تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۸۶ - ۱۳:۳۸

بابک اوجاقی: اسلام که همانند یهودیت و مسیحیت میراث‌دار عالم معنوی ابراهیمی است، در حین پدید آمدن علوم طبیعی، فهم دینی خویش از نظم طبیعت را کنار نمی‌نهد.

حتی امروزه نیز به‌رغم گسترش تجددگرایی در اسلام و اقسام اصلاح‌طلبانی که دیدگاه اسلامی درباره طبیعت را با دیدگاه علم متجدد برابر می‌گیرند، تا حد زیادی این فهم دینی پابرجاست.

به هر تقدیر، در این جا موضوع بحث ما، اسلام سنتی است که به مدت چهارده قرن قاعده و هنجار اسلامی بوده است و همچنین جهان‌بینی اکثریت قاطع مسلمانان را شکل می‌دهد. البته، اسلام مانند  بسیاری ادیان دیگر، مکاتب فکری، الهیات فلسفی، علمی و عرفانی بی‌شماری که به بحث درباره نظم طبیعت می‌پردازند، پدید آورده است. 

این مکاتب طیف وسیعی از دیدگاه‌های  فیلسوفان مشائی و اسماعیلی مذهب در قرون اولیه، مانند ابن‌سینا و ناصر خسرو تا دیدگاه‌های فیلسوفان بعدی مانند سهروردی و ملاصدرا و متکلمانی مانند غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی و نیز دانشمندان بی‌شماری مانند بیرونی و نیز عارفانی نظیر ابن عربی را شامل می‌شود.

افزون بر این، بوده‌اند کسانی مانند اشعری که برای نظم طبیعت که صراحتا و صرفا آن را معادل با اثر اراده الهی می‌دانستند، هیچ واقعیتی قائل نبودند. در این مقاله عمدتا به دیدگاه‌های عرضه شده در قرآن و احادیث اشاره شده و در عین حال، در صورت لزوم، به شرح و بسط آموزه‌‌های مندرج در این منابع پرداخته شده است.

در دیدگاه اسلامی، اعتقاد بر این است که نظم طبیعت بر طبق حکمت الهی از مثل اعلای همه موجودات در مرتبه‌ای الهی مأخوذ است؛ مثل اعلایی که بنا به تعبیر جهان‌شناسی قرآنی همان قلم و لوح محفوظ(1) است.

خداوند از طریق قلم که رمز اصل فعال خلقت است، حقایق همه موجودات را بر لوح محفوظ که تا ابد نزد اوست، نگاشت و در عین حال از طریق فعل کیهان‌زایی، واقعیات نگاشته شده بر آن لوح را به مراتب پایین‌تر وجود و در نهایت به عالم طبیعت فرو فرستاد.

بنابراین هر چیز به اندازه خلق شده و به تعبیر این آیه قرآن «کل شیء عنده بمقدار»، « و هر چیزی نزد او اندازه‌ای دارد»(2) به  تایید رسیده است. باید توجه داشت که ریشه عربی واژه وضع شده برای «اندازه» با مقدار یا قدرت یا نیرو مرتبط است. خداوند به عنوان موجود قادر مطلق «اندازه» همه آفرینش را معین فرموده است.

به علاوه؛ قرآن کریم که از منظر اهل باطن اساسا مثل اعلای خلقت است و ساختار آن منطبق با ساختار نظم مخلوق است،  ابتدا در لیله القدر یا شب قدر وحی شده است، بنابراین همین قدرت که عالم طبیعت را آفرید و قرآن را وحی کرد، مبدأ هماهنگی و نظمی است که در تمامی خلقت مشهود است.

نظم یا اندازه (مقدار) موجودات از نیرو یا قدرت حضرت او مأخوذ است و  این قدرت هرگز دلبخواهی، بی‌حساب کتاب و بی‌نظم و نسق نیست؛ بلکه با همان مبدأ نظم پیوند ناگسستنی دارد.

قرآن کریم می‌فرماید:« قل من بیده ملکوت کل شیء» «بگو فرمانروایی هر چیزی به دست کیست؟»(3) این آیه نه فقط می‌گوید همه موجودات تحت حاکمیت خداوند هستند، بلکه علاوه بر این، حاکی از این است که مبدأ مابعدالطبیعی همه موجودات در دست خداوند است.

اصطلاح ملکوت هم به معنی مرتبه روحانی هستی است که برتر از عالم مادی «الملک» است و هم به معنای اصل روحانی موجودات که عالم طبیعت متشکل از آنهاست.  این آیه قرآنی بیانگر آن است که طبیعت  مرتبه مستقلی از واقعیت با نظمی مستقل از آن خود نیست، بلکه اصل و مبدأ آن در مرتبه دیگری از واقعیت که الهی است، مقام دارد.

خداوند هم  حاکم عالم طبیعت است که بر آن سیطره دارد و هم اصل عالم طبیعت را در دست دارد، همان اصولی که نظم و هماهنگی مشهود در جای‌جای خلقت از آنها مأخوذ است و قرآن  پیوسته از آن با عنوان دلایل ظاهری بر وجود خداوند، حکمت و قدرت او یاد می‌کند.

مابعدالطبیعه اسلامی متاخر، تعالیم قرآن درخصوص اسما و صفات را بسط داده است، با این هدف که پیوند میان مراتب طبیعی و الهی را  روشن سازد. همه واقعیت کیهانی عبارت  است از تجلی ترکیبات اسما و صفات گوناگون الهی که ریشه و تکیه‌گاه همه واقعیات یا پدیده‌های این عالم‌اند. به اعتقاد ابن عربی «هیچ حکمی(صفتی) در عالم، نیست مگر این‌که مستندی الهی و ربانی برایش موجود است.»

