دنیای مجموعهی کتاب «چهطور اژدهای خود را تربیت کنید»، از این نوع دنیاهای شگفتانگیز است. دنیایی که رابطهی انسان و اژدها را روایت میکند و سرشار از انواع و اقسام اژدهایان عجیب و غریب است.
دنیای مجموعهی کتاب «چهطور اژدهای خود را تربیت کنید» در سال ۲۰۰۳ میلادی با چاپ اولین کتاب این مجموعه آغاز شد. «کِرِسیدا کاوِل»، نویسندهی انگلیسی این مجموعه در طول ۱۰ سال، ۱۱ جلد از این مجموعه را نوشت و این مجموعه را به یکی از پرطرفدارترین و پرفروشترین رمانهای نوجوان جهان تبدیل کرد. این مجموعه در ایران هم هوادارهای خودش را دارد و انتشارات زعفران (۲۲۷۵۳۴۰۴) تا کنون، ۱۰ جلد از کتابهای این مجموعه را با ترجمهی «شیدا رنجبر» منتشر کرده است.
این مجموعهی کتاب افسانهای، خیلی زود جای خود را در دنیای انیمیشن هم پیدا کرد و در سال ۲۰۱۰ میلادی اولین انیمیشن بلند «چهطور اژدهای خود را تربیت کنید» به کارگردانی «کریس سَندِرز» و «دین دابوآ» ساخته شد که هرچند تفاوتهای بسیاری با کتاب داشت، اما مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و ۴۹۴میلیون دلار فروش کرد. بعد از ساخت این انیمیشن بلند، این مجموعهی کتاب به تلویزیون هم راه پیدا کرد و سه مجموعهی انیمیشن براساس آن ساخته شد که تا حالا ۴۰ قسمت از آن از شبکههای مختلف تلویزیونی جهان، از جمله شبکهی «پویا» پخش شده است.
حالا بیش از یکماه است که قسمت دوم این انیمیشن به کارگردانی «دین دابوآ» در سینماهای جهان اکران شده و تا حالا ۴۹۰ میلیون دلار فروش داشته است. به بهانهی موفقیت دوبارهی این انیمیشن و این مجموعهی کتاب نوجوان، ترجمهی گفتوگویی با کارگردان این انیمیشن جذاب را انتخاب کردهایم تا بیشتر با دنیای آن آشنا شویم.
* * *
- شما از همین حالا اعلام کردهاید که هواداران این مجموعه، منتظر قسمت سوم این انیمیشن هم باشند. از چه زمانی ایدهی ساخت این سهگانه به ذهنتان رسید؟ از ابتدا هم قصد داشتید این انیمیشن بهصورت سهگانه ساخته شود یا موفقیت فیلم اول، شما را به شوق آورد تا دو قسمت دیگر هم به آن اضافه کنید؟
در زمان ساخت قسمت اول، به تنها چیزی که فکر میکردیم این بود که انیمیشن خوبی بسازیم و تمام سعیمان را هم برای رسیدن به این هدف به کار بردیم. فکر نمیکنم هیچکدام از اعضای گروه کارگردانی این فیلم، در آن زمان، به ساخت ادامهی این انیمیشن فکر کرده باشد.
اما بعد از اکران قسمت اول «چهطور اژدهای خود را تربیت کنید» و بازخورد مثبت منتقدان و مخاطبان، کمکم ایدهی ساخت قسمت دوم هم به ذهنمان رسید. در قسمت اول، همهچیز به خوبی و خوشی به پایان رسید، اما برای یک تماشاگر باهوش و پیگیر، هنوز سؤالهای بیجوابی باقی مانده بود. مثلاً زندگی مسالمتآمیز اژدها و انسان، چه شکلی خواهد داشت؟ یا حالا که وایکینگها با اژدهایان دوست شدهاند، از قدرتشان چه استفادهای میکنند؟
- اما پنج سال از اکران قسمت اول میگذرد. فکر نمیکنید ساخت ادامهی این انیمیشن کمی طولانی شد؟
نمیشود گفت این مدت، زمان زیادی است. در پایان قسمت اول، «هیکاپ»، قهرمان داستان، به هرچیزی که آرزو داشت، رسیده بود. پدرش به او باور داشت و او احترام همشهریانش را بهدست آورده بود. علاوه بر این، دوستانش او را در جمع خود پذیرفته بودند. پس هیچ مشکل و چالشی برای «هیکاپ» وجود نداشت.
