شکوفندهی صبحگاهان است و شب را برای آرامش قرار داد و خورشید و ماه را برای حساب کردن وقتها، این تقدیر خدای پیروزمند دانا است.
سورهی انعام، آیهی ۹۶
* * *
شب؛ پارچهی مشکی با نشانههای نقرهفام، درخشندگی ماه کامل، آرامش ذاتی، سکوتِ محضِ دنبالهدار، معجزهی آسمان، گذر شهابها و دنبالهدارها، نسیم کوهستان به دشت.
شب با تمام نشانههای خاص خودش، با تمام تاریکی سپیدوارش، مادر دلهای بیقرار است. شب، پیامآور آرامش است. هنوز تمام ستارههایش را روشن نکرده که لالاییاش شهر را به خواب میبرد. بعد از روزی شلوغ و پردغدغه، تمام خستگیها و دلتنگیها را در آغوش میگیرد و روی شهر آرامش میپاشد.
شب، معجزه میکند. بوی خوش نسیم دارد. رفتنهای بیپایان در خیابانهای یکطرفه را زنده میکند. شب، همقدم تمام پرسهزنیهای تنهایی است. شب، گنجینهی رازهای ناگفته، شعرهای ناسروده، قصههای ناشنیده؛ شب، مأمن حرفهای نیمهتمام است.
شب، اتفاق تازهای است. زمین به دور خود میگردد و هر چند ساعت یک بار تکرار میشود اما تکراری نمیشود رازهای آن. همیشه بکر و دستنخورده است. هر بار به زبانی دیگر ترجمه میشود. هربار از دریچهای دیگر خودنمایی میکند. هربار راوی تازهای دارد.
شب، یک معجزهی همیشگی است. معجزهای نورانی و روشن. معجزهای برای همه. کوچک و بزرگ. تا به آیین ازلی و ابدیِ صاحبِ عرش، ایمان بیاورند. شب، هم شأن نزول باران، هم شأن آیینهها، هم شأن پنجرهها و نورهاست. شب، معراج دلهای جا مانده است.
شب، یک سفر است. سفری است کوتاه و در عین حال طولانی. سفر به عوالم دیگر. به خیالها و رؤیاها. به حقیقتها و باورها. سفری به مقصد خود. برای تکرار خود. پیداشدن خود. برای تکثیر خود.
شب، قصهای است که روایت آن به دست فرشتگان است. روایت انعکاس نور تا بینهایت. روایت سفر ستارگان. روایت شکوه آسمان. روایت نجواهای عارفانه، تسبیح و زمزمههای مبهم تمام عالم در سکوت آن، به شور آمدن ذکرهای زیر لب و به عرش رسیدن حمد و ستایش است.
شب، خوابی کوتاه به مقصد آرامش است. آرامشی الهی. نشئت گرفته از ذات او. امتداد یافته در امتداد انوار او. شب، آرامش یافتن در آغوش خداست.