همشهری آنلاین: روزنامه‎های دوشنبه ۱۵ بهمن در ستون سرمقاله به موضوعاتی همچون بحران برف در مناطق شمالی، حضور هیئت‎های اقتصادی اروپایی در کشور و سبد کالا پرداختند.

محمد دامادی نماینده ساری در مجلس در روزنامه تهران امروز به موضوع بارش برف در مناطق شمالی کشور اشاره کرد و با تیتر«در کجای دنیا برف بحران می‌شود؟» نوشت:

مازندران استانی است که در ناحیه کوهستانی و پربارش کشور واقع شده است و بارش برف، وقوع سیل، زلزله و مسائلی از این دست برای استانی مانند مازندران نه دور از ذهن است و نه بدون سابقه، اما یک برف ساده برای استان بحران ایجاد می‌کند و آه از نهاد همه مردم برمی‌آورد. در روزهای اخیر که با ورود توده هوای سرد، بارش‌های سنگینی در اغلب نقاط کشور صورت گرفت بارش سنگین برف در مازندران، مدیران را زمینگیر کرد در حالی‌که حتی اگر نگاه‌مان این باشد که این برف خیلی سنگین‌تر از سایر دفعات بوده باز هم ضعف‌های مدیریتی قابل توجیه نیست زیرا این اولین بار نیست که در مازندران برف می‌بارد و آخرین دفعه هم نخواهد بود. در کشورهای سردسیر دنیا نه به اندازه مازندران که چند ده برابر این میزان بارش برف و باران گزارش می‌شود،‌اما نه برقی به این شکل قطع می‌شود، نه فشار گاز افت می‌کند، نه مغازه‌ها گرانفروشی می‌کنند و نه آب شرب دور از دسترس می‌شود که علت همه این موارد برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح است و این همان چیزی است که نه‌تنها در استان مازندران بلکه در کشور در زمان وقوع بحران نداریم.

در واقع زیبنده نیست که نام بارش برف را که جزو طبیعت مازندران است، بحران بگذاریم زیرا این نام مناسب جنگ، زلزله‌های مهیب و حوادث غیرمترقبه‌ای از این دست است،‌اما از بس میزان ناهماهنگی‌ها و ضعف مدیریت‌ها بسیار بوده که بارش برف نامش بحران می‌شود. البته منکر زحمات مسئولان استان در این مدت و شرایط نمی‌شویم، اما این اقدامات مقطعی است و به صورت پراکنده انجام می‌گیرد و برنامه‌ریزی خاصی برای آن وجود ندارد. اصولا عادت کرده‌ایم تا قبل از وقوع مسئله‌ای آن را جدی نگیریم و وقتی مسئله روی داد و بحرانی شد با شتاب بسیار به حل آن مشغول شویم که نتیجه آن همین وضع امروز مازندران بخصوص در غرب آن است. در مدت دو روز بارش برف برق و آب 145 روستا دچار مشکل شده و شهرها فلج شده اند، گاز قطع شده و برای تامین گرمایش منازل صنایع را خوابانده و میلیاردها ریال خسارت به بار آورده‌ایم زیرا از قبل برنامه‌ای وجود ندارد. برای چنین وضعیت‌هایی به معنای واقعی نیازمند یافتن راهکار نیستیم و تنها کافیست در زمان برنامه‌ریزی و اجرای خدمات عمومی و شهری، کارشناسان و مجریان کار خود را به درستی انجام دهند.

در طول سال بارها نسبت به هدر رفتن آب،‌پوسیدگی لوله‌های آب و سیم‌های برق هشدار داده و نامه نگاری کرده‌ایم. امروز نیز این سخنان گفته و شنیده می‌شود و رسانه‌های زحمتکش نیز قلمفرسایی می‌کنند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که فردا دوباره این بحران‌ها ایجاد نشوند زیرا در سایه مدیریت بی‌برنامه نمی‌توان اقدامی در خور توجه کرد و برنامه‌ریزی‌های اصولی و بلند مدت داشت. جا دارد اکنون که در فصل بررسی بودجه هستیم، مشکلات مازندران را جدی‌تر ببینیم تا ضمن کاهش مشکلات استان در شرایط فعلی و در همه حال باعث نشویم سفره‌های مردم روز به روز کوچک‌تر شود.

