همشهری آنلاین: هشتمین برنامه از مجموعه برنامه‌های نقد نغمه چهارشنبه 30 خرداد، در فرهنگسرای شفق برگزار شد.

در حالی که محور اصلی هشتمین نشست نقد نغمه سخنرانی دکتر ساسان فاطمی درباره انواع نقد در موسیقی غرب بود، از میانه‌های برنامه حاضران به نقد موسیقی درایران و نیز نقد مجموعه برنامه‌های نقد نغمه پرداختند.

به گزارش همشهری آنلاین در این نشست ابتدا فیلم کوتاهی از هفت نشست گذشته به روی پرده رفت و حاضران یک دید کلی از چارچوب مجموعه نشست ها بدست آوردند.


من منتقد حرفه ای نیستم

در ادامه  پس از سخنان آقای کتابی روزنامه نگار و ادیب که مجری گری برنامه هفتم را برعهده داشت ،ساسان فاطمی محور صحبت‌های خود را پیرامون تاریخچه نقد موسیقی در غرب، جریان‌های نقد و تعریف زیبایی شناسی موسیقی عنوان کرد و پیش از آنکه وارد بحث شود، با تأکید بر اینکه خود را منتقد حرفه‌ای موسیقی نمی‌داند، گفت: از حدود 10 سال پیش که به ایران آمدم  خود را یک اتنوموزیکولوگ یا قوم موسیقی‌شناس تصور می‌کردم که دراین زمینه تخصص دارم.

 از آن زمان تا امروز مدام از سوی دانشجویان مورد پرسش قرار می گرفتم که نقد حرفه ای چیست و چگونه می‌توان به آن پرداخت؟ کم‌کم متوجه شدم یک نیاز روزافزون در این حوزه وجود دارد و متأسفانه هیچ پیش زمینه مکتوبی هم از آن در دسترس نیست. خیلی‌ها از من و دیگر همکارانم می‌خواستند تا اصول نقدنویسی را برایشان بازگو کنیم و از آنجا که منبعی فارسی در اختیار نبود، به ناچار به منابع خارجی روی آوردیم و موفق شدیم یک شماره از فصلنامه موسیقی ماهور را به بحث نقد موسیقی اختصاص دهیم که اخیرا منتشر شد.

فاطمی سپس نقد در جهان غرب را به دو دسته وسیع و محدود تفکیک کرد و افزود: نقد وسیع آن است که هر شنونده موسیقی، دیدگاه خود را نسبت به شنیده هایش عنوان می‌کند. حال این گونه نقد بر چه مبنایی است و آیا صحیح است یا نه، موضوع بحث ما نیست. فقط می‌توان گفت که در هر حال ناقص است. از سویی دیگر ما با گروهی از منتقدان مواجه هستیم که جمعیت‌شان محدود به افرادی خاص است که از دل آن نقدهایی همچون روزنامه نگارانه، ادیبانه، موسیقی‌شناسانه و جزء گرایانه بیرون می آید.

رئیس کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی در ادامه افزود: نقد روزنامه نگارانه معمولاً توسط افرادی انجام می شود که تخصصی در موسیقی ندارند ولی علاقه مندند در این حوزه بنویسند. اتفاقاً بحث نقد موسیقی در غرب نیز با همین افراد آغاز گردید.

 نوعی دیگر از نقد غیر تخصصی، ادیبانه نام دارد که در آن منتقد مربوطه در نوشته‌اش مطلب فنی عنوان نمی‌کند، اما با توانایی‌های ادبی خود قادر است یک اثر موسیقایی را در قالب متنی ادبی جلوه دهد.

 در نقد ادیبانه ما حتی می‌توانیم احساس صاحب اثر را لمس کنیم و این به واسطه تسلط منتقد ادبی است که می تواند احساس خالق یک اثر موسیقایی را بگیرد و در یک متن ادبی بازگو کند. این نوع نقد طرفدارانی دارد و خیلی از آهنگسازان همانند پی یر بولز فرانسوی ترجیح می‌دهند آثارشان با این نوع نگاه بررسی شود.

