مصطفی مسجدی آرانی*: روزی که از آنجا رفتم تیراژ خبرورزشی ۲۲۰هزار نسخه بود. این یکی از جملات ناصر احمدپور در مصاحبه با روزنامه گل به تاریخ آذر ۱۳۹۲ است.

مثل خیلی از اخبار خبر ورزشی صبح روزی که منتشر می‌شد و مثل تمام حواشی پیرامون ناصر احمدپور، این خبر هم نه قابل تأیید است و نه تکذیب، با این حال نام احمدپور آن‌قدر بزرگ هست که چنین گزاره بزرگی را هم قابل باور کند.

ناصر احمدپور متولد 1337 بود و وقتی چندی پیش به عارضه قلبی از دنیا رفت، پنجاه و ششمین سال زندگی‌اش را می‌گذراند. مهم‌ترین کارش در طول این 56 سال راه‌اندازی روزنامه خبر ورزشی با سبک خاصی از روزنامه‌نگاری ورزشی بود که باعث شد این روزنامه به تیراژی رویایی برسد و در بسیاری از عرصه‌های ورزشی به خصوص فوتبال، نقش‌آفرین باشد.

  • نخستین گام: طراحی جدول

احمدپور می‌گوید 13 ساله بوده که به روزنامه‌نگاری ورزشی علاقمند شده و همین باعث شده پیگیر کیهان ورزشی و دنیای ورزش باشد؛ دو محصول ورزشی رقیب، از دو کمپانی بزرگ مطبوعاتی آن روزها: کیهان و اطلاعات. بعد از مدتی که به سراغ نخستین شغل زندگی‌اش یعنی پرستاری می‌رود در ساعات فراغت برای مجله روزنه ورزش که حسین فکری در آن کار می‌کرد، جدول طرح می‌کرد و پس از مدتی توسط این استاد پیشکسوت به کار خبرنگاری ورزشی آورده شد.

بعد از انقلاب و به دلیل توقیف آن نشریه، راه نشریه صبح آزادگان را پیش گرفت، صبح آزادگانی که یکی از نشریات معروف دهه 60 بود. همکاری جدی احمدپور با اردشیر لارودی در این نشریه آغاز شد. بعد از آن با اردشیر لارودی به سمت ابرار رفت. در این میان در هفته‌نامه‌های آیینه با جهانگیر کوثری همکار بود، در هفته‌نامه عصر ورزش شهروز صدر حقيقي مراغه کار کرد و مدتی هم همکار نشریات شاخص و پیام‌آور بود تا اینکه جرقه انتشار خبر ورزشی در ذهنش زده شد.

  • دوران اوج در خبر

خود او می‌گوید به خاطر این خبر را راه‌اندازی کرد که روزنامه ابرار، روزنامه سنگين، تحليلي و گاهي اوقات خسته‌كننده‌اي شده بود كه مردم عادي نمي‌توانستند در برخي موارد با آن ارتباط برقرار كنند. از این رو او تلاش کرد تا در بحبوحه جام‌جهانی 1376 و در آغاز بهار مطبوعات در دوران اصلاحات، با مطالب خرد شده و البته جنجالی بتواند مردم را به سمت نشریه خود جلب کند. صدالبته که در این میان تحلیل‌های خبرورزشی شامل تحلیل‌های خود احمدپور هم مورد توجه بود، تحلیل‌هایی که با پیاز داغ انتقاد بسیار تند می‌شد تا جایی که بلاژوویچ مرد کروات روی نیمکت ایران را کلافه کرد. خاطره مناظره برنامه 90 که با حضور بلاژ و پژمان راهبر برگزار شد از یاد دوستداران فوتبال نمی‌رود، وقتی ناصر احمدپور از مواضع خود کوتاه نیامد و به شدت به بلاژ توپید. نباید از تیترهای داغی هم گذشت که احمدپور به مناسبت‌های مختلف زد. مثلاً وقتی قرار بود در مورد مایلی‌کهن تصمیم‌گیری شود، تیتر زد: آقای مایلی‌کهن! نه نگو! برو! و فردایش که حاجی مایلی رفته بود تیتر زد: خدا را شکر! مایلی‌کهن رفت.