غرب و سیاست تازه با ایران

حمید هوشنگی معاون اسبق خبری ایرنا و ستاد تبلیغات جنگ  در روزنامه شهروند نوشت:

شرایط و اوضاع  کنونی خاورمیانه به گونه‌ای درهم ریخته است که غرب ناگزیر است بر خلاف میل پنهانش، برای کنترل ومدیریت بحران، پس از ۳ دهه اکراه، با ایران به عنوان یک نیروی موثر در تحولات خاورمیانه از در تعامل درآید به شرطی که ایران درتعامل با جهان غرب، حدود مشخص شده را به رسمیت شناسد. البته این تغییر سیاست بدان معنی نخواهد بود که غرب، بخصوص آمریکا و بریتانیا، هم پیمانان سنتی عرب و نفت‌خیز خاورمیانه‌ای خود را فدای سیاست جدید نزدیکی حساب شده با تهران کند و سیاست پولساز «ایران هراسی» را  کاملا به  کنار بگذارد. برای بررسی دلایل سیاست جدید غرب، ناگزیر باید اندکی به عقب برگشت.

پس از فروپاشی شوروی در ٨ دسامبر ١٩٩١ و ایجاد فدراسیون روسیه،  در رسانه های معتبر آمریکا و انگلیس، علنا از برنامه ای با عنوان «نظم نوین خاورمیانه» سخن به میان آمد که شباهت زیادی به برنامه های غرب پس از دو جنگ جهانی اول و دوم داشت  که چندین کشور مختلف جهان در یک تقسیم غنائم، به کشور‏های کوچکتری تقسیم شدند و هر کدام، بر اساس توان قدرت‌های آن زمان جهان، در حوزه نفوذ یکی از قدرت‌های پیروز جنگ قرار گرفتند. در«نظم نوین خاورمیانه» لزوم ایجاد تغییرات ساختاری در کشورهای اسلامی برای غرب از چند  منظر مهم بود. به لحاظ اقتصاد نفتی، اهمیت استراتژیک و قدرت گرفتن مسلمانان تندرو.

١٢ سال قبل از فروپاشی شوروی، انقلاب اسلامی ایران پایه های قدرت غرب در خاورمیانه را لرزانده بود و با پیروزی این انقلاب، مسلمانان جهان به توان سیاسی خود پی برده و صاحب هویتی شده بودند که غرب در ٢٠٠ سال گذشته برای فراموش شدن آن، برنامه‌های موفقی را به اجرا گذاشته بود. در حقیقت با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، «هویت اسلامی» نمایان شد. ماجرای سلمان رشدی و پیامد های آن، جوششی عظیم در جهان اسلام پدید آورد. پیروزی مسلمانان تندرو در انتخابات ١٩٩٢ الجزایر که با حمایت غرب از کودتای نظامی علیه این پیروزی، روبه‌رو شد، نمادهایی از این اعتماد به نفس بود. مسلمانان عرب تبار، ترک، پاکستانی و هندی ساکن کشورهای اروپائی، برای ابراز وجود به میدان آمدند. غرب با چشم بستن بر کشتار مسلمانان بوسنی در جنگ‌های داخلی یوگسلاوی، بهانه جدیدی بدست داد تا جوانانی که در خانواده‌های اسلامی در غرب پرورش یافته بودند، یکباره به بمب‌های متحرک سیاسی تبدیل شوند! توان بالقوه‌ای که اینک آشکارا بالفعل ومهارش برای غرب روز به روز سخت‌تر شده است. مصائب لاینحل فلسطین و ددمنشی اسرائیل و شهروند درجه دوم بودن اغلب مسلمانان در اروپا، هیزمی بر خرمن این آتش است و غرب ناگزیر، می بایست نمایش ناکارآمدی اسلام در اداره کشورها را در راس برنامه‌های خود قرار دهد.

