ است و ما این تلخی را در همهی سکانسها احساس میکنیم. در آغاز دامادی را میبینیم که منتظر عروس است تا زندگیاش را شروع کند و در پایان هم دختری را که منتظر خبری بین مرگ و زندگی است. این فیلم داستان کوتاهیهاست، اما خیلی خیلی جدی است.»
آپاراتچی: فاطمه خانم صدیقی و فاطمه خانم علیگو، آپاراتچی خوشحال است که برای آپاراتخانه یادداشت مینویسید. منتظر یادداشتهای بعدیتان هستم.
مهسا بابایی، آپاراتچی نوجوان از تهران: «این فیلم، پربینندهترین فیلم سال و یکی از دو فیلم منتخب تماشاگران جشنوارهی فیلم فجر است. اگر به کارنامهی پوران درخشنده، نگاهی بیندازیم، او را کارگردانی موفق میبینیم. گرچه فیلم «خوابهای دنبالهدار» او چندان رضایت بیننده را به خود جلب نکرد، اما اکثر فیلمهای ساختهی پوران درخشنده، خوب از آب درآمده است. موضوع تازه و مهم فیلم، یکی از مهمترین علتهای جذابیت فیلم است. بازیگران فیلم هم به خوبی نقششان را ایفا میکنند و به خوبی در شخصیتهای فیلم جا افتادهاند. داستان فیلم، تلنگری است بر زندگی امروزی مادرها و پدرها که شبانهروزی کار میکنند و به بچههایشان کمتر میرسند. شاید حتی اگر معلم شیرین، به حرفش گوش میداد، الآن شیرین خوشبخت بود.
درخشنده میخواهد بگوید نباید این باشد که بگوییم: «هیس!... دخترها فریاد نمیزنند». موضوع این است که پدرها و مادرها نباید بچههایشان را به دست غریبهها بسپرند، حتی اگر آنها را میشناسند، چون وظیفهی اصلی آنها، نگهداری و حمایت از فرزندانشان است. فیلم به این موضوع اشاره دارد که پدرها و مادرها باید دورهی کودکی را جدی بگیرند و مراقب اتفاقهایی باشند که در این سن میافتد؛ چون همین اتفاقهای خوب یا بد در ذهن کودک اثرهای خوب یا بدی به جا میگذارد که تا بزرگسالی ادامه خواهد داشت.»
آپاراتچی: مهسا خانم بابایی، به نکتههای خوبی از فیلم اشاره کردهای. امیدوارم باز هم برای آپاراتخانه، یادداشت بفرستی.
غزل محمدی، آپاراتچی ۱۵ ساله از تهران: «این فیلم به خوبی توانسته نشان بدهد که در جوامع مردسالار، قوانین بر علیه زنهاست. اتفاقی ناخوشایند در کودکی دختری هشت ساله، باعث شکل گرفتن کینهی بزرگی در دلش میشود و به همین خاطر وقتی که میبیند همان اتفاق برای دختربچهی دیگری میافتد، مرد مهاجم را به قتل میرساند.
حرف فیلم بسیار جالب است، اما کمی فیلم را شعاری کرده است. به نظر من، حرفهای مهم باید بهصورتی غیرشعاری به مخاطب القا شوند تا تأثیر بیشتری داشته باشند. یعنی روند داستان بتواند روی مخاطب تأثیرگذار باشد، نه دیالوگهای شعاری فیلم.
بازیگران فیلم هم، بهخصوص بابک حمیدیان، نقشهایشان را به خوبی ایفا کردهاند.»
آپاراتچی: غزل خانم محمدی، باز هم یادداشتت خیلی طولانی بود و مجبور شدم بخشی از آن را کوتاه کنم. سعی کن از این به بعد، کمی کوتاهتر بنویسی.
* * *
یادداشتهای شما به آپاراتخانه رسید:
مریم رضایی (چه خوبه که برگشتی، رسوایی، بیست، تردید، تهران ۱۵۰۰، دموکراسی تو روز روشن، رئیس)، زهرا عربزاده (هیس!... دخترها فریاد نمیزنند)، شادی کردبچه (من مادر هستم، حوض نقاشی)، مرضیه کاظمپور (گدایان تهران، ضد گلوله)، مهتاب قبادی (دهلیز)، غزل محمدی (دهلیز، خواب زمستانی)، لیلا موسیپور (کاغذ بیخط، شبهای روشن، شهر زیبا، میگرن، قاعدهی تصادف).
نامهی سارینا کاظمیان، ۱۳ ساله از کرج