همایش علمی «شهر و زندگی روزمره» یکی از همایش‌های برگزار شده از سوی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران بود که فراخوان دریافت مقاله آن سال گذشته منتشر شد و علاقه‌مندان تا پایان خرداد امسال فرصت داشتند چکیده مقالات خود را به دبیرخانه این همایش ارسال کنند.

 این همایش با هدف برقراری رابطه میان 3 سطح زیست جهان شهروندان، فضاها و ساختارهای شهری و نظام مدیریت و برنامه‌ریزی شهری، به‌منظور اتخاذ یک رویکرد بین‌رشته‌ای در مطالعه شهر برگزار شد. یکی از آثار رسیده به این همایش مقاله فضاهای شهری و زندگی روزمره است که توسط محمود شارع پور، عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران به رشته تحریر در آمده است. این مقاله را می‌خوانید.

مفهوم فضا در اواخر قرن بیستم به زندگی اجتماعی و فراگردهای روزمره شهری و روستایی پیوند خورده و با رویکردی تخصصی‌تر مورد استفاده صاحب‌نظران علوم اجتماعی قرار گرفته است. معطوف‌شدن توجه اندیشمندان به روابط اجتماعی به جای فضای فیزیکی صرف، شاید یکی از جنبه‌های بسیار مهم از تکامل جغرافیای انسانی، جامعه‌شناسی شهری و مطالعات شهری بوده است. آثار متعدد انتشاریافته در این حوزه در قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم نشان‌دهنده اقبالی است که این مفهوم با آن مواجه شده است. نگرش تلفیقی به فضا به مثابه واقعیتی اجتماعی- فیزیکی را می‌توان در کارهای اندیشمندان مطرح جامعه‌شناسی و سایر حوزه‌های مطالعات شهری مشاهده کرد. در درک امروزی از مفهوم فضا، اندیشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که باید ابعاد فیزیکی، اجتماعی و نمادین آن به شکل یکسان مورد توجه قرارگیرد؛ ضمن اینکه مفهوم فضا به‌شدت از جریانات ذهن‌گرای ابتدای ظهورش دور شده و با پیوند خوردن به مفهوم زمان وارد مباحث فرهنگی پیرامون زندگی روزمره شده است. با این وصف، به‌نظر می‌رسد که فضا به‌عنوان مفهومی جدید در مطالعات شهری ایران هنوز جای خود را آنطور که باید و شاید پیدا نکرده است. مسائلی از قبیل تأثیر فضا بر فراگردهای اجتماعی، سبک زندگی، هویت و نگرش‌های فرهنگی و برعکس تأثیر فراگردهای اجتماعی، بینش‌ها و هویت‌های منفرد و جمعی در انسجام بخشی به فضا، تمایز فضاهای عمومی و خصوصی، فضا و تجربه خشونت، فضا و جنسیت و تجربه اوقات فراغت در فضای شهری نیازمند مطالعات بیشتری است.

تحلیل روندهای فضاهای عمومی در شهر

تمام تجربیات اجتماعی از طریق فضا و در فضا شکل می‌گیرد، لذا در فضاهای شهری است که تجربه زندگی روزمره مردم پدیدار می‌شود. هر جامعه‌ای فضاهای خود را به 2 عرصه عمومی و خصوصی تقسیم می‌کند و همین تقسیم‌بندی نوع فعالیت‌ها را مشخص می‌سازد. این تقسیم‌بندی فضا یکی از ویژگی‌های عام و جهانی تمام شهرهاست. شهرهای متعلق به فرهنگ‌های متفاوت در دوره‌های زمانی مختلف، همگی دارای این تقسیم‌بندی بوده‌اند؛ اگرچه ماهیت این تفکیک، معنای این دو نوع فضا و نوع رابطه بین‌آنها بین جوامع مختلف بسیار متفاوت است. نحوه تقسیم‌بندی فضا و رابطه بین فضاهای عمومی و خصوصی آینه‌ای از روابط اجتماعی و نشان‌دهنده نحوه سازماندهی جامعه است.