پس از لشکرکشی غرب به عراق در ١٩٩١ و حمله به افغانستان در ٢٠٠١  و حمله دوم غرب به عراق در ٢٠٠٣، اجرای  مراحل اول برنامه «نظم نوین خاورمیانه» عملی شد و کم کم زمینه فرا رسیدن بهار عربی فراهم آمد. حکومت‌های تونس، لیبی، یمن و مصر سریعا فرو ریختند اما بحران سوریه به درازا و از ۳ سال قبل منطقه را به آتش کشید. جوانان مسلمان اروپایی که اکثرا سنی مذهبند با تبلیغات غرب و اعراب نفتی در زمینه خطر «هلال شیعی» و لزوم مقابله با نفوذ شیعیان، به سوریه و لیبی رفتند و با فنون نظامی، سلاح و ویرانگری آشنا شدند. ادامه جنگ در سوریه در ۳ سال اخیر، چیزی نبود که غرب پیش بینی کرده باشد. آنچه مسلم است اینکه بازگشت این جوانان به اروپا، قطعا امنیت اروپا را با خطرات بزرگی مواجه خواهد ساخت و پیچیده شدن کلاف سردرگم خاورمیانه، همان شرایط کاملا خطرناک جدی است که غرب را به مماشات با ایران مجبور ساخته است.

تقریبا روشن است که روابط ایران با آمریکا نمی‌تواند متحول شود مگر این‌که لندن بخشی از این معامله باشد.

مواضع کاملا مثبت و غیرعادی بریتانیا در دور دوم مذاکرات ژنو در ۸ هفته قبل را به خاطر آوریم که باوجود مخالفت‌خوانی‌های پاریس، لندن برای رسیدن به توافق بین ایران و ١+٥ تلاشی غیرعادی نشان داد! دیگر آشکار بود که غرب و در رأس آن آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیده‌اند که اوضاع خاورمیانه به گونه‌ای درحال تغییرات غیرقابل پیش‌بینی است که برای مدیریت بحران، واشنگتن و لندن، باید با ایران تا حدودی کنار بیایند و اجازه ندهند نفوذ مسکو و پکن در تهران فزونی بیشتری یابد و از این رهگذر، بازار نفت را که گلوگاه رشد چین، هند، ژاپن، برزیل و اروپای بدون نفت به‌شمار می‌آید، همچنان در کنترل خود نگه دارند.

نشانه‌های این تغییر در سیاست و حرکت به سمت مماشات و نه دوستی، کم و بیش درحال آشکار شدن است و اگر این برداشت درست باشد شرط عقل آن است که سیاستمداران ایران اعم از چپ، راست و معتدل نیز فرصت مغتنم حاصل را دایمی نشمارند و تا تنور گرم است نان را به تنور سیاست بچسبانند، چراکه می‌دانیم در سیاست، هیچ چیز ابدی نیست و سیاست مدبرانه، بهره‌گیری از فرصت‌هایی این‌گونه است. در اثبات بروز شرایط تازه، می‌بینیم جک استراو، وزیر خارجه پیشین بریتانیا در راس یک هیأت عالی‌رتبه به دقت دستچین‌شده از نمایندگان بسیار صاحب نفوذ پارلمان و مجلس لردهای این کشور، از هفدهم تا نوزدهم دی‌ماه از ایران دیدن و مطالبی را عنوان کرد که ایران برای شنیدن آن سالیان دراز منتظر بوده است.

هیأت پارلمانی بریتانیا با وزیر خارجه ایران، وزیر صنایع، رئیس دفتر رئیس‌جمهوری و گروهی از نمایندگان مجلس ایران و رئیس اتاق ایران دیدار و گفت‌وگو کرد و در تمامی این دیدار‌ها کوشید چهره جدیدی از سیاست‌های لندن در برابر ایران را به نمایش بگذارد. در این دیدارها استراو در هر فرصت ممکن کوشید بر بازسازی اعتماد در روابط ایران به ویژه با بریتانیا و آمریکا تأکید کند.