نقد های فنی

دکتر فاطمی پس از معرفی مختصر دو گونه نقد غیر تخصصی، وارد فضای نقدهای فنی شد و آنها را به دو دسته نقد جزء گرایانه و نقد موسیقی شناسانه تقسیم کرد. به اعتقاد وی نقد جزء گرایانه مبتنی بر تجزیه و تحلیل دقیق اثر شکل می گیرد و در چندین لایه انجام می شود.

 در این شیوه، کالبد شکافی آهنگ مد نظر است و اینکه این اثر شامل چه اجزایی اعم از ریتم، ملودی، هارمونی، سازآرایی و... است.

در لایه نخست، کل اثر مورد بررسی قرار می گیرد و در لایه دوم نت های مهم آن تجزیه و تحلیل می شوند و به همین ترتیب در لایه های سوم و چهارم ریزتر و ریزتر می شوند تا سرانجام به سه نت می رسند.

وی نقطه مقابل این جریان را نقد موسیقی شناسانه دانست و گفت: این گونه از نقد موسیقی تجزیه و تحلیل مو به مو را برای بررسی یک اثر موسیقایی مفید نمی داند و اعتقاد دارد با این روش هیچ چیز روشن نمی‌شود.

 این دسته افراد، پس زمینه های فکری آهنگساز را عامل اصلی ساخت اثر می دانند. برای آنها مهم است که صاحب اثر در چه دوره ای می زیسته و چه افکار و عقایدی داشته و با چه مشکلاتی دست به گریبان بوده است. پس از این بررسی می شود که نوع اثر چه تاریخچه ای دارد و در مجموع از این عوامل بهره می گیرند تا به یک جمع بندی مناسب برسند. این دو جریان نقد موسیقی همچنان در غرب رو در روی  هم قرار دارند و هنوز هیچ یک بر دیگری مسلط نشده است.

فاطمی در ادامه بحث به آسیب شناسی این دو جریان قدرتمند نقد موسیقی در غرب پرداخت و ادامه داد: الان بحث این است که کدامیک از این دو جریان می تواند به شناخت موسیقی کمک کند. البته هر دو جریان آسیب پذیرند. یکی آنقدر به جزئیات می پردازد که از کلیت اثر غافل می ماند و دیگری آن چنان مجذوب حواشی می شود که خود موسیقی فراموش  می شود.

 برای مثال در عصر بتهوون، گفته می‌شد که سمفونی سوم ابتدا به ناپلئون تقدیم شد اما وقتی بتهوون فهمید که ناپلئون تاج شاهی بر سرنهاد ، دست نوشته خود را خط زد و از تقدیم کردن  آن به ناپلئون پشیمان شد  و لذا  وقتی معلوم شد ناپلئون منجی اروپا نیست، تغییر عقیده دادند و حتی خود بتهوون نام سمفونی را به "قهرمانی" تغییر داد. در واقع افزایش حواشی این اثر باعث گردید تا خود اثر فراموش شود.

دیدگاه‌های ادوارد هانسلیک

عضو هیئت تحریریه فصلنامه ماهور در جمع بندی این بحث، گفت: حال چه باید کرد؟ منتقد چه چیزی را می خواهد بیان کند؟ بر چه اساسی باید باشد؟ آیا معیارش در خود موسیقی است یا در حواشی آن؟

 ادوارد هانسلیک  در حدود 150 سال پیش کتابی نوشته که متأسفانه هیچ بازتابی در جامعه ما نداشته است. این کتاب برای نخستین بار مسئله بیانگری موسیقی را مورد توجه و نقد و ارزیابی  و البته پرسش  قرار داده است.

 محوریت موضوعات این نظریه پرداز موسیقی به این مسئله اختصاص دارد  که یک موسیقی  آیا باید لزوماً چیزی را بیان کند یا نه و در نهایت نتیجه می‌گیرد که موسیقی لازم نیست چیزی را بیان کند. مکتب رمانتیک قرن نوزدهم به این نظریه اعتقاد دارد و افرادی مثل برامس از آن حمایت می‌کنند. در مقابل دشمنانی همچون واگنر دارد. بسیاری از آهنگسازان فرانسوی نیز دقیقاً دنبال این بودند که با موسیقی خود چیزی را بیان نکنند.

