1- مقايسه ولايت فقيه با ولايت ديگر حاكمان: دنيا ولايت جنايتكار را پذيرفته، خوش به حال ما كه ولايت فقيه را پذيرفتهايم. آيا اسلام مخصوص زمان پيغمبر است؟ نه! اگر اسلام هميشه هست، پس بايد حكومت اسلامي هم هميشه باشد. پيغمبر تشكيل حكومت داد. ماليات ميگرفت، بين فقرا تقسيم ميكرد. كسي كه ميگويد دين از سياست جداست، بسياري از آيات قرآن سياسي است. ما تبري و تولي داريم. در نماز به صالحين سلام ميدهيم و به يك عده هم ميگوييم: نه.
2- نقش حاكميت اسلامي در گسترش اسلام: اگر صداي اسلام بايد به همه جا برسد، پس بايد يك تبليغات قوي داشته باشيم. چين براي 75 ميليون ما 300نفر تربيت كرده كه خيلي راحت فارسي حرف ميزنند. ما براي يك ميليارد چين چند آدم تربيت كردهايم كه چيني حرف بزنند؟ اين حكومت،قدرت، پول و تبليغات ميخواهد.
3- نقش ولايت فقيه در تصميمگيري كلان جامعه: يكي ميگويد: بزن. يكي ميگويد: نزن. يكي ميگويد: صلح كنيم، يكي ميگويد: جنگ كنيم. بايد حرف آخر را كسي بزند. هر وقت اختلاف ميشود، هر كس يك چيزي ميگويد: يك نفر بيايد حرف آخر را بزند و كشور را از بنبست نجات بدهد. زندهباد جمهوري اسلامي كه ميگويد حرف آخر را يك مجتهد عادل بزند.
4- رياست جامعه اسلامي با اسلامشناس عادل: ريشه ولايت فقيه كجاست؟ ريشهاش عقل است. رئيس مسلمانها بايد مسلمان باشد. رئيس امت اسلامي بايد يك اسلامشناس درجه يك باشد. كسي كه خاطرجمع باشيم از روي هوس نيست، حزببازي و سياستبازي نيست. تكليف الهي است.
5- نقش امام خميني در تغيير نظام شاهنشاهي: واقعاً اگر امام نبود، ميشد شاه را بيرون و دنبالههايش را اعدام كرد؟ اگر امام نبود حريف صدام ميشديم؟ ولايت فقيه دليل نميخواهد. من نميدانم چرا مردم پيشوا و ورامين و باقرآباد ميفهمند، قبل از خواص ميفهمند. بعضي خواص نشستند و گفتند دليلش چيست؟ ولايت چيزي بالاتر از مرجعيت است.
6- نفي حكومت طاغوت، شرط ايمان به خدا:ديني كه ميگويد: كفر به طاغوت واجب است. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي» (بقره/256) وقتي قرآن ميگويد به حكومت ظلم كفر بورزيد، يعني مقابل طاغوت خم نشويد.