حسین دهشیار . استاد دانشگاه علامه در روزنامه شرق «برهانهای مذاکراتی آمریکا»نوشت:
در یکصدسال اخیر به ضرورت الزامات داخلی و نوع چینش کشورها در گستره نظام بینالملل، آمریکا نقشی بهشدت فعال در فرامرزهای خود بازی کرده است. برد «جهانی» سیاست خارجی آمریکا، شکلگیری مناقشات و منازعات با دیگر بازیگران را در راستای تحقق استراتژی کلان واشنگتن گریزناپذیر ساخته است. یکی از شیوههای مدیریت بحرانها که فراوان بهوسیله تصمیمگیرندگان آمریکایی بهکارگرفته شده، همانا گامنهادن به صحنه مذاکرات بوده است. آمریکاییان در چارچوب چهار برهان که از نظر ماهوی بسیار متمایز هستند، به توجیه این پرداختهاند که چرا ضرورت مذاکرهکردن برای مدیریت مناقشه بین بازیگری اجتنابناپذیر باید جلوه کند.
برهان استیصال: یکی از وجوه تمایز آمریکا از اکثر قریببهاتفاق کشورهای جهان، نقش تعیینکننده «فرهنگ مرزی» در شکلدادن به روحیه ملی در این جامعه بوده است. فرهنگ مرزی ماهیتی بهشدت تهاجمی، خودمحور و محقبودن را متجلی میکند. اینکه متمم دوم قانوناساسی آمریکا داشتن اسلحه را یک حق برای شهروندان تصویر میکند، ریشه در گستردگی و عمق این فرهنگ در روانشناختی جامعه دارد. اینکه آمریکاییان همیشه در فرآیند مذاکرات صحبت از این میکنند که همه گزینهها (شما بخوانید حمله نظامی) روی میز است بازتاب رسوب فرهنگ مرزی در روح و ذهن نخبگان سیاست خارجی در کنار مردم عادی است. به جهت مانوسبودن با این فرهنگ، آمریکاییان در صحنه بینالمللی نیز استعداد وسیعی را برای بهکارگیری قدرت نظامی بهعنوان گزینهای بسیار مطلوب برای دستیابی به اهداف، نشان میدهند.
هر زمان آمریکاییان با وجود استفاده همهجانبه از ظرفیتهای نظامی، نتوانند به اهداف طراحیشده دست یابند و شکست را تجربه کنند و از سوی دیگر ساکن کاخسفید به عنوان مسوول سیاست خارجی با مخالفتهای فزاینده داخلی به جهت این ناتوانی روبهرو شود و صحنه بینالمللی را نیز در برابر خود بیابد به هر تلاشی روی آورده میشود که طرف مقابل متقاعد شود که خروج آمریکا از آوردگاه نظامی را با نشستن پای میز مذاکره ممکن کند. مذاکرات صلح پاریس بین آمریکا و ویتنام شمالی بهعنوان طرفین اصلی جنگ ویتنام را محققا باید مذاکره به ضرورت استیصال از سوی واشنگتن قلمداد کرد.
برهان فروپاشیدن: در یک انتهای طیف مذاکره، برهان استیصال در انتهای دیگر برهان فروپاشیدن است. هر زمان آمریکا از این امکان برخوردار نباشد که از طریق تهاجم نظامی به اهداف خود در کشور مقصد دست یابد، سعی را بر این قرار میدهد که طرف مقابل را ترغیب به پایگذاشتن به صحنه مذاکرات کند. با مشخصکردن اینکه کشور مقصد چه نیاز استراتژیکی را خواهان است، آمریکا سعی میکند با فراهمآوردن آن نیاز استراتژیک شرایط ترغیب طرف دیگر مناقشه را فراهم آورد. در مذاکراتی از ایندست آمریکا در «صندلی راننده» قرار دارد. آمریکا با پذیرش مرزهای بعد از جنگجهانی دوم در اروپا که دغدغه استراتژیک اتحاد جماهیر شوروی بود، این کشور را ترغیب کرد که در مذاکرات هلسینکی شرکت کند و به مقوله حقوقبشر مشروعیت اعطا کند.
هدف آمریکا از ورود به مذاکراتی از این دست برای حلوفصل منازعات، تضعیف کشور سوی دیگر میز مذاکره است.