فاطمی با طرح مثال هایی، مسئله بیانگری موسیقی را مورد تشکیک قرار داد و گفت: وقتی شما با یک موسیقی تند و پر هیجان ارتباط دارید، طبیعتاً این موسیقی نمی تواند به شما آرامش بدهد. بر عکس آن نیز صادق است.

 این به آن معنی است که برخی شباهت‌های فیزیکی در موسیقی قابل تصور است و موسیقی می تواند تا اندازه ای تداعی گر این مقولات باشد. یا ظرافت و درشتی را با دینامیک در موسیقی می‌توان بیان کرد.

 ولی وقتی شما با مقوله ای به نام عشق مواجه شوید، موسیقی چگونه می تواند به بیان آن بپردازد؟ به اعتقاد هانسلیک عشق را نمی توان با موسیقی بیان کرد. چون ممکن است یک عشق شیرین و عشقی دیگر دردناک باشد. موسیقی چگونه می تواند این دو حس متفاوت از یک مقوله واحد را بیان کند؟

فاطمی که ریاست کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی را نیز برعهده دارد ادامه داد: البته بر اثر پل گذاری های فرهنگی ممکن است موسیقی تا حدی قادر به انجام این کار باشد. برای مثال در فیلم های جنگی از موسیقی های تند و پر هیجان استفاده شود یا بر روی صحنه های عشقی، یک نوع موسیقی ملایمی  به کار رود که در نتیجه پس از گذشت چندین سال مردم با آن نشانه ها ممکن است بتوانند ارتباطی برقرار بکنند.

موسیقی نمی‌تواند بر چیزی خارج از خود دلالت کند

رئیس کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی ادامه داد: ما غالباً دوست داریم که موسیقی چیزی را بیان کند و برای همین در نگاه اولیه از صاحب اثر می پرسیم که منظورش چه بود؟

 این در حالی است که موسیقی فقط ساختار درونی اش معنا دارد و قادر نیست بر چیزی خارج از خود دلالت کند. موسیقی نمی تواند به چیزی خارج از ساختار خود ارجاع بدهد. در حوزه زبان شما وقتی می گویید "درخت"، این واژه به یک جسم مادی در خارج از زبان دلالت می کند ولی در موسیقی نمی توان نغمه ای را شنید و بعد چیز دیگری را در خارج از موسیقی تصور کرد.

 برای درک آسان این مسئله به صحبت کردن یک فرد خارجی توجه کنید.شما وقتی از زبان او هیچ نمی دانید، نمی توانید منظورش را بفهمید ولی ممکن است از بیان متوالی آن کلمات لذت ببرید. در واقع صحبت کردن آن فرد خارجی هیچ مضمونی را به شما انتقال نمی دهد و تنها از موسیقی کلمات اش بهره مند می شوید.

در واقع این لذت ناشی از ساختار زیبای درونی آن زبان است. بنابراین در موسیقی نیز ما با چنین زیبایی شناسی مواجه هستیم. بافت اجزای یک موسیقی خود به خود آنقدر قابلیت دارد که ذهن ما را به سوی خود جذب کند. برای موسیقی همین کافی است که بتواند شنونده را متوجه خود بکند. چیزی که ما امروزه در نقد موسیقی به آن احتیاج داریم، آن است که از حواشی بپرهیزیم و در عوض به دنبال زیبایی ساختاری موسیقی باشیم.

نقد نقد نغمه

در ادامه نشست نقد هشتم، مجری برنامه از سید ابوالحسن مختاباد و فاضل جمشیدی که طراحان این مجموعه نشست ها بودند، دعوت کرد تا در کنار دکتر فاطمی به پرسش و پاسخ بپردازند.

 در ابتدا فاضل جمشیدی گفت: صحبت های آقای فاطمی نشان داد که چقدر مقوله نقد در دنیا مهم و جا انداختن آن در جامعه ما مشکل است. به ویژه آن که ما در اینجا گرفتار کیش شخصیت هستیم و این کار را به مراتب دشوارتر می کند. وی سپس مروری بر محتوای هفت برنامه قبلی داشت و افزود: کار سختی در پیش داریم. باید ببینیم چگونه می توان این راه را به سلامت پیمود. بدین منظور باید خودمان را کاملاً در جریان امور قرار دهیم و یک مقداری هم از تعارف کم کنیم و بر مبلغ بیفزاییم.