برای شروع داستان دوم، ما به گذشت زمان نیاز داشتیم. زمان، قدرت عظیمی دارد. زمان میتواند چالشهای جدیدی را در زندگی رقم بزند. در پایان قسمت اول، «هیکاپ» یک نوجوان حدوداً ۱۵ساله بود، اما در قسمت دوم، او جوانی ۲۰ساله است که از زندگی، چیزهای متفاوتی را میخواهد. آینده و سالهایی که به بلوغ منتهی میشوند، میتوانند عناصر دلهرهآوری باشند.
در قسمت دوم میبینیم که او با آنچه که زمانه برایش در نظر گرفته، اختلاف نظر دارد. دیگران از او انتظار دارند که در آینده، جای پدرش را بگیرد و رئیس دهکده شود. مسئولیتی که به نظر «هیکاپ»، خستهکننده و کسالتبار است. پس او به دنبال چیزی میرود که بیشتر با روحیهاش سازگار است؛ یعنی ماجراجویی و کشف سرزمینهای ناشناخته و البته اژدهایان جدید!
- به نظر من، قسمت دوم، داستان بلندپروازی شخصیتهاست. با این نظر موافقید؟
بله، درست است. در قسمت دوم، شخصیتهای جدیدی را میبینیم که پیچیدگیهای خود را دارند. «دراگو»، جنگجویی بسیار بلندپرواز است که میخواهد ارتشی را از اژدهایان بسازد. در آن سوی داستان، «والکا» که مادر «هیکاپ» است، زندگیاش را وقف حمایت و مراقبت از اژدهایان کرده و البته خود «هیکاپ» را هم فراموش نکنید. او وایکینگی نترس و ماجراجوست که میخواهد با سفر به گوشه و کنار، نقشهی جغرافیاییاش را کامل کند؛ در حالیکه طول این سفرها، تکههای گم شدهی زندگی خودش را پیدا میکند و حتی به بخشهای تاریکی در ذهنش پی میبرد. به نظر من هم قسمت دوم، داستان بلندپروازی شخصیتها و بلوغ فکریشان است.
- در قسمت اول، شرارت مختص اژدهایان بود و انسانها، همه خوب بودند! چه شد که در ادامه، ترجیح دادید که جای این دو را با هم عوض کنید و انسانهای تبهکار و بدذات را به داستان وارد کنید؟
در قسمت اول، این «هیکاپ» بود که پرده از راز اژدهایان برداشت و چهرهی حقیقی آنها را به همه نشان داد. در حقیقت، اژدهایان هیچ وقت بد نبودند. بلکه برعکس چهرهی پُرهیبتشان، قلبی مهربان و دوستداشتنی داشتند. ساکنان دهکدهی «برک» هم مردمی سختکوش بودند که برای سالها در صلح و صفا در کنار هم زندگی میکردند. پس اینکه انسان شروری را در بینشان نبینیم، منطقی به نظر میرسید.
اما قسمت دوم، تنها داستان دهکدهی کوچک «برک» نیست. ما دنیای داستان را بزرگتر کردهایم و بنابراین انسانهای بیشتری با خصوصیتهایی تازه به داستان اضافه شدهاند. به نظرم در دنیای واقعی، ما حیوان بد نداریم. این انسان است که گاهی به خاطر زیادهطلبی، حسادت و کینهورزی چهرهی شروری از خود به نمایش میگذارد. بنابراین تعمدی در کار نبود که در قسمت دوم، اژدهایان همه خوب باشند و آدمها بد! بلکه قسمت دوم، از نظر من، قسمت واقعیتهاست. اینکه حیوانات مخلوقاتی هستند که در صورت توجه انسانها، میتوانند به دوستشان تبدیل شوند و انسانها هم مخلوقاتی هستند که در صورت غلبه نکردن بر نیتهای شیطانیشان، میتوانند به موجوداتی خطرناک و شرور تبدیل شوند.
