باعث خوشوقتی است که امروزه گرایش به موسیقیهای همریشه با موسیقی ملی و کلاسیک ایران، که همان موسیقیِ موسوم به «دستگاهی» است، روزبه روز افزایش مییابد و نسلی تازه از موسیقیدانانِ ایران بیش از پیش به اهمیت این موسیقیها پی میبرد. موسیقیهای همریشه و همخانواده با موسیقیِ ما میتوانند بهعنوان موضوعی برای شناختن، موضوعی برای ارضای کنجکاویِ صرف، اهمیت یابند. همچنین میتوان اهمیت آنها را در پیوندهای عمیق تاریخیای که با موسیقی ما دارند دانست و/ یا آنها را از این نظر مهم به حساب آورد که مشترکات فعلیِ آنها با موسیقی ما میتواند دستمایههای ارزشمندی برای عملِ موسیقاییِ آیندهی ما باشد.
موسیقیهای ترکی، عربی و تاجیکی - ازبکی امروزه دیگر برای موسیقیدان ایرانی موسیقیهای ناشناختهای نیستند. به نظر میرسد، پس از یک دورهی طولانی در لاکِ خود فرورفتن و بیاعتنایی به فرهنگهای همخانواده، پس از دورهای طولانی ناآگاهیِ تقریباً مطلق از چگونگیِ موسیقیهای کلاسیکِ این فرهنگها - غفلتی که پیش از دورهی معاصر ناشی از چندپارگیِ جهان اسلام از چند قرن پیش بود و در دورهی معاصر ناشی از حصارهای نفوذناپذیر حکومتهای سوسیالیستی از یک سو و تبِ پیشرفت و تجدد، که همه را به نوعی «گذشتهزدایی» تشویق میکرد، از سوی دیگر ــ امروزه دیگر نشناختنِ موسیقیِ فرهنگهای همخانواده برای موسیقیدانِ جوانِ ایرانی عیب به حساب میآید.
اگر گذشتگان تقریباً هیچ تصوری از موسیقی ماوراءالنهر و موسیقی عثمانی نداشتند و از موسیقی عربی تنها گونههایی را که با موجِ سینمای مصری و موسیقی عامه پسندِ آن خطه به ایران هم میرسید و در انواع موسیقی «کوچهبازاری» جلوه میکرد میشناختند، و اگر گذشتگان در این موسیقیها به دیدهی منفی و حتا تا حدی تحقیرآمیز مینگریستند و گرایش به آنها گاه تکفیر میشد، اکنون ورق به مبارکی برگشته است و نسل تازه در صدد کشف قلمروهای تازهای، و این بار، در دوقدمیِ خودش است.
مجموعهی حاضر تلاش موفقی است در زمینهی یافتنِ مشترکاتِ موسیقاییِ بین دو فرهنگِ ایرانی و ترکی (عثمانی). ایدهی اصلیِ ساناز نخجوانی، ایده پردازِ آن، نه ارائهی یک موسیقی تلفیقی بلکه ارائهی مجموعهای است که در آن بتوان موسیقیهای دو فرهنگ را با یکدیگر مقایسه کرد. به عبارت دیگر، او موسیقیها را با هم تلفیق نکرده بلکه آنها را کنار هم گذاشته است، چراکه مقصود مقایسهی وضعیتِ موجود یا واقعیتِ فعلیِ موسیقیهای دو فرهنگ بوده است. تلفیق، به شکل ارائهی قطعاتِ ساخته و بداههپردازیشدهای که دو نظام موسیقایی را با هم سازگار میکند، همواره ناگزیر متضمن «دستکاری» هر دو نظام در جهت ایجاد یک اثر خلاقانه است و محتملاً واقعیتها را تغییر میدهد. به همین علت است که «رهاوی» سودای تلفیق ندارد و به جای آن با چینشی دقیق از قطعات موسیقیِ دو فرهنگِ ایرانی و ترکی به ارائهی تصویری روشن و واقعی از همسانیها و اشتراکات میپردازد.
