آن طور که مهر از آسوشیتدپرس نقل کرده است، منزل شخصی هیوز، شاعر و ترانهسرای نیمه اول قرن بیستم که سخت برای ارتقای فرهنگ سیاهان آمریکا و مقابله با تبعیض نژادی تلاش میکرد، به مرکزی برای استفاده اهالی شعر و موسیقی آمریکا تبدیل خواهد شد.
از آن طرف، پایگاه اینترنتی آنتولوژی در فهرستی که به شاعران و نویسندگان عرب تعلق دارد، در کنار نامهایی چون جبران خلیل جبران، نجیب محفوظ و طارق علی، نام صادق هدایت، نویسنده و شیخ اجل، شاعر بلندآوازه شیرازی را نیز قرار داده است.
اما ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانیم آنتولوژی، متعلق به ترکیه است و وقتی شکل جدیتری میگیرد که دریابیم در ترجمه ترکی کتابی از هدایت، عکس روی جلد کتاب، یک فرد عرب را نشان میدهد.
با این وصف، به نظر میرسد ترکیه که تاکنون برای تصاحب مولانا و برخی شاعران و نویسندگان قرنهای گذشته ایران، از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد، کار را به دنیای معاصر نیز کشانده است و اینجا هنوز خانه شخصی هدایت را مهدکودک میکنیم، منزل پدر شعر نو را تخریب میکنیم و محل سکونت مدرس را اشتباه میگیریم.
خانههای بیخانمان
1 – خانه صادق هدایت در خیابان کوشک قبل از انقلاب از صاحبش خریداری شد تا با کلیه وسایل و متعلقات به موزهای بهنام هدایت تبدیل شود، اما پس از انقلاب در تصرف بیمارستان امیراعلم در خیابان سعدی درآمد و به مهدکودکی بهنام صادقیه تبدیل شد تا فرزندان کارمندان این بیمارستان در آن نگهداری شوند. پس از آن با پیگیری خانواده هدایت به کتابخانه بیمارستان، تغییر کاربری داد.
2 – خانه نیمایوشیج در یوش بر اثر زلزله، تا مرز تخریب کامل پیش رفت، اما پس از مرمت توسط اداره میراث فرهنگی مازندران، نجات یافت و حدود 10 سال است که قرار است به اولین موزه شعر ایران تبدیل شود.
تخریب خانه نیما در تهران، در همسایگی منزل جلالآل احمد نیز مدتی پیش آغاز شد، اما با پیگیری همسر جلال، سیمین دانشور که هنوز همانجا ساکن است و محمود دولتآبادی نجات یافت.
3 – خانه شهید مدرس در محل سرچشمه تهران سال 1379 با اعتبار یک میلیارد تومان که مجلس به خرید آن اختصاص داده بود، خریداری شد، اما کمی بعد معلوم شد این ساختمان، منزل تاریخی دیگری به نام «نصیرالدوله» است.
ظاهراً تحقیق درباره منزل مدرس به علت کمبود منابع مالی بهدست متخصصان انجام نگرفته است و تعدادی دانشجو، به اشتباه خانه نصیرالدوله را بهجای خانه مدرس ثبت کردهاند! قرار بود خانه مدرس به مجموعهای فرهنگی تبدیل شود، اما حالا انبار کتاب است.
4 – خانه آیتالله بهبهانی، یکی دیگر از بزرگان مشروطه در بازار آهنگرهای تهران، عملاً به مخروبهای تبدیل شده است. ساخت این خانه، علاوه بر ارزش سیاسی و فرهنگی، به اواخر دوران قاجار بازمیگردد و بهلحاظ تاریخی نیز، قابل توجه است...
ثبت، همین و تمام
میتوان تمام روزنامه امروز را با این فهرست پر کرد. فهرست خانههای بزرگان فرهنگی، سیاسی و تاریخی ایران که حالا هیچ جایگاهی در بازیابی و یادآوری فرهنگ ایرانی – اسلامی ایران ندارند و حداکثر اتفاقی که دربارهشان میافتد، تعلق شمارهای است در فهرست آثار ملی و فرهنگی. هرچند آثار ثبت شده در این فهرست، معمولا از تخریب و تبدیل به برج درامانند.
در واقع سازوکار معمول در ایران، ثبت بناهایی از این دست است و... همین. اما آیا ثبت، کافی است؟
در کشورهای دیگر، رسم این است که منزل مسکونی بزرگان فرهنگ و ادب، حتی آنها که آنقدرها هم بزرگ نیستند، با همه وسایل و به همان شکل، دستکم به موزه کوچکی تبدیل میشود تا دوستداران، دانشجویان، دانشآموزان و البته گردشگران، با زندگی چهره مورد نظر از نزدیک آشنا شوند.
در مواقعی نیز که چهره، تابناکتر و خانه، بزرگتر باشد، کاربری فرهنگی – هنری ویژهای، بدون درب و داغان کردن بنا، برایش تعریف میشود. مثل همین لنگستن هیوز آمریکایی. البته در بعضی مواقع نیز اتفاق میافتد که برای چهرههای کماهمیتترشان، اتفاقی نظیر اتفاقات پراهمیتترین چهرههای ما رخ دهد، مثل تبدیل خانه «کول پورتر» موسیقیدان به ویرانه در طول بیش از 40 سال.
اما در این مواقع نیز طرفداران و انجیاوها و... دست به کار شده و دوباره موزه کوچکی متولد میشود. مثل تبدیل خانه کولپورتر به موزه، همین چند روز پیش.
البته ما هم شاید از هر 100 تا یکی را درمییابیم، مثل تبدیل خانه شهید مطهری به موزه توسط شهرداری، همین یک ماه پیش. و باقی را میگذاریم در اختیار ترکها و افغانیها و عربها و...