- قسمت اول، فیلمی با حضور شخصیتهای کودک و نوجوان بود. نگران نشدید که در قسمت دوم، با به تصویرکشیدن دوران جوانی این شخصیتها، بخشی از مخاطبانتان را از دست بدهید؟
به هیچوجه! من فکر میکنم اینکه تا نام انیمیشن به میان میآید، ما به مخاطب کودک و نوجوان فکر میکنیم، کمی سادهانگارانه است!
انیمیشن از دیدگاه من، رسانهای بسیار قدرتمند و تأثیرگذار است که میتواند با هر مخاطبی در هر ردهی سنی، ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر این اولین تجربه در زمینهی ساخت انیمیشنهای دنبالهدار نیست که شخصیتهای آن، با گذشت زمان به همان اندازه بزرگ شده باشند.
من یکی از طرفداران مجموعهی فیلمهای «جنگ ستارگان» هستم. این فیلم، وقتی ۱۰ساله بودم با من حرف میزد و ۴۴ ساله هم که شدم همچنان قسمتهای جدیدتر آن با من حرف میزنند. پس چرا بزرگشدن شخصیتها باید مخاطب را از تماشای فیلم، دلزده کند؟ تماشاگران پنج سال پیش ما، امروز هم تماشاگر و هوادار انیمیشن ما هستند. علاوه بر این، داستان انیمیشن ما این قابلیت را دارد که با مخاطب جدید کودک و نوجوان هم ارتباط برقرار کند و جهان افسانهای جدیدی را به آنها نشان دهد.
- در قسمت دوم، دو اتفاق مرا غافلگیر کرد. اول پیشرفتی بود که در دهکدهی کوچک «برک» دیده میشود و دوم، تنوع فرم و حرکات اژدهایان. این تنوع فرم و فضا به دلیل پیشرفت نرمافزارهای انیمیشن است؟
به هدف زدید! در پنج سال گذشته، نرمافزارهای ساخت انیمیشن، پیشرفت زیادی کردهاند و آزادی عمل بسیار زیادی به انیماتورها دادهاند. در واقع انیماتورها دوباره قادر شدهاند که با دست کار کنند! این خیلی مهم است که انیماتورها بتوانند از ابزارهای کامپیوتری در تجسمبخشی ایدههایشان خوب استفاده کنند و خوشبختانه نبوغ متخصصااان این امکان را برای آنها فراهم کرده است. قسمت دوم، از کلیهی این پیشرفتهای نرمافزاری استفاده کرده و برای همین است که شما انواع و اقسام اژدهایان را میبینید که با تنوع فرم، رنگ و حرکتهایشان شما را غافلگیر میکنند.
در مورد پیشرفت دهکدهی «برک» هم بگذارید این طور بگویم که همهچیز زیر سر «هیکاپ» است! در قسمت اول دیدیم که «هیکاپ» شخصیتی خلاق است که به ساخت وسیلههای جدید، علاقهی زیادی دارد. برای این ویژگی خاص او بود که فکر کردیم در قسمت دوم، این خلاقیت باید از کارگاه کوچک هیکاپ بیرون بیاید و در کل دهکده دیده شود. نتیجهاش این شد که بهجای برجهای پرتاب آتش و وسایل جنگی، چیزهای بهدرد بخور به دهکده اضافه شد. مثل ایستگاههایی برای پرواز، فرود و سوارکردن مسافران اژدها و یا وسایلی برای تیمار اژدهایان!
- بهعنوان آخرین سؤال، میخواهم سؤالی محرمانه بپرسم. شایعه شده بود که شما میخواستید خودتان بهجای «هیکاپ» حرف بزنید. در این مورد توضیحی دارید؟
اول باید توضیح بدهم که من تنها کارگردان این مجموعه بودهام و نه گوینده. البته اعتراف میکنم که غیر از کارگردانی، کارهای زیادی در این مجموعه کردهام و به بخشهای مختلف تولید سرک کشیدهام.
اما در مورد موضوع خاصی که شما اشاره کردید، باید این توضیح را بدهم که قبل از پیوستن «جی باروشل»، گویندهی نقش «هیکاپ»، من فقط کمی به جای «هیکاپ» حرف زدم که فقط جنبهی شوخی داشت و البته هیچوقت به هیچکس اجازه نخواهم داد که نوار آن صدا را بشنود، چون بسیار خجالتآور است!