اسماء‌ الهی، اصول مُثُل اعلای ثابت‌اند که در واقع همان مثال‌های تجلیات کیهانی در عقل محسوب می‌‌شوند. خداوند بر این اعیان ثابته «می‌‌دمد» و بدین سان عالم هستی به وجود می‌‌آید. نفس گوهر عالم همان «دم رحمانی» است. حال آن‌که صورت‌های کیهانی و همه آن چه نظم طبیعت را تشکیل می‌‌دهد، از حقایق مثالی و در نهایت از خود ذات  الهی صادر می‌‌شود.

آموزه «نفس رحمانی» همچنین با آموزه صوفیانه اتساع عالم بر طبق چیزی که از آن به «تجدید خلقت در هر آن» تعبیر شده مرتبط است.  در هر آن، عالم جذب در مرکز الهی می‌‌شود و از نو در نوعی آهنگ قبض و بسط که شبیه به آهنگ  نفس کشیدن آدمی است متجلی می‌‌شود.

این آموزه همانند آموزه وحدت متعالی وجود که فقط مبدأ الهی را واقعی می‌‌داند و از منظر حق واقعیت هر چیزی جز او را منتفی می‌‌داند، فقط بر اتکاء کامل همه موجودات به مبدأ تاکید می‌‌ورزد و هرگونه توهم استقلال و ثبات را در مورد عالم طبیعت دفع می‌‌کند و در نتیجه نظم طبیعت را به ژرف‌ترین معنای کلمه به خداوند مرتبط می‌‌سازد. نظم طبیعت، نظم الهی را منعکس می‌‌سازد و ریشه در آن نظم دارد و نظم در طبیعت بازتاب نظم اعیان ثابته و در نهایت بازتاب امکان‌هایی در خود حق است.

در سطحی عمیق‌تر، می‌‌توان گفت نظم طبیعت چیزی نیست مگر همان حقیقت الهی که خویش را در مرتبه وجود پدیداری متجلی ساخته است. قرآن کریم آنجا که می‌‌‌فرماید «فاینما تولوا فثم وجه‌الله» «پس به هر سوی که روی کنید آن جا روی به خداست»(4) به همین واقعیت اساسی اشاره دارد و این آیه بیانی است که رساله‌های عرفانی بی‌شمار در زمینه وحدت وجود، شروح متعدد آنند.

جهان اسلامی سنتی، علاوه بر ستارگان و کوه‌ها، گیاهان و حیوانات و بالاخره انسان‌ها، از فرشتگان و جن‌ها، همانند موجودات روحانی که صراحتا در قرآن مذکور است، سرشار است.
نظم این مجموعه وسیع موجودات البته بر اراده الهی مبتنی است؛ ولی خیل عظیم فرشتگان حافظه آن نظم‌اند. جهان‌شناسی اسلامی، همانند دیگر جهان‌شناسی‌های سنتی، هم در مرتبه عقلی و هم در مرتبه حیات روزانه مومنان، از فرشته‌شناسی  جدایی‌ناپذیر است.(5)

حضور این خیل عظیم موجودات مجرد که وظایف خویش را بر طبق تکالیف مقدر شده برای هر یک، اجرا می‌‌کنند، اتکای نظم مشهود در طبیعت، بر جهان روحانی و در نهایت بر مبدأ الهی متعال را آشکار می‌‌کنند.

در اسلام نیز همانند دیگر ادیان ابراهیمی قوانین حاکم بر طبیعت از قوانین حاکم بر جامعه بشری جدایی‌ناپذیر است.(6) اصطلاح شریعت یا قوانین الهی، حاکم بر جامعه اسلامی است و در مورد دیگر آفریده‌ها نیز اطلاق می‌‌شود. پرندگان، گل‌ها و گیاهان نیز شرایع (جمع شریعت) خاص خود را دارند که به دلیل اطاعت و تسلیم کامل خویش از آن شریعت پیروی می‌‌کنند.

همین پیروی آنها از قانون الهی، از دید ما انسان‌ها قوانین طبیعت را تشکیل می‌‌دهد. هرچند که برخی متفکران مسلمان مانند اشعری با اتکا بر اراده الهی در قالب نوعی اراده باوری(نظریه حسن و قبح شرعی الهی) که نافی طبیعت موجودات است، درصدد انکار آن برآمده‌اند. قرآن و اکثر مکاتب فکری اسلامی به صورت مشخص از نظمی که باید در طبیعت مورد مشاهده و همچنین مورد تدبر قرار گیرد، سخن می‌‌گویند.

در واقع اصطلاح قرآنی سنت الله (سنت خداوند) را که تغییرناپذیر توصیف شده است، بسیاری از مفسران، نه فقط در مورد عالم انسان‌ها، بلکه در مورد عالم طبیعت نیز قابل اطلاق دانسته‌اند. می‌‌توان گفت؛ در حالی که به یک معنا سنت پیامبر(ص) ناظر به انسان‌ها است، سنت خداوند ناظر به همه موجودات است.

به هر تقدیر هیچ‌گونه دوگانگی‌ای میان قوانین حاکم بر جامعه بشری و برخوردار از ماهیتی اخلاقی و قوانین حاکم بر طبیعت، موجود نیست. هر دو نوع قوانین منبعث از حقیقت الهی است که حکمت و قدرت حضرتش نه فقط در نظم طبیعت بلکه در نظم بشری نیز منعکس شده است. البته مادام که آدمیان مطیع شریعت الهی باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1 - در قر‌آن (در مواردی چون سوره قلم آیه 1 و سوره بروج 22 از لوح و قلم سخن به میان آمده است)
2 - رعد-18
3 - مومنون-18
4 - بقره-115
5 - سید حسین نصر- دین و نظم طبیعت- نشر نی- 1385- ص98
6 - همان- 98