برهان نیت نیکو: در حدفاصل دو منتهیالیه نامعتدل طیف مذاکره، ضرورت حیات یافتن گفتوگو رودررو با کشور خصم ممکن است به لحاظ تلقی مثبت آمریکا از این اقدام باشد. هر زمان آمریکاییان در ارزیابیهای خود از مناقشه بلندمدت با یک بازیگر بینالمللی به این نتیجه هدفمند برسند که حلوفصل صلحآمیز اختلافات به ارتقای جایگاه جهانی آمریکا کمک شایانتوجهی میکند و کشور خصم را از دشمن استراتژیک به یک شریک یا در بدترین شکل آن به یک رقیب تبدیل میکند بدون کمترین تردید و بیدرنگ تلاش را بر گفتوگوی سازنده مبتنی بر احترام به حقوق حقه طرف مقابل قرار میدهند. سفر ریچارد نیکسون به چین و فشردن دست رهبر کمونیست این کشور و صحبتهای احترامآمیز و همراه با ستایش هنری کسینجر با چوئن لای برجستهترین تجلی برهان نیت نیکو است.
برهان علیالسویه: این احتمال وجود دارد که آمریکاییان برای تحقق اهداف طراحیشده بهوسیله تصمیمگیرندگان سیاست خارجی، کشوری را به اشغال خود در آورند اما به این نتیجه برسند که نه پیروزی بر رزمندگان دشمن ممکن است و نه اینکه توان نظامی آمریکا متناسب با اهداف تعیین شده است. جنگی از این دست که به جهت ماهیت کمشدتبودن آن عملا به یک جنگ فراموش شده برای مردم آمریکا تبدیل میشود، به ضرورت بیتفاوتی را برای رهبران سیاسی رقم میزند. به دلیل اینکه نیروهای دشمن درصورت رسیدن به قدرت از ظرفیت ایجاد تغییر در مناسبات استراتژیک درسطح نظام بینالملل بیبهره هستند، آمریکاییان گزینه مذاکره را کوتاهترین راه برای پایاندادن به جنگ بیعلاقه خود مییابند و آن را طلب میکنند. مذاکرات بین طالبان و آمریکا به شکلهای محرمانه و غیرمحرمانه در طول سالهای اخیر که آشکارترین آن در دوحه برگزار شد را باید برجستهترین نماد برهان علیالسویه به حساب آورد. پربهرهترین شرایط برای مذاکره با آمریکاییان زمانی است که رهبران این کشور در چارچوب برهان نیت نیکو، الزام گریزناپذیر برای نشستن پای میز مذاکره را مقابل خود مییابند.
دلارهای تازه به کجا میروند؟
روزنامه تهران امروز نیز به قلم محمدحسین جعفریان به آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکه شده ایران در جریان تحریم پرداخت:
همزمان با توافقات ژنو و آزاد شدن بخشی از داراییهای ایران، امیدهای بسیاری برای بهبود اوضاع اقتصادی مردم بهوجود آمده است. همزمان اما برخی هشدارها نیز شنیده میشود که مهمند و دولتمردان باید آنها را جدی بگیرند. موضوع هم به چگونگی استفاده از دلارهای بازگشته به کشور مربوط می شود چرا که ممکن است این دلارها هوس انگیز باشد و برخی را به فکر تکرار سیاستهایی بیندازد که در چند سال گذشته تجربه کرده ایم. در همین راستا، «علی لاریجانی» رئیس مجلس شورای اسلامی در مراسم افتتاح پل طبقاتی صدر، که چندی پیش برگزار شد، یکی از مهمترین این نگرانیها را مطرح کرد. او گفت: «نگرانم به محض اینکه گشایشی فراهم شود، بخشهای دولتی ما به سمت خریدهای کلان خارجی بروند و این ثروت و نیروی انسانی داخلی را فراموش کنند.»
تجربه تلخ گذشته نشان میدهد که این نگرانی بسیار جدی است. زیرا به گفته خود ایشان، سالهایی بود که ما یکصد میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم، اما این درآمد بهجای آنکه در بازار داخلی خرج شود و باعث رونق صنعت و بازرگانی داخل کشور و پا گرفتن کارخانجات بزرگ و ... شود، صرف واردات شد.
نتیجه آنکه با واردات بیرویه و پیدرپی، درآمد سرشار ارزی ما بهجای رونق اقتصادی داخلی، باعث رونق کارخانجات چینی و بازار محصولات کشاورزی هند و ... شد.
