هرچند انیمیشن «یخزده» براساس داستان «ملکهی برفی» اثر «هانسکریستین اندرسن» ساخته شده است، اما نه شخصیت «السا» شبیه داستان ملکهی برفی شده، نه پایان آن شبیه انیمیشنهای استودیوی «دیزنی» شده و نه شاهزادههایش شبیه بقیهی شاهزادههای داستانی شدهاند. «کریس باک» و «جنیفر لی»، کارگردانهای انیمیشن «یخزده» در داستان اصلی تغییراتی اساسی ایجاد کردهاند.
«کریس باک» و «جنیفر لی»، کارگردانهای آمریکایی انیمیشن «یخزده»، یکی از محبوبترین انیمیشنهای سال ۲۰۱۳ هستند. کریس باک ۵۳ساله، پیش از این انیمیشن «تارزان» را در کارنامهی کاریاش داشته و جنیفر لی ۴۳ساله که سال گذشته فیلمنامهی انیمیشن «رالف خرابکار» را نوشته بود، بهعنوان اولین کارگردان زن در استودیوی انیمیشنسازی دیزنی شناخته میشود.
این انیمیشن که دو جایزهی اسکار ۲۰۱۴ را برای «بهترین انیمیشن بلند» و «بهترین آواز اصلی» دریافت کرده، اینروزها وارد شبکهی نمایش خانگی ما هم شده است. به همین بهانه ترجمهی گفتوگوی مجلهی سینمایی انگلیسی «اِمپایر» را برایتان انتخاب کردهایم تا بیشتر با این انیمیشن و دنیای یخزدهاش آشنا شوید.
* * *
- چه شد که به سراغ داستان «یخزده» رفتید؟ چه جذابیتی برای شما داشت؟
کریس باک: حدود پنج سال پیش بود که پیشنهاد ساخت این انیمیشن بر اساس داستان «ملکهی برفی» نوشتهی «هانسکریستین اندرسن» مطرح شد. ایدهی کارگردانی انیمیشنی در سرزمین برف و یخ، برایم وسوسهانگیز بود. در کتاب، به شخصیت ملکهی برفی، آنچنان که باید پرداخته نشده و او تنها بهعنوان شخصیتی شیطانی معرفی شده است. کنجکاو بودم که دربارهی این شخصیت بیشتر بدانم و او را بهتر بشناسم.
جنیفر لی: «ملکهی برفی» داستان محبوب کودکی من است. اندرسن، داستان را در فضایی شاعرانه بازگو کرده است. ما برای ساخت فیلم، مجبور بودیم تغییراتی ساختاری به داستان بدهیم. برای همین بر شخصیت ملکهی برفی متمرکز شدیم. دورنمایهی داستان ما، قدرت عشق در برابر ترس است. این رویکردی تازه در استودیوی «دیزنی» محسوب میشود. چرا که پیش از این، درونمایهی داستانهای پریان دیزنی، خوبی در برابر بدی بود. یخزده، فرصت این تجربهی جدید را برایمان بهوجود آورد.
- خانم لی، شما اولین زنی هستید که کارگردانی یک فیلم را در استودیوی دیزنی تجربه کرده است. احساستان در اینباره چیست؟
جنیفر لی: باور کنید تا اواسط این پروژه هم از این موضوع بیخبر بودم! جالب است بدانید که این خبر را فردی خارج از استودیوی دیزنی به من گفت و خب خیلی تعجب کردم. حسی آمیخته به افتخار و در عین حال، تأسف به سراغم آمد.
از خودم پرسیدم واقعاً تا به حال هیچ زنی فیلمی را در دیزنی کارگردانی نکرده است؟ چرا؟ میدانید چون در اغلب پروژههایی که ما در استودیوی دیزنی انجام میدهیم، بیشتر اعضای گروه، زنان هستند و این موضوع کمی تعجببرانگیز است که چرا در دیزنی کارگردان زن نداریم! باید بگویم بعد از موفقیتهای «یخزده» در اکران جهانی و جشنوارههای سینمایی، حالا احساسم نسبت به این موضوع بسیار مثبت است. فکر میکنم بعد از این کارگردانهای زن بیشتری را در دیزنی خواهیم دید.
- شاهزادههای دنیای دیزنی، معمولاً خصوصیات مشترکی دارند. اما خواهران انیمیشن «یخزده» اصلاً شبیه این شاهزادهها نیستند، بلکه بیشتر ما را به یاد دختران دنیای واقعی میاندازند تا شاهزاده خانمهایی کامل و بینقص. نگران نبودید که شاید مخاطبانی را که به امید تماشای یک داستان پریان به سینما میآیند، ناامید کنید؟
کریس باک: من هرگز به این انیمیشن بهعنوان یکی دیگر از فیلمهای شاهزادههای دیزنی نگاه نکردم. از نظر من، شخصیتهای اصلی این فیلم خواهرانی هستند که برای خواستههایشان تلاش میکنند. آنها مثل هرنوجوانی، شاد، رؤیایی، جدی، حسود، مهربان و گاهی حتی ناامید هستند. این شخصیتها دور از دسترس و متعلق به جهانی دستنیافتنی نیستند. این انیمیشن میگوید هرشخصی میتواند برای تحقق رؤیاها و خواستههایش تلاش کند و موفق شود. این انیمیشن نشان میدهد که هرانسانی ممکن است برای پیداکردن راه زندگیاش، با چالش روبهرو شود. ممکن است راه را گم کند و برای پیداکردن مسیر درست، به دوستانی احتیاج داشته باشد.