ابوالحسن مختاباد نیز با ذکر این نکته که هیچ پیش زمینه قابل اعتنایی برای آغاز این کار نبود، اشاره کرد، نخستین نقدهای مکتوب بر  موسیقی کلاسیک ایرانی را من در مجله آدینه به قلم آقای سماواتی می خواندم که خوشبختانه ایشان الان در جمع ما حضور دارند.

مدتی بعد نیز یکی دو نقد از آقای روشن روان را در نشریه ادبستان دیدم  و پس از آن نقد مصداقی که کنسرت یا آلبومی را بررسی کرده باشد ندیدم تا سالهای اخیر که چند تن از روزنامه نگاران نوشته هایی دارند که عمده آنها گزارش آلبوم یا کنسرت است تا نقد یک برنامه به لحاظ متدیک و روشمند. پس از این منظر ما پیشینه ای بسیار فقیر و کم بضاعت داریم.

وی ادامه داد: کاری که ما آغاز کردیم، از ابتدا تجربی بود و همان اول عنوان کردیم که اگر در هر جلسه بین 4 تا 5 درصد پیشرفت داشته باشیم، خوب عمل کرده‌ایم.

با این وجود هنوز نمی دانیم که دقیقا  در چه چارچوبی باید به نقد آثار بپردازیم.

 البته از ابتدا معتقد بودیم با توجه به گستره عمومی که این نشست از آن برخوردار است که هم مباحث از سوی کارشناس و منتقد مطرح می شود و هم این که این مباحث از سوی حاضران در نشست مورد پرسش قرار می‌گیرد اعتقادی به این داشتیم که جلوی پرسشها را نگیریم و اجازه دهیم که این پرسشها مطرح شود و پاسخ دهنده نیز پاسخ دهد تا از نتیجه این دو فهم عمومی از یک موضوع یا آلبوم یا موسیقی ارتقاء یابد.

سعی کردیم بی طرف باشیم

وی سپس از نشست  نقد سمفونی پیامبر  دکتر شاهین فرهت مثال آوردو گفت‌: وقتی کار آقای دکتر فرهت را در دستور کار قرار دادیم، جریان نشست عملاً به سمت حواشی رفت. زیرا این اثر خیلی جدل خیز بود و افراد زیادی روی آن بحث و نظر داشتند.

اما به مصداق نظریه حوزه عمومی هابرماس (فیلسوف آلمانی) که معتقد است برای ارتقای فهم از یک موضوع باید نقد ها از حوزه های خصوصی به حوزه های عمومی کشانیده شود ، ما معتقدیم که این پرسش‌ها از کار آقای فرهت در بستر اجتماعی جامعه موسیقی وجود داشت و متاسفانه مجال طرح به صورت رو در رو و در یک عرصه عمومی راپیدا نمی کردو این برنامه  و این محل بستری را فراهم کرد تا این عقاید و پرسشها مطرح شود و البته شخص آقای فرهت هم بسیاری از ابهامات را برطرف کردند .

 مثلا یکی گفت که آقای فرهت دستمزد کلانی برای این کار گرفته است ، اما خود آقای فرهت رقم واقعی دستمزد را گفت و در نتیجه شفاف سازی در اطلاع رسانی صورت گرفت.

 البته جلسات دیگر ما بیشتر حول خود موسیقی بود و کمتر به حواشی رانده شدیم. مهمترین دغدغه ما در این نشستها این است که نشان دهیم عنصری بی طرف هستیم و تلاش می کنیم این اتفاق بیفتد . شاید یک دلیل این که ما از کارشناس منتقد دعوت می کنیم همین مسئله است که نشان دهیم  حد اقل در این برنامه ها ما هدایت کننده روند جلسات هستیم و نه اینکه له یا علیه یک آهنگساز موضع بگیریم.