سهگاه، ماهور، شور، چهارگاه از موسیقی ایرانی و سهگاه، راست، بیاتی و حجازکار از موسیقی عثمانی با یکدیگر مقایسه شدهاند تا شباهت میان فضاهای مُدال و شکلهای گردش ملُدیک در این مقامها آشکار شوند. گذشته از آن، طرح فقط به مقایسه در سطحِ مُدال اکتفا نکرده و فرمهای ترکیبی در هر دو فرهنگ نیز با یکدیگر مقایسه شدهاند. از یک سو، فرم ترکیبی یا نوبتِ «دستگاه» به عنوان یک فرم اجرایی در موسیقی ایرانی را داریم و از سوی دیگر فرم ترکیبی یا نوبتِ «فصل» در موسیقی عثمانی را. این دو نوبت از نظر اجزایشان و ترتیب اجزایشان با یکدیگر تطبیق داده شدهاند و قسمتهای مشابه آنها، بهخصوص در سیدی اول، در کنار هم آمدهاند: قسمتهایی مثل «پیشرو» و «پیشدرآمد»، «تقسیم» و «آواز»، «سازسماعی» و «رِنگ» و غیره.
یک قطعهی مستقل در سیدیِ دوم سطحِ دیگری از اشتراکات را آشکار میکند که عبارت است از راهیابیِ یک قطعه ی خاص از فرهنگی به فرهنگهای دیگر به سببِ محبوبیتِ بالا. قطعهی موسوم به «کاتیبیم» از کارگان عثمانی را باید حقیقتاً یک آهنگ بینالمللی در حوزهی ایرانی - عربی - ترکی دانست. هرچند من هنوز نشانهای از حضور این قطعه در دو منتهای این حوزه، یعنی در ماوراءالنهر و مغرب عربی، نیافتهام، اما حداقل در منطقهی وسیعِ مرکزیِ این حوزه، از مصر تا ایران، این قطعه شنیده و اجرا و دوست داشته شده است. احتمالِ این که آهنگ مذکور در اصل ترکی بوده و از آنجا به کشورهای عربی و ایران سرایت کرده باشد زیاد است. در مصر و شامات آن را «بنات اسکندریه» مینامند و در ایرانِ قاجار ظاهراً آن را «مشق رومی» ــ نشانهای دالِ بر اقتباسِ مستقیمِ آن از سرزمین عثمانی که در آن زمان هنوز کمابیش «روم» شناخته میشده است ــ مینامیدهاند؛ چراکه میرزا عبدالله آن را در صفحهای به همین نام اجرا کرده است. نوازندگانِ این مجموعه آن را بر اساس همین اجرا بازسازی کردهاند.
بدیهی است که در مجموعهای که قصد مقایسه و آَشکارکردنِ اشتراکات و شباهتها را دارد عدم اشتراکات و تفاوتها هم به نحوی خودبه خود آشکار میشوند. یکی از جلوههای مهم این تفاوتها در زیباشناسیِ متفاوتی یافت میشود که رنگهای صوتیِ سازهای مختلف و فنونِ متفاوتِ سازی - آوازی بازتاب میدهند. موسیقیدانان ترک و ایرانیِ این مجموعه در گروهی ترکیبی متشکل از سازهای مختلفِ ایرانی و ترکی به اجرای برنامه پرداختهاند و همین امر رنگِ ویژهای به اجراهای آنها بخشیده است که باید آن را از مقولهی «تلفیق» به حساب آورد. اما کنارِ هم گذاشتنِ بداهههای ترکی و ایرانی (تقسیم و آواز) به درک تفاوتها کمکِ بسیار میکند؛ حتی در یکی از قطعات (نقشبستهی راست) دو خوانندهی ترک و ایرانی با اجرای نوبتیِ قطعه این تفاوتها را بهروشنیِ بیشتر آشکار میکنند.
ساسان فاطمی- شهریور 1392