در مواقعی هم یک خبر اختصاصی باعث شد بسیاری از ورزش دوستان بگویند اگر مطلبی را خبرورزشی بنویسد قابل اعتناست. مثل روزی که خبر تیتر زد هاشمی‌نسب با 70 میلیون آبی شد و در میان بهت همگان، حتی تیفوسی‌ترین طرفداران استقلال این اتفاق افتاد. ناصر احمدپور در مصاحبه با هفته‌نامه تماشاگر درباره این کارش می‌گوید شب قبل، از مهدی هاشمی‌نسب این مسأله را شنید و با وجود اینکه هاشمی‌نسب گفته بود قضیه را به کسی نگو، او این خبر را تیتر یک فردای خبر ورزشی کرد.

چنین رفتارهایی در کنار سبک خاص نگارش او باعث شده، احمدپور در میان همکاران خود کم منتقد نداشته باشد، کسانی که اعتقاد دارند او در نگارش خبر اخلاق حرفه‌ای را رعایت نمی‌کرده و ضمناً به قول مهدی هژبری از دوستان قدیمی و روزنامه‌نگاران پیشکسوت، او را بت مطبوعات زرد رسانه‌های ورزشی می‌دانستند.

  • افول آغاز می‌شود

با این حال، دوران اوج احمدپور در خبر به‌سر رسید. خیلی‌ها نفهمیدند او چرا و چگونه از خبر ورزشی جدا شد اما هر چه بود در سال‌های ابتدایی دهه 80 و پس از یک دوره کوتاه سردبیری مجله فوتبال، روزنامه نود را با همکاری برادرش راه انداخت. آن‌طور که خودش می‌گوید وقتی نود داشت به خبر ورزشی می‌رسید برای او پاپوش درست کردند و مدتی درگیر یک پرونده قضایی بود، پرونده‌ای که می‌گفتند مربوط به ماجرای فساد در فوتبال است اما هیچ‌گاه به یک حکم قضایی نرسید. در همین سال‌ها او برای مدتی سردبیر یک نشریه جدول به نام یاران و مدتی هم سردبیر نشریه ورزشی به نام جام برتر شد. بعد از این بود که احمدپور برای مقاطعی مجدداً سردبیر خبر ورزشی و نود شد.

این دوران که گذشت، او مدتی هفته‌نامه شاخص را با یاد ناصر حجازی منتشر کرد تا اینکه به آخرین منزلگاه خود یعنی روزنامه هوادار رفت اما درست در همین روزها که خوشحال بود از اجاره‌نشینی درآمده است، دست روزگار، حکم تخلیه او از منزل فانی را صادر کرد.

به این ترتیب روزنامه‌نگاری که حدود 20 نشریه را برای نوشتن انتخاب کرده بود در یک روز گرم تابستانی از میان رفت تا بزرگ و کوچک ورزش ایران در تشییع جنازه‌اش شرکت و به او ادای احترام کنند. در این روزها بود که حتی علی پروین، مردی که احمدپور می‌گفت به سمت سیاسیون غش کرده است، برایش پیام تسلیت داد و خانواده ناصر حجازی هم تمام قامت به احترام او ایستادند؛ برای مردی که نشان داده بود هیچ چیز جز خبر برایش ارزش ندارد. چه اسم این کار یک تفکر ماکیاولیستی باشد، چه پوپولیسم و چه توجه به مخاطب. مردی که در نهایت سادگی عکس پرسنلی‌اش را بالای لوگوی روزنامه‌های بعد خبر ورزشی زد تا به مردمانی که دم کیوسک جمع می‌شدند بگوید او رسانه دیگری دارد؛ مردی که می‌گفت پاک زندگی کرده و در ابتدای خبر ورزشی 400-300 هزار تومان حقوق داشته و در انتهای آن یک میلیون و 200 هزار تومان، مردی که در انتهای عمر مدتی برای امرار معاش کبابی زد تا عمر را با پرستاری آغاز و با کباب پختن تمام کند، هر چند که در روزنامه‌نگاری هم کم از صاحب یک مغازه قصابی نداشت که برخی اوقات تا سر حد کباب شدن، منتقدانش را داغ می‎کرد.

ابوالفضل بیهقی، نویسنده معروف سده‌های میانی ایران در کتاب معروف خود، تاریخ بیهقی و در انتهای داستان بر دار کردن حسنک عباراتی دارد که مناسب پایان قصه ناصر احمدپور هم هست: اينست حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه‌الله عليه... او رفت و آن قوم که اين مکر ساخته بودند، نيز برفتند. رحمه‌الله عليهم و اين افسانه‌ايست با بسيار عبرت و اين همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنيا بيک سوی نهادند. احمق مردی که دل درين جهان بندد که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند.

* مدیریت ارتباطات(ما)آنلاین