در سال‌های اخیر علاقه زیادی بین محققان در مورد نقش فضاهای عمومی در زندگی شهری پدید آمده است. محققان حوزه‌های مختلف نظیر جامعه شناسی، جغرافیا، مطالعات فرهنگی، برنامه‌ریزی شهری و معماری همگی به‌دنبال شناخت این نقش بوده‌اند. منظور از فضاهای عمومی آن دسته از فضاهایی است که عموم مردم به آنها آزادانه دسترسی دارند و هدف از آنها، فراهم‌ساختن تعاملات اجتماعی و احساس آسودگی شهروندان است. فضای عمومی، تمام فضاهای مربوط به محیط طبیعی یا محیط مصنوع است که عموم مردم آزادانه به آنها دسترسی دارند. مهم‌ترین ویژگی شهر، وجود فضاهای عمومی در آن است. از لحاظ نظری، فضای عمومی جایی است که تمام اعضای جامعه آزادانه به آن دسترسی دارند اما این بدان معنا نیست که افراد هر کاری که بخواهند بتوانند در این فضا انجام دهند. برعکس، فضاهای عمومی قواعد و هنجارهای اجتماعی خاص خود را دارا هستند. اغلب محققان شهری معتقدند که بنا به دلایل مختلف فرهنگی و اقتصادی، فضاهای عمومی رو به تضعیف هستند ولی در مورد علت اصلی این فرسایش و تضعیف، بین محققان اختلاف نظر وجود دارد. به‌طور کلی عوامل مختلفی در تضعیف فضاهای عمومی مؤثر بوده‌اند؛ نظیر ظهور انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی که سبب بروز تغییرات عمیقی در مفاهیم سنتی نظیر مکان و اجتماع محلی شده است. نکته مهم این است که امروزه مدیریت فضاهای عمومی بخش مهمی از سیاست شهری و حکمرانی شهری محسوب می‌شود.

طراحی فضاهای شهری و اوقات فراغت

یکی از عرصه‌هایی که قدرت و مقاومت را در زندگی روزمره انسان‌ها به نمایش می‌گذارد عرصه فراغت است. فراغت عرصه‌ای است که اختیار و آزادی انسان‌ها در آن عرصه بیشتر قابل اعمال است. در‌نتیجه برخلاف زمان کار که انضباط بیشتری را ایجاب می‌کند، در فراغت، فضای مناسبی برای مقاومت در برابر رویه‌های فرهنگی جا افتاده و برای پدیدآوردن روال‌ها و کردارهای جدید فراهم می‌شود؛ از این‌رو است که گفته‌اند فراغت می‌تواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد. از آنجا که نحوه طراحی فضای شهری بر کیفیت زندگی روزمره تأثیر می‌گذارد، طراحی فضاهای شهری و ازجمله فضاهای فراغتی باید تمام ارتباط‌های اجتماعی و رفتاری متناسب با آن فضا و محله را لحاظ کند؛ از این‌رو در طراحی فضای شهری بیشترین توجه باید معطوف به این مسئله باشد که این فضاهای عمومی چگونه می‌توانند حس آسایش و تعلق را در ساکنان آن بپرورانند، موجب رونق ارتباطات شوند و محله و شهر را به محیطی دلپذیر تبدیل کنند.

از طرف دیگر با توجه به اینکه در شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دوران کنونی، اوقات فراغت به‌عنوان یکی از محورهای مهم زندگی شهری مطرح شده و کیفیت گذران آن اهمیت روزافزونی یافته است کیفیت فضاهای عمومی گذران فراغت نیزیکی از مباحث مهم شهری است که به موازات موضوعات دیگر همچون کار، سکونت و حمل‌ونقل، چگونگی طراحی و برنامه‌ریزی شهر و کیفیت زندگی شهری را پی ریزی می‌کند.