 دبیر و سخنگوی کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی در ادامه گفت: یکی از پرسش ها و نقدهای همیشگی دوستان از ما این بود که معیار انتخاب آثار برای بررسی چیست؟ ما در درجه اول کیفیت آثار را مد نظر قرار دادیم و در درجه دوم اینکه صاحب اثر چه پشتوانه تاریخی دارد و در موسیقی ایران چه اثری گذاشته است و اصولا کار وی از چه جنبه هایی جذابیت نقد و ارزیابی کردن دارد.

البته تازه ارائه شدن اثر ( کنسرت یا آلبوم) نیز در زمره اولویت‌های ما برای انتخاب و نقد آثار است چرا که معتقدیم باید از جریانهای جدی موسیقی درتمامی عرصه ها باید حمایت شود و کارها از این طریق معرفی و حتی تبلیغ شوند.

پذیرش واقعیت‌ها 

گونه موسیقایی آثار از نظر ما هیچ اولویتی ندارند. اگر به سراغ پاپ و غیره نرفتیم، مجالی نبوده است و کار قابل اعتنایی هم در این مدت ارائه نشده است. اما اگر کاری قابل اعتنا ارائه شود باید به آن بپردازیم. برای نمونه اکنون کارهای آقای نامجو سرو صدا کرده است. من جدای از این که بر این اثر ارزشگذاری کنم و‌ آن را خوب یا بد بدانم، باید بگویم که جامعه موسیقی و به خصوص برنامه نقد نغمه باید به سمت نقد اصولی این کارها حرکت کند. 

چرا که معتقدیم آنچه در جامعه موسیقی جریان دارد، یک واقعیت است و ما باید آن را بپذیریم. ما نمی توانیم نسبت به واقعیت موجود بی تفاوت باشیم. باید این گونه کارها را که واکنش اجتماعی داشته اند مورد نقد وارزیابی قرار دهیم و تمامی شقوق آن را بررسیم.

پس نوع موسیقی از نظر ما اهمیتی ندارد ولی قدر و منزلت آن مهم است. با افراد صاحب نظر مشورت می کنیم تا انتخاب ما از هر نوع موسیقی، به قوی‌ترین کار آن حوزه منجر شود.
موسیقی ایران دوران رکود را تجربه می کند.

 مختاباد در پایان صحبت های خود از دکتر فاطمی پرسش کرد: الان به نظر شما در نقد موسیقی امروز ما باید روی چه مواردی انگشت بگذاریم؟ آیا صرفاً خود موسیقی را نقد کنیم یا به مدیریت آن هم بپردازیم و مباحث آسیب شناسانه آن راهم مورد نقد وارزیابی قرار دهیم.

دکتر فاطمی در پاسخ گفت: نقد می تواند خیلی وسیع باشد و صرفاً نقد موسیقی نباشد. نقد زمانه و سیاست های فرهنگی هم می تواند مورد توجه منتقد موسیقی قرار بگیرد. در واقع پرداختن به مسائل پیرامونی هم به نوعی نقد موسیقی است. در غرب نقدها ابتدا اینگونه بودند.

 تفکر موسیقایی در اروپای قدیم تا اوایل قرن نوزدهم همواره مورد نقد بود تا اینکه خود موسیقی هم به صورت مجزا در دستور کار برخی منتقدین قرار گرفت. بنابراین ما الان علاوه بر خود موسیقی، می توانیم تفکر حاکم بر موسیقی کشورمان را نقد کنیم که چرا دیگر خلاقیتی در حوزه موسیقی ایرانی نداریم.

سپس این پرسش از دکتر فاطمی طرح شد: آیا به نظر شما ما اکنون در رکود موسیقایی هستیم.
 فاطمی پاسخ داد: من فکر می کنم کم و بیش در موسیقی ایرانی چنین اتفاقی افتاده است. نه اینکه کاملاً هیچ حرکتی مشاهده نمی شود ولی از جمع بست آثار این دوره چنین احساس می کنیم که هر کسی دور خودش می‌چرخد. مسئله تلفیق شعر و موسیقی ایجاد مانع کرده است. موسیقی سازی ما در سی سال اخیر رشد خوبی داشته ولی موسیقی آوازی نتوانسته پا به پای آن حرکت کند.