لرد نورسن لامونت رئیس اتاق انگلیس و ایران و عضو دیگر هیأت که عضو ارشد حزب حاکم محافظه‌کار در مجلس لردهاست، در دیدار با شافعی رئیس اتاق ایران گفت با توجه به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات هسته‌ای و توافق ژنو، لازم است تحریم‌های بانکی، کشتیرانی، بیمه حمل‌ونقل لغو و روابط تجاری برقرار شود. لامونت گفت تحریم‌های اعمال‌شده در راستای منافع ایران و غرب نیست و باید کوشید با ایجاد اعتماد و شفافیت بیشتر، تحریم‌ها کاملا برچیده شوند. به گفته او، وزیر نفت ایران از ۲ شرکت انگلیسی دعوت به همکاری کرده که از اهمیت بالایی برخوردارست. ۲ شرکت دارویی انگلیسی نیز برای حضور در بازار ایران اظهار تمایل کرده‌اند و شرکت‌های خودرویی انگلیسی نیز علاقه فراوانی برای تامین قطعات موردنیاز صنعت خودرو در ایران دارند. اهمیت گفته‌های لرد لامونت وقتی روشن می‌شود که بدانیم وی زمانی از مقامات بسیار تأثیرگذارحزب محافظه‌‌کار بریتانیا، وزیر خزانه‌داری (دارایی) و از نامزدهای جدی نخست‌‌وزیری انگلستان در چالش‌های درون‌حزبی پس از حکومت مارگارت تاچر بود و اکنون نیز یکی از مرشدان فکری و سیاسی دیوید کامرون نخست‌وزیر کنونی بریتانیاست.

سیاست، هنر تعامل با مخالف است و نه حذف، بهره‌گیری از فرصت‌هاست و تبدیل تهدید به فرصت، سیاست میدان تسلیم یا پیروزى مطلق نیست. در دنیای سیاست چنین صفر و صدى وجود خارجی ندارد. به نظر می‌رسد غرب و در رأس آن آمریکا و انگلیس مایل است در شرایط کنونی، به صورتی مشروط با ایران همراهی کند. غرب، ایران را «دشمنی مغتنم» می‌شمارد! بنابراین با در نظر داشتن واقعیت‌ها و شرایط موجود، می‌توان براى دسترسى به بهترین وضعیت، تلاش و تدبیر کرد. در سیاست می‌توان از راهکارهاى خشن به روش‌های مسالمت‌آمیزتر رسید و در این نقش‌آفرینی تازه، سیاست را برای تمامی بازیگران، عقلانى‌تر، دوراندیشانه‌تر و نتیجه‌بخش‌تر ساخت. اینک این فرصت فراهم است! آیا مسئولان ایران، درایت و هنر لازم برای ادامه این بازی «ظریف» را خواهند داشت و از شرایط موجود به سود منافع ملی و نشاندن ایران به جایگاهی درخور شأن ایران بهره خواهند گرفت؟

سبد فلاکت!

مسعود کاظمی در روزنامه قانون به موضوع اجرایی شدن سبدکالا اشاره کرد و نوشت:

نقد، به معنای چشم بستن بر خوبی‌ها نیست. نقد، نفی کارهای خوبی نیست که انجام گرفته است. نقد، چراغ راه آینده است. پس ما باید نقد کنیم و نقد شویم. نقطه مشترک تمامی انتقادات به دولت گذشته توهین به کرامت انسانی مردم ایران بود. توزیع پول نقد یا گونی‌های رایگان سیب زمینی، از نمونه‌های بارز این کنش دولت نهم و دهم بود. اما اکنون و در دولت تدبیر و امید سبد کالای رایگان!

ما با مردمی مواجه هستیم که برای هر چیز رایگان صف‌های طویل تشکیل می‌دهند و گاهی به خود و دیگران آسیب جسمی می‌رسانند. اینکه مردم در این سال‌ها انواع و اقسام توهین‌ها را تحمل کرده و به این شیوه عادت کرده‌اند عذر بدتر از گناه است. رفتار عجیب مردم در این موارد در حوصله این مقال نمی‌گنجد اما جا دارد در مورد آن کتاب‌ها نوشت.