فلسفه وجودی مدیریت و برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت، ایجاد موقعیت‌ها و فضای مناسب برای تأمین رضایت خاطر و رشد و تکامل فردی و اجتماعی است. برنامه‌ریزان با درک نیازهای بخش وسیعی از افراد جامعه می‌توانند فعالیت‌های مورد علاقه مردم را شناخته و واقعیت‌ها و اطلاعات مورد نیاز برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری را کسب کنند. بدین‌منظور مدیران عرصه فراغت باید ویژگی‌های جمعیت شناختی مردم مورد نظر، چگونگی استفاده آنها از اوقات فراغت، افکار و ارزش‌ها و نگرش آنان به اوقات فراغت را بشناسند تا بتوانند براساس الگوهای فراغت مردم و نیازها و علایق‌شان فضاهایی را طراحی و ایجاد کنند.

فضاهای شهری باید امکانات فراغتی گوناگون را برای اقشار و سنین و سلایق مختلف تأمین کرده و زمینه‌ای مساعد برای ورزش، تفریح، بازی و تعاملات فردی شهروندان را برآورده سازند؛ به‌عبارت دیگر فضاهای باز شهری بایستی هم‌ساختی مناسبی با رفتارهای جاری در آن داشته باشد و مطابق با این رفتارها طراحی شود و این امکان را فراهم کند که فعالیت‌های مختلفی در زمان‌های گوناگون در آن انجام گیرد؛ برای مثال روزها به فعالیت‌های ورزشی و در ساعات پایانی روز و فراغت از کار به فعالیت‌های تفریحی اختصاص یابد و در زمان‌هایی دیگر بتواند برای استراحت و کسب آرامش یا ایجاد تعاملات اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. تأمین این هم‌ساختی و تناسب با فعالیت‌های گوناگون در زمان‌های مختلف، مستلزم داشتن برنامه و اعمال کنترل‌های حساب‌شده است. چنین فضاهای برنامه‌ریزی شده‌ای می‌تواند به نیازهای فراغتی گوناگون افراد و اقشار مختلف پاسخ داده و رضایتمندی آنها را جلب کند. در این زمینه آنچه مهم است ضرورت اتخاذ رویکرد محله‌ای در طراحی فضاهای فراغتی است. چنانچه برنامه‌ریزان شهری در طراحی و ایجاد تسهیلات، خدمات و فضاهای فراغت با رویکرد محله‌ای به این مهم اقدام کنند توفیق بیشتری در اقبال و استفاده مردم از این امکانات و گردهم آوردن افراد هماهنگ و سازگار با یکدیگر پیدا می‌کنند.

بررسی فضاهای باز شهری برای استفاده از زمان فراغت در ایران نشان می‌دهد که اکثر شهرها در تأمین این فضاها به لحاظ کمی و کیفی در سطح مناسبی قرار ندارند؛ به این معنا که این فضاها در بیشتر موارد مطابق با نیازها، علایق و ویژگی‌های استفاده‌کنندگان نیستند. همین امر موجب عدم‌هماهنگی و تعلق بین فرد و محیط و عدم‌استفاده صحیح و مناسب شهروندان، به‌ویژه جوانان شده است. این وضعیت عمدتاً ناشی از توسعه برون‌زا و ناموزون عرصه‌های شهری در ایران و ورود عناصری از مدرنیته است که با ویژگی‌های خلقی و فرهنگی ایرانیان و سبک زندگی و تفکر آنها ناسازگار است.

اثربخشی جمعی و ترس از جرم در محلات شهری

امروزه ترس از جرم در فضاهای شهری به یک مسئله اجتماعی مبدل شده است. مطالعات نشان می‌دهد که درصد قابل‌توجهی از ساکنان شهری، فعالیت‌های اجتماعی عادی و روزمره خود را به‌خاطر ترس از جرم تغییر می‌دهند. این موضوع با جلب توجه بسیاری از محققان و نظریه‌پردازان، کانون بسیاری از پژوهش‌های علمی بوده است. پیامد‌های ترس از جرم در سطوح مختلف فردی، محلات و اجتماعی قابل بررسی است.