 شما در یک اجرای موسیقی سازی و آوازی، تا زمانی که صدای ساز تنها را می شنوید، خیلی گیراست ولی به محض ورود آواز به یکباره انرژی کار پایین می آید. در نتیجه من گمان می کنم به یک رکود قابل تآمل در موسیقی ایرانی گرفتار شده ایم.

فاضل جمشیدی که خود یکی از خوانندگان ارکستر موسیقی ملی است، خطاب به فاطمی گفت: من از شما انتظار داشتم در این خصوص کمی صریح تر صحبت کنید. الان بحث ما از آسیب گذشته و بیشترین ضربه را همین موسیقی آوازی خورده است.

اما آیا این کمبود صرفاً متوجه آواز اصیل ایرانی است؟ چرا ما در حوزه موسیقی پاپ با یک اثر تأثیر گذار و قوی روبرو نیستیم؟ در صدا و سیما سالانه بیش از دو هزار آهنگ تولید می شود ولی ده تای آن شاید اگر کمی جلوه کند.

 چرا اینگونه است؟ اگر از موسیقی نواحی ایران بگذریم که جذابیت های خاص خود را دارد، در سایر گونه ها ما با یک رکود کم سابقه مواجه هستیم.

 فاطمی در پاسخ جمشیدی که چرا صریح تر صحبت نمی کند گفت: به خاطر آنکه من منتقد حرفه ای موسیقی نیستم. تمام آثار یکصد سال گذشته را نشنیده ام. تنها برخی شنیده های پراکنده ام را معیار قرار دادم.

در ادامه برنامه از استاد مصطفی کمال پورتراب که برای چندمین بار میهمان این برنامه بودند، نظر خواهی شد و ایشان گفتند: اولین چیزی که باعث ناراحتی بشر می شود، جهل اوست. متأسفانه ما در کشورمان افراد زیادی را داریم که دوست دارند بدون اطلاع در هر موضوعی اظهار نظر کنند.

 در همین جلسات نقد نغمه متوجه شدم، برخی افراد که معلومات اولیه موسیقی را ندارند، از صاحب اثر پرسش می کنند. چیزی از موضوع نمی دانند ولی عادت کرده اند که پرسش کنند. به نظر من نقد موسیقی را کسانی می توانند پیش ببرند که اطلاعات جامعی از آن داشته باشند.

ابوالحسن مختاباد در توضیح گفته های دکتر پورتراب گفت: نگاه دست اندرکاران این مجموع رابایددرانتخاب کارشناسان ومنتقدان جست و جو کرد . برای نمونه وقتی  ما شخصی مثل  آقای نادر مشایخی را برای نقد سمفونی آقای فرهت دعوت می کنیم، اطمینان داریم که کار را به دست اهلش سپرده ایم. چرا که این آقای مشایخی خود سمفونی پیامبر را در اجرایی رهبری کرده است. 

منتقد برنامه ما چیزی حدود 45 دقیقه فرصت دارد تا نقطه نظرهای خود را اعلام کند ولی پرسندگان مجلس که لزوماً متخصص نیستند، معمولاً 3 تا 5  دقیقه وقت دارند. ما قبول داریم که برخی پرسش ها غیر فنی است ولی نمی توانیم در را به روی عده ای ببندیم. این برنامه فضایی است برای طرح پرسش و البته شنوندگان هم پرسش را می شنوند وهم پاسخ را و آنها هستند که در نهایت رای می دهند چه کسی دانش دارد و چه کسی جاهل است.

استاد پورتراب در توضیح صحبت های پیشین خود اضافه کردند: مانعی ندارد عده ای علاقه مند و بی اطلاع از موسیقی پرسش کنند ولی نباید پرسش آنها باعث بی احترامی بشود.

آقای فرهت یک عمر زحمت کشیده اند و درست نیست با پرسش های غیر فنی زحمات ایشان زیر سوال برود.

سوال کردن چیز خوبی است منتهی به شرط رعایت ادب. اگر اینگونه باشد، جلسات نقد نغمه پربارتر می شود.