اما در اینجا جملاتی از سخنرانی رئیس جمهور در روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری را مرور می کنیم: «بگذاریم که شایستگان به ملت خدمت کنند. بگذاریم که ایران با چهره عقلانی‌اش و انقلاب با چهره انسانی‌اش حماسه بیافریند. من سنگینی بار این رای را احساس می‌کنم. از خدا می‌خواهم فراموش نکنم آنچه را که بر پیشینیان گذشته است.» نام دولت یازدهم، دولت تدبیر و امید است. چند روز است که دربرخی فروشگاه‌های کشور توزیع سبد رایگان کالا آغاز شده است. اگر نوع اختصاص این سبد کالا را که هنوز چرایی برخورداری عده‌ای و محرومیت عده‌ای دیگر را که مشخص نیست در نظر نگیریم با صحنه‌های عجیبی که در فروشگاه‌های کشور رقم خورده است مواجه می‌شویم. نمونه دیگر این تصاویر تاسف برانگیز را در روز سینما سلام دیدیم. صحنه‌های رقت انگیز و دلخراشی که در آن تنها چیزی که یافت نمی‌شد کرامت انسانی بود. رویکرد دولت در توزیع این سبد رایگان به هیچ عنوان قابل درک نیست. پس تغییر در چه زمینه‌ای قرار بوده است اتفاق بیفتد؟ در طول 200 روز گذشته، فقط در زمینه مذاکرات هسته‌ای شاهد تغییراتی بوده‌ایم. در داخل کشور همه چیز ایده‌آل بوده است؟ باید راه گذشتگان را برویم؟ قرار بود فراموش نکنیم آنچه بر پیشینیان رفته است. چهره عقلانی ایران و چهره انسانی انقلاب را اینگونه نشان می‌دهیم؟ در ماجرای سفر استانی رئیس جمهور به خوزستان شاهد تکرار بی‌دلیل و بدون توجیه گذشته بودیم. همان زمان اعتراض کردیم نباید مردم را به دنبال خودروی فرد صاحب قدرت دواند.

آنچه در این موارد از بین می‌رود کرامت انسانی مردم این سرزمین نیست. به آن مردم محرومی که توان سینما رفتن ندارند یا آن دسته‌ای که در سال چند بار لذت خوردن مرغ را تجربه می‌کنند نمی‌توان انتقاد کرد که چرا برای به دست آوردن این امکان رایگان عجله می‌کنند. این دولت است که باید پاسخگو باشد که چرا ثروت ملی را به صورت درست در بین مردم توزیع نمی کند تا شاهد چنین صحنه‌هایی نباشیم. کشور ما سرشار از منابع طبیعی است که ثروت بادآورده‌ای را برای حکومت‌ها به ارمغان می‌آورد اما به طور مثال پول نفت به جای ساختن زیرساخت‌ها و ارتقای سطح زندگی مردم به جیب چندین نفری سرازیر می‌شود که به نام دور زدن تحریم‌ها مردم را دور زدند. نحوه توزیع این سبد کالا و نحوه مواجهه مردم با آن نشان داد که این سبد فلاکت است.

کاش یکی هم به تاجر ایرانی «بفرما» بزند 

سید علی محقق در روزنامه ابتکار به موضوع حضور هیأت‎های اقتصادی از چند کشور اروپایی در ایران اشاره کرد و نوشت:

تهران این روزها هم گرم مذاکره و گفت وگو با وزرای خارجه کشورهای اروپایی است و هم میزبان هیات‌های اقتصادی فرانسوی و آلمانی و... ساعت یک بامداد دیروز 107نفر از صاحبان صنایع از بخش‌های مختلف اقتصاد فرانسه، وارد تهران شدند. می‌گویند این هیأت تجاری نه تنها بزرگترین هیأت فرانسوی بلکه بزرگترین هیأت اروپایی است که پس از انقلاب به تهران آمده اند. پیش از این و همزمان با آغاز اجرای توافق ژنو هم رسانه‌های غربی از تدارک وسیع بیش از 100 شرکت آلمانی برای گسترش تجارت با تهران خبردادند. «جک استراو» وزیرخارجه اسبق انگلیس هفته گذشته و در بازگشت از تهران به لندن در یادداشتی نوشته بود که هواپیمای آنها در بازگشت به اروپا، از تجار اروپایی و به خصوص آلمانی پُر بود. خانم «اما بونینو» وزیر امورخارجه ایتالیا هم که پس از امضای موافقتنامه ژنو، به عنوان نخستین مقام اروپایی به تهران سفر کرد، چندی پیش دراجلاس داووس پیش بینی کرد، بزودی صفی از کشورها و شرکت‌ها برای ورود به ایران تشکیل خواهد شد. این سخن بنیتو و روایت استراو درحالی است که حسن روحانی رئیس جمهور ایران در جریان سخنان خود در اجلاس داووس به طور رسمی همه بزرگان سیاست و اقتصاد و فرهنگ غرب را برای سفر به تهران و سرمایه گذاری در اقتصاد ایران دعوت کرد. شواهد روزها و هفته‌های اخیر گویای این است که انگار همه بزرگان صنعت و اقتصاد اروپا منتظر«بفرمای روحانی» برای ایستادن در صف سفر به تهران بودند. هم آن بفرمای روحانی و هم ترافیک اخیر در مسیر اروپا به تهران و پروازهای خارجی اقتضای ساده و بدیهی عالم اقتصاد و سیاست است و اصلا چیز پیچیده و عجیبی نیست.

