اما این حالِ خوب، بهتر هم میشود، وقتی خودمان هم در یک اثر هنری باشیم؛ انگار که در یک تابلو ایستادهایم یا قهرمان یک فیلم هستیم. دیگر نیازی به همزادپنداری نیست، میتوانیم خودمان در یک قاب هنری باشیم.
«اینستالیشن آرت» یا «هنر چیدمان» یا «هنری محیطی»، هنری است که از اوایل قرن بیستم شکل گرفت. هنرمندان تجسمی میخواستند از جلوههایی بیشتر از آنچه در نقاشی و دیگر هنرهای تجسمی مورد استفاده قرار میگیرد، استفاده کنند. اما امروزه این هنر تغییرات بسیاری کرده و دیگر هیچ محدودیتی ندارد.
میتواند صدا و تصویر هم داشته باشد و نور و رنگ و موسیقی را هم به کار بگیرد. میتواند به اندازهی یک میز باشد یا به اندازهی یک خیابان یا یک ساختمان بزرگ. موادش ممکن است از مواد بازیافتی تهیه شده باشند.
مهم این است که با تماشایشان حال بهتری پیدا کنیم و خیلی بیشتر با احساس هنرمندش آشنا شویم. اینجا چند نمونه از این دسته آثار هنری را میبینید.
«من مثل موشکها پرواز میکنم» اثر دآون اِنجی
«زمین بازی قلابدوزی» اثر توشیکو هوریوچی
«خاک درخت» اثر جوزپه لیچاری
«خیابان چتر» اثر سِیزتافِیرا پروتوسونز
«مرد ذوبشده» اثر نِیلی آزِوِیدو
«سیال» اثر کِلِیر مورگان
«در میان» اثر کاترینا هینزبِرگ