تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۱

محیط زیست> شیوا حریری: «شاید هیچ درختی به اندازه‌ی گردو درخت نیست! با چه نیرو و اطمینانی درخت بودن خودش را به رخ می‌کشد! با چه پشتکاری قد برمی‌افرازد و سخت و سنگین می‌شود؛ پشتکاری که در برگ‌ برگش پیداست...

هر‌بار که گشت‌وگذار کوزیمو را در میان شاخسار بی‌کران گردویی کهنه می‌دیدم، آن‌گونه که پنداری در اتاق‌های کاخی چند اشکوبه قدم می‌زد، دلم می‌خواست من هم چون او بروم و آن بالا زندگی کنم...»*

حکایت من هم همین بود. در یک شهر شمالی پر از درخت، منِ ۱۵ ساله‌ی سربه‌هوا، راه می‌رفتم و به شاخسار درخت‌ها نگاه می‌کردم و امکانات زندگی بالای درخت را بررسی می‌کردم.

نه چیزی درباره‌ی ادبیات ایتالیایی می‌دانستم، نه ایتالو کالوینو را می‌شناختم، اما کتاب «بارون درخت‌‌نشین» را خوانده بودم و چنان شیفته‌‌ی کوزیمو و ماجرای زندگی‌اش بالای درخت شده بودم و داشتم تصمیم می‌گرفتم خودم هم زندگی‌ام را از روی زمین به بالای درخت منتقل کنم!

«عادت داشتیم ساعت‌های درازی را بالای درختان بگذرانیم، و این را مانند بسیاری از کودکان دیگر برای کندن میوه‌ای یا یافتن لانه‌ی پرندگان نمی‌کردیم، بلکه انگیزه‌مان لذتی بود که از دست یافتن به بلندترین و دشوارترین شاخه‌ها می‌بردیم، و از هرچه بالاتر رفتن، و جای خوبی پیدا کردن و نشستن و دنیای پایین را تماشا کردن، و داد زدن بر سر کسانی که از پایین می‌گذشتند و لودگی کردن...»*

کوزیمو فرزند خانواده‌ای اشرافی در قرن هجدهم است و خسته از آداب و رسوم خشک و دست‌وپاگیر. در ۱۲ سالگی در برابر سخت‌گیری‌های پدرش شورش می‌کند، بالای درخت بلوط می‌رود و دیگر پایین نمی‌آید.

کتاب، قصه‌ی کوزیموست و دوستی‌اش با درخت‌ها؛ انجیر و توت و گردو، بلوط و نارون و آلش.

حالا سال‌ها از اولین‌‌باری که این کتاب را خواندم، می‌گذرد و هنوز هم سربه‌هوایم، اما حیف، دیگر شهر ما و شهرهای دیگر درخت‌های زیادی ندارند. حیف، دیگر نمی‌توانم بروم و روی درخت‌ها زندگی کنم.

--------------------------------------------------------

* بارون درخت‌نشین، نوشته‌ی ایتالو کالوینو، ترجمه‌ی مهدی سحابی، انتشارات نگاه.

منبع: همشهری آنلاین