عجیب اما درهایی است که در هشت سال گذشته، پشت شعارهای آتشین و دیپلماسی تهاجمی حاکم بر پاستور، به نفع کاسبان تحریم بسته ماند و عجیب تر از آن، انفعال و بی عملی احتمالی بخش خصوصی و مردان اقتصاد کشور در شرایط کنونی خواهد بود؛ اگر دست روی دست بگذارند و فقط نظاره گر این ترافیک یک طرفه باشند. شکی نیست که منفعت واقعی اقتصاد و فضای کسب و کارکشور، نه در آزادی صرف دلارهای بلوکه شده کشور و انتظار برای تخصیص تسهیلات ریز و درشت ارزی و ریالی، که در دو طرفه شدن رفت و آمدهای تجار و فعالان اقتصادی ایرانی و غربی به موازات هم است. به طور قطع هم درکوتاه مدت و هم در بلندمدت یک جای کارهمچنان خواهد لنگید، اگر قرار باشد پس از رکود و انزوای اقتصادی سالهای اخیر، بزرگان عرصه اقتصاد خصوصی و دولتی به اتکای دلارها، یوروها و یوآن‌های نفتی، در خانه بنشینند و بازهم مانند سالهای دور و نزدیک، شاهد رونق یک کسب و کار یک طرفه اروپایی، آمریکایی و یا حتی چینی باشیم.

اقتصاد کنونی ایران پس از چند سال متمادی کمر خم کردن زیر بار رکود و فشار و انزوا و تحریم، بیش از هر چیز نه به دلارهای آزاد شده که به انرژی آزاد شده ایرانی نیاز دارد. تجارت ایرانی راهی ندارد مگر این که ترکیب سرنشینان هواپیماهایی که از تهران به مقصد فرودگاههای اروپایی و آمریکایی در تردد خواهد بود دو رگه شود و همانقدر که هیات اروپایی می‌آید، هیات تجاری ایرانی هم برود و دست پر برگردد. تاجر و تولید کننده ایرانی از پس تجربه این سالها و به مویی بند شدن اقتصاد رانتی و سفته باز سالهای اخیر باید دیگرمعنای اقتصاد سالم و مولد را فهمیده باشد. با بلیط‌های دو سره و فارغ البال برود و بیاید و رزق خود و پویایی اقتصاد کشور را نه در زیرآبی و زیرخاکی، که در فضای باز اقتصادی و حاکمیت امنیت بر بازار و سرمایه گذاری جستجو کند. اگر زمانی مه آفریدها، زنجانی‌ها و دهها کاسب میلیاردی برآمده از درهای بسته و روزهای تحریم، برای تاجر ایرانی حسرت بود، اکنون این گونه پدیده‌ها باید عبرت باشند. روحانی با یک بفرما جامعه تجار و صنعتگران غربی را برای سفر به تهران به صف کرد، کاش یکی هم پیدا شود به تاجر ایرانی «بفرما» بزند و او را پابه پای دیپلمات‌ها راهی اجلاس‌های اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی کند و در نشست‌های مونیخ و داووس و ژنو و نیویورک بچرخاند و به جای دلارهای آزاد شده، تفاهم نامه و قرارداد و موافقتنامه تجاری دستش بدهد. اگر قرار است چرخ سانتریفیوژها در نطنز و فردو کمی کندتر بچرخد، کاش در مقابل، چرخ اقتصاد سالم ایرانی کمی تندتر بچرخد.