روز شنبه دوم خرداد، سومین مرحله آن در لیسبون پرتغال پیگیری میشود، از نگاه تحلیلگران گامی رو به جلو برای حل مناقشاتی است که پس از ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت شدت دوچندانی یافت و موجبات گمانهزنیهایی را بوجود آورد که دامنه آن حتی به بحث حمله نظامیآمریکا به تأسیسات هستهای ایران نیز کشیده شد، اما در این میان نکته ای قابل تامل درباره روابط اروپا و آمریکا و تاثیر آن بر مذاکرات هستهای با اروپا وجود دارد.
بحثی که از ابتدای مطرح شدن مناقشات درباره فعالیتهای هستهای تهران و تلاشها برای برطرف کردن آن مورد توجه دولتمردان ایرانی قرار گرفت، موضوع گشودن پای اروپا به عرصه مذاکرات برای غلبه بر مشکلات موجود بود که بدون شک این تصمیم، تأثیر بسیار چشمگیر و قابل توجهی را بر روند پرونده ایران بر جای گذاشت، به شکلی که اروپا و آن هم نه در معنای تمام و کمال آن، بلکه اروپای منحصر به سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه تا مدتها نماینده آن بودند و نتیجه همکاری با آنها نیز در نهایت، در قالب فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت و مطرح کردن آن به عنوان یک مقوله تهدید کننده صلح و امنیت بینالمللی بروز یافت.
از آن زمان به بعد، بحث تأثیر گرایشهای فرا آتلانتیکی اروپا بر نوع برخورد آنها با پرونده هستهای ایران بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و حتی مقامات ایرانی بارها از اعمال نفوذ آمریکا بر مذاکرات ایران و تروئیکای اروپایی سخن گفتند.
اما گذشته از رویکردهای تصمیمگیرندگان عرصه سیاست خارجی ایران به روابط ایران و اروپا و میزان تأثیرگذاری آن بر تعاملات اروپا- آمریکا که در برهههای مختلف به درجات گوناگون وجود داشته و بعضا موجب شده تا تصمیمهای نه چندان درستی در نوع تعامل با اروپا از سوی ایران اتخاذ شود، باید این نکته را گوشزد کرد که علیرغم تمامیداعیه اتحادیه اروپا مبنی بر برخوردار بودن از یک سیاست خارجی مستقل، همواره ثابت شده است که این اتحادیه در برهههای حساس سیاست خارجی خود در نهایت به سمت آمریکا متمایل شده است.
نوع عملکرد کشورهای اروپایی در قالب سازمان ناتو که در مورد بحران کوزوو و چرخش به سمت ایالات متحده متجلی شد و رویکرد اروپا به برنامه هستهای ایران که پس از ابراز مخالفتهای شدید، در نهایت هم کاملا با خواست واشنگتن هماهنگ شد، شواهدی بر این مدعاست.
در این میان برخی صاحبنظران بر این باورند که اینگونه هماهنگیهای اروپا با آمریکا، نفیکننده نگاه مستقل اروپائیان به مسائل مبتلا به سیاست خارجی آنان نیست و کشورهای اروپایی هرگاه تشخیص دهند در مقابل سیاستهای آمریکا نیز ایستادگی میکنند، همانگونه که در نوع برخورد با حمله آمریکا به عراق نشان دادند.
در مقابل این تحلیل، بحث اختلافات تاکتیکی و نه راهبردی اروپا و آمریکا در قبال مسائل گوناگون بینالمللی پیش میآید که وزیر خارجه ایتالیا در دولت رومانو پرودی هم به نوعی بر آن مهر تأیید میزند.
نگاه وزیر خارجه ایتالیا
ماسیمو دالما ضمن نگارش یادداشتی در نشریه وال استریت ژورنال در تاریخ 14 ژوئن 2006 تأکید میکند: مخالفت دولت پرودی با ادامه اشغال عراق نه تنها در جهت کمرنگ شدن گرایشهای این کشور به آنسوی اقیانوس اطلس نبوده است، بلکه خلاف این نگاه درموضع دولت پرودی در قبال ورود آمریکا به جنگ عراق وجود داشته است، چرا که دولت ایتالیا ادامه این جنگ را موجب ایجاد تفرقه بیشتر در میان کشورهای اروپایی با یکدیگر و همچنین با آمریکا میداند.
دالما تأکید میکند: برای اتحادیه اروپا، فراآتلانتیک گرایی به معنای متحد ماندن است و ایتالیا بر این باور است که این اتحاد نباید به علت اتخاذ مواضع متضاد در قبال جنگ عراق به مخاطره بیفتد، چرا که در این صورت آمریکا نیز منتفع نخواهد شد، اما مشاهده شده است همانگونه که دولت پرودی - که دالما آنرا دولتی معقولتر از دولت برلوسکونی میداند- تأکید میکند جنگ عراق موجب ایجاد تفرقه میان کشورهای اروپایی موافق و مخالف این جنگ شد و این مسئله میتواند روند اتحاد میان اروپا و آمریکا را به مخاطره اندازد.
وزیر خارجه ایتالیا در طول نوشتار خود دائما تلاش میکند موضوع عقبنشینی نیروهای ایتالیایی از خاک عراق را در نتیجه نگاه مثبت دولت پرودی به سرنوشت این کار برای عراق و آمریکا معرفی کند تا احتمالا این موضوع خدشهای به روابط کشورش و ایالات متحده وارد نسازد.
دالما قدرت اتحادیه اروپا را در همکاری هرچه بیشتر با آمریکا میداند و تصریح میکند که سیاست خارجی ایتالیا زمانی در بهترین شرایط قرار داشته است که میزان همگرایی ایالات متحده و اتحادیه اروپا بیش از همیشه بوده است. وی به صراحت اروپای قویتر را اروپای متحد آمریکا میداند.
وزیر خارجه ایتالیا در نهایت حل هر چه بهتر مسائل عراق و افغانستان را در همراهی هرچه بیشتر با سیاستهای آمریکا در قبال ایران به عنوان همسایه این دو کشور ارزیابی کرده و تأکید میکند که اروپا از ایران میخواهد به درخواستهای آمریکا پاسخ مثبت دهد.
و بالاخره نکته مهم آنست که ایران، اکنون پس از آنکه حسن نیت خود را برای آغاز مذاکرات درباره برنامه هستهای خود نشان داده، نباید رویکرد گذشته مبنی بر تلاش برای خنثیکردن سیاستهای ایالات متحده از طریق حرکت به سمت اروپا را تکرار کند، بلکه به نظر میرسد بهترین نگاه به مذاکره با اروپا، نگاهی بسیار احتیاط آمیز و مبتنی بر پرهیز از هرگونه جداانگاری سیاستهای اروپا از آمریکا خواهد بود.