ترس از جرم می‌تواند موجب افزایش میزان جرائم اجتماعی شود زیرا در محلاتی که ترس از جرم بیشتر است، ساکنان آن به‌ندرت حاضر می‌شوند در برنامه‌های کنترل اجتماعی نقش ایفا کنند. همچنین ممکن است زمان بیشتری را در خانه سپری کرده و کمتر به خیابان‌ها بروند. همین امر باعث کاهش میزان تردد و نظارت در یک منطقه می‌شود که این امر خود منجر به افزایش جرم در آن محله خواهد شد. لذا ترس از جرم می‌تواند منجر به کاهش کیفیت زندگی اجتماعی شده و با تبدیل فضاهای عمومی شهری به مکان‌هایی خلوت و ناامن، باعث افزایش جرائم اجتماعی شود؛ به‌عبارتی در سطح محلی، ترس از جرم انسجام محله و مشارکت در انجمن‌های محلی و پیوندهای اجتماعی را کاهش می‌دهد. در سطح جامعه‌ای، وزن ترس از جرم ممکن است عمدتا بر دوش افرادی حمل شود که از حیث اجتماعی و اقتصادی دچار محرومیت بوده و برای محافظت از جان و مال خود یا مهاجرت از مناطق جرم‌خیز منابع لازم و کافی در اختیار ندارند.

گرچه ترس از جرم، یک مسئله اجتماعی پیچیده‌ است، اما نظریه اثربخشی جمعی تکه مهمی را به این پازل افزوده است. ادغام اجتماعی هرچند ممکن است عامل پایه‌ای و مهم در تبیین ترس از جرم باشد اما تقویت حس اعتماد بین همسایه‌ها و انسجام حول احساس تعهد به کنش به‌عنوان عاملان کنترل اجتماعی غیررسمی، در ایجاد یا بهبود محلات از نقش شایانی برخوردار است ولی چنین پرسشی قابل طرح است که چگونه می‌توان اثربخشی جمعی را در جایی که وجود ندارد، پدید آورد؟

تفاوت‌های جنسیتی در بهره‌مندی از حق به شهر

مسئله مهم دیگر بحث تفاوت‌های جنسیتی در بهره‌مندی از حق به شهر است. به‌نظر می‌رسد فضای شهری جایی برای زندگی روزمره زنان ندارد؛ طوری که فضای عمومی به اعتقاد برخی متفکران شهری به‌عنوان فضای تاخت و تاز مردان طبقه متوسط به بالا برداشت شده است. این بدان معناست که در بیشتر جوامع ازجمله جامعه ایران، زنان، به‌خصوص زمانی که تنها باشند، نمی‌توانند از فضاهای عمومی شهر مانند پارک‌ها و خیابان‌ها به‌راحتی استفاده کنندچرا که آنان متعلق به قلمرو فضای خصوصی تصور می‌شوند. همین مسئله باعث شده است که احساس تعلق به شهر نیز در زنان کمتر باشد زیرا بدیهی است که احساس تعلق از استفاده و مصرف فضا حاصل می‌شود. بنابراین به‌نظر می‌رسد که استفاده روزمره از فضای عمومی شهری می‌تواند این احساس تعلق را در زنان ایجاد کند.

حق به شهر که شامل تعلق‌یافتن و مشارکت در امر شهری است به‌دلیل قرار گرفتن زنان در نقش‌های جنسیتی سنتی، به اندازه مردان شامل حال آنان نمی‌شود. تعلق یافتن به شهر با حرکت در شهر، حضور در آن، احساس آرامش و داشتن فضاهای مناسب برای خود ممکن می‌شود، درحالی‌که مشارکت در شهر با دخالت‌داشتن در سیاستگذاری‌های شهری، تصمیم‌گیری در مورد مسائل فضایی، کالبدی و اقتصاد شهری و مالکیت و کنترل بخشی از این فضا ممکن می‌شود.