محمد ساعد، آهنگساز و نوازنده سنتور نیز که برای چندمین بار در نشست نقد نغمه شرکت می کرد، گفت: آیا معیار گزینش آثار برای طرح در این برنامه بر میزان سر و صدای آن کارهاست یا صورت دیگری دارد؟ از سویی دیگر منظور شما از این نقدها چیست؟ موضوع دیگر در خصوص آلبوم های زیرزمینی است که نمی توان منکر وجود آنها شد. آیا این گونه نشست ها به آن دسته از آثار هم توجهی دارد؟


گرچه ابوالحسن مختاباد در صحبت های ابتدایی خود به نحوه گزینش آثار اشاره کرده بود ولی به تقاضای محمد ساعد بار دیگر مروری بر آن گفته ها داشت.

اولویت نقد موسیقی نقد عملکرد مدیران موسیقی

بخش دوم پرسش ساعد خطاب به مدیریت موسسه نغمه شهر بود که سید عباس سجادی شاعر و مدیر موسسه نغمه شهر در پاسخ گفت: ما برای موسیقی حوزه و جغرافیای خاصی قائل نمی شویم.

 ما تهران را یک ایران کوچک می دانیم و اعتقاد داریم همه گونه سلیقه موسیقایی در این شهر وجود دارد. چنین تنوعی را در هیچ شهر دیگری نمی توان یافت.

نحوه انتخاب آثار با مشورت کارشناسان صورت می گیرد و نکته دیگر اینکه ما اعتقاد داریم یکی از اولویت های نقد موسیقی در کشور، نقد عملکرد مدیران موسیقی است.

کیوان پهلوان یکی از پژوهشگران موسیقی نواحی ایران که آثار متعددی از پژوهش های وی توسط موسسه ماهور منتشر شده است، به جمع منتقدین برنامه پیوست و گفت: بحث نقد در ایران فقط مشکل منتقد نیست، مشکل تفکر است. ببینید تاریخ ما را غربی ها نوشتند. خودمان در این زمینه پیشقدم نبودیم. هنوز در تفکر فرهنگی مان دنبال ترجمه هستیم. در موسیقی نیز اینگونه عمل می کنیم.

 غربی ها صد سال پیش موسیقی خود را بررسی کردند و تمام شد و الان به سراغ ما آمده اند. ما اگر بخواهیم در این حوزه به جایی برسیم می بایستی متفکرانی را پرورش دهیم که اولاً تخصص داشته باشند و ثانیاً موضوعات را از درون بنگرند. نقد موسیقی هم زمانی به انجام خودش می رسد که با حضور عده ای متخصص صورت پذیرد. یکی از بزرگ ترین ضعف های این برنامه نقد نغمه آن است که به حاضران بی اطلاع از موسیقی اجازه اظهار نظر می دهد که به نظر من راه به جایی نخواهد برد.

ابوالحسن مختاباد در پاسخ به این سوال کیوان پهلوان فهرستی از افرادی که در آن نشست پرسش کردند ارائه داد و گفت: در آن نشست آقایان روشن روان،یوسف زمانی، جواد بطحایی،آقای ساعد،بامداد جویباری،سید عباس سجادی،علی بکان و ... طرح پرسش کردند.

 این گروه افرادی اند که سالها در موسیقی این کشور کار عملی و خلاقه صورت داده اند ، پس این گونه نیست که پرسش کنندگان پرت از فضای موسیقی باشند.

ساسان فاطمی با تأیید تلویحی سخنان پهلوان وارد بحث شد و گفت: من در نقد سمفونی آقای فرهت نبودم ولی گزارش کامل آن را که در همشهری آنلاین خواندم متوجه شدم بیشتر پرسش‌ها پیرامون حواشی بود تا خود موسیقی سمفونیک.

فاضل جمشیدی نیز در پاسخ انتقاد پهلوان گفت: ما نمی توانیم در این نشست ها پاسبان بگذاریم که چه کسی حرف بزند و چه کسی حرف نزند . وقتی شخصی مثل آقای فرهت می پذیرند که به این نشست بیایند، طبیعی است که  باید پاسخگوی پرسش های متنوعی باشند چنانکه درباره دستمزد هم از ایشان سوال شد که آقای فرهت درکمال آرامش پاسخ دادند.