- موافقید در مورد شخصیت منفی فیلم یعنی «السا» حرف بزنیم؟ خواهری که سرما و یخبندان را به سرزمینش آورده و مشکلات از اینجا آغاز شده. این شخصیت در فیلم شما شبیه دیگر شخصیتهای منفی انیمیشنها نیست. حتی شبیه شخصیت ملکهی برفی در داستان اصلی هانسکریستین اندرسن هم نیست. اگرچه در نگاه اول این فیلم ماجرای سفر «آنا»، خواهر دیگر اوست، ولی میتوان «یخزده» را داستان تحول شخصیت السا هم دانست.
جنیفر لی: در متن اولیهی انیمیشن، شخصیت السا خیلی شبیه شخصیت اصلی داستان ملکهی برفی بود. یک انسان شرور و بدذات! ملکهی برفی، همواره سمبل انسانی بیعاطفه و بیرحم بوده است. این نوع نگاه مربوط به داستان اندرسن میشد. اما در فیلم، نگاه ما قدری تفاوت داشت. ما میخواستیم او را با همهی جوانب عاطفیاش به بیننده معرفی کنیم. برای همین ما به السا، فقط بهعنوان یک شخصیت منفی نگاه نکردیم. او فرزند یک خانوده، خواهر آنا و انسانی است که میتواند روحیات و خصوصیاتش تغییر کند. در دنیای واقعی، تنها در یک برخورد با شخص، نمیتوان دربارهی او قضاوت درستی داشت. وقتی ما در نقطهی شروع آشنایی با افراد قرار میگیریم، کمکم با دنیای آنها آشنا میشویم و رنگ حقیقی روحیاتشان را میبینیم.
کریس باک: در ابتدا، ما برداشتهای مختلفی از داستان اندرسن داشتیم. تا درنهایت به داستان دو خواهر رسیدیم. اینکه قهرمان و ضدقهرمان فیلم، خواهر باشند در ناخودآگاه بیننده، این توقع را بهوجود میآورد که پایان داستان، بازگشت عشق خواهرانه است. السا از قدرتی که در اختیار دارد سوءاستفاده میکند و خواهرش که خود را مسئول حفاظت از سرزمینش میداند، برای بازگرداندن او به راه درست، سفر سختی را آغاز می کند. این سفر برای السا هم هست. او نیز در درون خود و در دنیای عقلانیت و احساسات درونش، مکاشفهای را آغاز میکند.
- به پایان انیمیشن اشاره کردید. حتی پایان انیمیشن شما هم شبیه دیگر تولیدهای دیزنی نیست و مخاطب را غافلگیر میکند.
کریس باک: قبول دارم که پایان این انیمیشن متفاوت است. از ابتدا هم قصدمان این نبود که پایان انیمیشن با گل و شکلات تمام شود. داستان ما جایی تمام میشود که باید بشود و این بد نیست.
- تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که شاهزادهخانمهای «یخزده»، شبیه دیگر شاهزادههای دیزنی نیستند. درونمایهی این داستان هم شبیه دیگر انیمیشنهای دیزنی نیست. شخصیت بد آن هم با دیگر انیمیشنهای دیزنی بسیار متفاوت است و حتی پایان انیمیشن هم چیزی به غیر از پایان معمول انیمیشنهای دیزنی است. با این توضیحها، شما میخواستید انیمیشنی بسازید که تنها در استودیوی دیزنی ساخته شده باشد یا قصدتان این بود که انیمیشنی بسازید که روح سرزمین پریان دیزنی در آن دیده شود؟
کریس باک: ما هم مثل خیلی از همسن و سالانمان با انیمیشنهای دیزنی بزرگ شدهایم. در قلب ما جایی برای انیمیشنهای پریان استودیوی دیزنی وجود دارد که کودکیمان را شیرین کرده است. اولین انیمیشنی که من از استودیوی دیزنی دیدم، «پینوکیو» بود.
جنیفر لی: اولین انیمیشن کودکی من «سیندرلا» بود!
کریس باک: برای همین فکر میکنم نشانههایی که برای ساخت یک انیمیشن کلاسیک دیزنی باید وجود داشته باشد در ما وجود دارد! این نشانهها از نظر من، احترام به همنوع، دوستی، قدرت عشق و کار گروهی است. مخاطبان کودک و نوجوان ما، برداشت خود را از داستان خواهند داشت و مخاطبان بزرگسال هم برداشتی عمیقتر. این موضوعی است که برای رسیدن به آن خیلی سخت کار کردیم.
- همانطور که خودتان اشاره کردید، «یخزده» را نمیتوان انیمیشنی فقط برای کودکان یا نوجوانان دانست. به همان اندازه برای بزرگسالان هم جذابیتهای داستانی و بصری زیادی دارد. چهطور به این تعادل رسیدید؟
جنیفر لی: من مادر هستم و هنگام نوشتن فیلمنامه، احساسم این بود که دارم برای بچههایم یک داستان تعریف میکنم. میخواهم بگویم که این انیمیشن را با احساس مادریام نوشتهام و برای همین است که فکر میکنم بچهها از تماشای آن لذت میبرند. در عین حال در «یخزده»، ما با سطوح مختلفی از طنز روبهرو هستیم. شخصیت «اولاف» (آدمبرفی)، نماد طنز و شیطنت است. شوخیهای او ساده و مفرحاند و برای همین بچهها با او بیشتر ارتباط برقرار میکنند. طنز دیگری که در فیلم وجود دارد، به دیگر شخصیتها مثل آنا یا حتی السا مربوط میشود که میتوان به آن طنز بزرگسال گفت. برای همین است که مخاطبان با هرسنی میتوانند از تماشای شوخیها بخندند و تحتتأثیر احساسات فیلم قرار بگیرند.