تمام نگرانی آن است که این تجربه بهگونهای دیگر تکرار نشود. به این معنا که پس از دریافت داراییهای جدید، بخش عمده آن بهجای سرمایهگذاری در بخشهای موردنیاز داخلی، صرف واردات، این بار از بازارهای تازه که بعد از تحریمها بر روی کشورمان گشوده شدند، شود. رئیس مجلس تاکید کرد اگر آن سالهایی که درآمدهای سرشار ارزی داشتیم، این همت [به جای واردات] به سمت داخل میرفت، ظرفیت داخلی ما رشد میکرد و اینقدر مشکل اقتصادی پیدا نمیشد ... به گمان این قلم، باید همگان با تیم سیاسی مذاکرهکننده ژنو، تیمی از خبرنگاران اقتصادی نیز فعال شود تا عواقب و تاثیرات اقتصادی توافقنامه ژنو را به سمت و سوی درست هدایت کند. بدیهی است همواره منافع گروههایی در واردات بوده است و باز روشن است که همان سودجویان تلاش کنند تا درآمدهای جدیدالوصول دولت را بهسمت بازارهای داخلی و رونق واردات سوق داده و بار دیگر سودهای سرشار به جیب بزنند.
اگر این سرمایهها بهسمت بازارهای داخلی هدایت شوند، علاوه بر آنکه در کنترل تورم توفیقاتی حاصل خواهد شد، با فعال شدن کارخانجات درگیر، نرخ بیکاری نیز کاهش چشمگیری مییابد و بار دیگر رونق به اقتصاد کشور باز خواهد گشت. چراکه رکود اقتصادی مشکل اصلی اقتصاد کشور است و رمز عبور از این مشکل هم توجه به داخل و عدم هدر دادن دلارهای بازگشته به کشور است. پس امید آنکه مسئولان مربوطه هشدار ناظر ان آگاه و بهویژه رئیس مجلس را جدی بگیرند.
دیپلماسی چند وجهی ایران عامل نگرانی مخالفان توافق ژنو
روزنامه جمهوری اسلامی به موضوع توافق ژنو پرداخت و نوشت:
این روزها و همزمان با آشکار شدن تدریجی آثار اجرای توافق نامه 6 ماهه ژنو میان ایران و کشورهای 1+5 در حوزه دیپلماسی و اقتصاد کشورمان، دامنه مخالفتها و سنگاندازیها از جانب برخی مقامات آمریکایی بر سر راه احیا و گسترش مجدد مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و اروپا افزایش مییابد.
به نظر میرسد مقامات آمریکائی قصد ندارند اجازه دهند هیچکس غیر از خودشان از این فرصت شش ماهه به شیوه مطلوب و بهینه برای معرفی ظرفیتهای اقتصاد و سرمایهگذاری استفاده کند. به همین خاطر با استفاده از حربه مقطعی و برگشتپذیری شرایط به پیش از توافق ژنو، سعی دارد کشورها و شرکتهای اروپایی را از همکاری با ایران باز دارد.
اکنون سؤال اینست که آیا مقامات آمریکائی گذشته از دشمنی دیرینهای که با انقلاب و نظام اسلامی ایران دارند، دلیل و انگیزه دیگری برای این مخالفتها دارند؟ یافتن پاسخ برای این پرسش زمانی دشوارتر به نظر میرسد که بدانیم تفاهم بوجود آمده در جریان مذاکرات ژنو تحت تأثیر اصرار و پیگیری خود آمریکاییها حاصل شده است بنابر این منطقاً باید احتمال داد، این کشور بیش از پیش از سایر طرفهای مذاکره با ایران یعنی کشورهای اروپایی و چین برای نتایج این توافق برنامه و امیدواری داشته باشد.
به نظر میرسد پاسخ را باید در فضای دیگری جستجو کرد. نکته نخست تفاوت شرایط اقتصاد آمریکا و کشورهای اروپایی است. همان گونه که پیش از این نیز کارشناسان تحلیل کرده بودند اگرچه نقطه آغاز بحران مالی سال 1387، آمریکا و شبکه بانکی این کشور بود اما دولت آمریکا توانست در انتقال و کانون بحران به خارج از اقتصاد خود موفق عمل کند. از این رو کشورها و شرکتهای اروپایی به عنوان اصلیترین شریک اقتصادی آمریکا با شدت و دامنه بیشتری گرفتار پیامدهای بحرانی شدند که از اقتصاد آمریکا به آنها سرایت کرده بود.
در این میان ضعفهای بنیادین برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خصوصاً کشورهای حوزه یورو عملاً این دشواریها را بیشتر کرد و بحران مالی در عمق اقتصاد عمده کشورهای قاره سبز نفوذ یافت.