درادامه دکتر منصوره ثابت زاده پژوهشگر موسیقی و عضو هیئت مدیره کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی  درباره نبود نقد و کم توجهی به موسیقی زنان پرسشی را طرح کرد که مختاباد در پاسخ گفت ما در این نشستها محوریت را به آهنگساز دادیم وجنسیت افراد را در ملاکهای کاری مان لحاظ نکردیم و اگر از یک زن هم کار جدی منتشر می شد ، آن را دربرنامه کاری قرار می دادیم و نقدش می کردیم ، اما تعداد بانوانی که آهنگسازباشند  بسیار کمتر از مردان است.

 ضمن آنکه بروز بودن کارها برایمان اهمیت دارد  اما امیدواریم که در آینده بتوانیم به برخی از موضوعاتی که برای زنان و فعالیتهای آنها درموسیقی است توجه کنیم.

بامداد جویباری شاعر و ترانه سرای پیش کسوت نیز با اشاره به معضلاتی که در زمینه ممیزی شعر وجود دارد گفت که متاسفانه کسانی که در بخشهای ممیزی حضور دارند در تمامی نهادهایی که به نوعی با شعر سرو کار دارند همان‌ها کار را به دست دارند.

 وی از دست اندرکاران برنامه نقد نغمه خواست که نشستی را به نقدو بررسی چگونگی تصویب و ممیزی ترانه ها با حضور دست اندرکاران این امر ترتیب دهند.

پرسش کردن صلاحیت نمی خواهد ، پاسخ دهنده باید صلاحیت داشته باشد

در پایان این نشست، جمال سماواتی نوازنده تار و از نخستین منتقدان موسیقی ایرانی که پس از 20 سال اقامت در کشور آلمان به ایران بازگشته بود، به اظهار نظر پرداخت و گفت: من این شانس را داشتم که در آن زمان نقدهایی را در مجله آدینه می نوشتم و الان بعد از سال ها خیلی خوشحالم که به جلسه ای در خصوص نقد موسیقی دعوت شده ام.

 آن‌زمان اولین چیزی که بعد از چاپ نقدهایم، نصیبم می شد، تهدیدهای تلفنی بود که به فاصله 48 ساعت انجام می شد. اما اکنون فکر می کنم فضا مساعد تر شده است و بهتر بتوان به عمق مطلب پرداخت.

 در واقع موسیقیدانان ما وقتی به سبب یک اثر مشخص مورد نقد واقع می شدند، آن نقد رابه حساب همه زندگی خود می گذاشتند .برای مثال اگر من می گفتم این چهارمضراب خوب نبود، او تصور می کرد منظور من آن است که وی پدر خوبی هم نیست، همسر نامهربان بد عنقی است، برادربی وفایی است، همسایه خوش اخلاقی نیست و  یا به طور کلی نوازنده خوبی هم  نیست. در حالی که انتقاد کاملاً مشخص بود و یک وجه به خصوص از کار آن موسیقیدان را مورد نقد قرار می داد.


سماواتی در بخش دیگری از سخنان خود اشاره کرد: به نظر من گفتن درباره  موسیقی تخصص و جسارت نمی خواهد، علاقه کافی است.

نکته دیگر اینکه پرسش کردن صلاحیت نمی خواهد، این پاسخگوست که می بایست صلاحیت داشته باشد.

 ما یک تصور دائمی از منتقد داریم که فکر می کنیم حتماً می بایست به اصول نقد اروپا وارد باشد ولی من فکر می کنم هیچ ایرادی ندارد ما منتقدانی داشته باشیم که آدورنو و فوکو و..  را نشناسند.

گزارش همشهری آنلاین حاکیست که مجموعه برنامه های نقد نغمه از اوایل پاییز آغاز به کار کردو در این مدت هفت برنامه متفاوت از گونه های مختلف موسیقایی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. [سابقه موضوع]

 قرار است سری دوم این برنامه با رویکردی متفاوت تر از سری جدید به زودی آغاز به کار کند.

برچسب‌ها