پیامدهای این شرایط را میتوان به وضوح در رشد آمار بیکاری، نوسان تراز تجاری و گسترش رکود در اقتصاد بسیاری از کشورهای اروپایی مشاهده کرد. در چنین وضعیتی اعمال تحریمها علیه ایران توسط آمریکا و تبعیت کشورهای اروپایی از این تحریمها، شرایط را برای فعالان اقتصادی این کشورها به شدت دشوارتر کرده است. با در نظر گرفتن این مختصات، طبیعی است که استقبال فعالان اقتصادی این کشورها و به تبع آن برخی دولتهای آنان برای برقراری روابط قابل مقایسه با آمریکا نباشد. به عبارت دیگر، اروپاییها ضرورت بیشتری برای از سرگیری روابط اقتصادی با ایران احساس میکنند. چنانکه دولت آمریکا بیش از بعد اقتصادی بر حوزه سیاسی و امنیتی این توافق و پیامدهای آن تمرکز دارد چرا که امیدوار است با حل و فصل موضوع هستهای ایران بتواند بخشی از انرژی خود را از خاورمیانه خلاص و متوجه آسیای جنوب شرقی کند. از این رو طبیعی است که راهبرد آمریکا در مدیریت فضای ارتباطی اروپا و ایران پس از توافق ژنو عمدتاً سلبی است نه ایجابی.
نکته مهم دیگری که در تحلیل رفتار آمریکاییها نباید مورد غفلت قرار گیرد، جنس نگرانیها و دغدغههای آن هاست. اگر مروری بر روز شمار اظهارات مقامات آمریکایی در مورد روابط اقتصادی ایران و اروپا داشته باشیم، مشخص میشود که پس از اجلاس داووس و راهبرد هوشمندانه هیأت کشورمان در این اجلاس، نوع و دفعات اظهارات آمریکاییها تغییر معناداری کرده و این سخنان از تندی و افراط بیشتری برخوردار شده است.
علت اصلی این تغییر رو به افراط را باید در راهبرد ایران طی اجلاس داووس جستجو کرد. درست است که وجهه اصلی این اجلاس و گروهی که رئیسجمهور روحانی را در این سفر همراهی میکردند عمدتاً اقتصادی بود اما واقعیت این است که دولت ایران هوشمندانه و حساب شده تمام ظرفیتهای خود را در حوزه "دیپلماسی چند وجهی غیررسمی" بکار گرفت. این نوع دیپلماسی به اعتبار غیررسمی بودنش محصور در روابط دولتها نیست بلکه طیف وسیعی از مخاطبان را هدف میگیرد. دولتمردان، فعالان اقتصادی غیردولتی، پویشگران مدنی، اساتید و پژوهشگران دانشگاهی این ارتباط چند وجهی، این ظرفیت را دارد که به شدت در حوزه ایجاد ظرفیت ارتباطی و تصویرسازی مثمرثمر باشد. هیأت ایرانی در اجلاس داووس که اساساً ماهیتی غیررسمی دارد و توسط بخش غیردولتی برگزار میشود توانست با در پیش گرفتن دیپلماسی چند وجهی غیررسمی، تصویری متفاوت از ایران ارائه دهد؛ متفاوت با آنچه به غلط طی سالهای اخیر ساخته شده بود. از سوی دیگر ترکیب هیأت و گفتمان طرح شده در این اجلاس به صورت بالقوه مخاطبان گستردهای داشت چنانکه اخبار رسیده از جلسه هیأت ایرانی در داووس از ازدحام مخاطبان در محل نشست حکایت داشت.
نگرانی و تکاپوی مقامات آمریکایی از این جنبه قابل درک و تحلیل است. به نظر میرسد مقامات این کشور با اطلاع از دامنه اثرگذاری دیپلماسی چند وجهی غیررسمی، نگران این هستند که مجموعه دولت و فعالان بخش خصوصی ایران چنان تصویر مناسب و دقیقی از فرصتهای اقتصادی، ظرفیتهای همکاریهای سیاسی و امنیتی و... ارائه دهند و چنان افکار عمومی دنیا را از صلح طلب بودن مردم ایران مطمئن کنند که این باور به برگ برنده دیگری در ادامه مذاکرات هستهای برای ایران تبدیل شود. پیش کشیدن دوباره موضوع نخ نما شده حقوق بشر و تروریسم توسط مقامات آمریکایی و هشدارهای پی در پی مقامات آن کشور به فعالان اقتصادی اروپایی از همین دغدغه نشأت میگیرد. در چنین شرایطی به نظر میرسد مقامات جمهوری اسلامی ایران باید با ادامه همین رویکرد و تأکید بر تصویرسازی و ایجاد فضای ارتباطی، اهدافی گستردهتر از مسائل اقتصادی را دنبال کنند چرا که در این صورت سایر اهداف نیز محقق خواهد شد.