به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا «روزنامهنویس» عنوان تازهترین رمان جعفر مدرسصادقی است. این اثر پنج سال پس از انتشار آخرین اثر داستانی مدرس صادقی با نام «توپ شبانه» که سال 1388 از سوی نشر مرکز چاپ شده بود، منتشر شد.
این رمان دربرگیرنده 16 فصل است که «همسایهها»، «خیالبافی»، «رقص چاقو»، «سرمقالهها»، «راز خوشبختی»، «باغ لواسانات» و «میخ و طناب» نام فصلهایی از این رمان هستند.
مدرسصادقی این رمان را با زاویه دید من راوی (دانای کل نامحدود) روایت کرده است. «روزنامهنویس» از منظر درونمایه، شباهتهایی با «گاوخونی»، معروفترین رمان مدرسصادقی دارد و نویسنده برای هر دو داستان، درونمایهای اجتماعی برگزیده است.
داستان این رمان درباره روزنامهنگاران جوانی است که در یک روزنامه محلی فعالیت میکنند؛ روزنامهای که در واقع هفتهنامه است و گاهی هم دو هفتهنامه. بالاخره تغییر و تحولاتی در روزنامه ایجاد میشود و شماره جدید، اخبار و مطالبی با «دربرگیری» بیشتری منتشر میکند.
زمان داستان به گفته مدرس صادقی آینده است. او ابتدای این اثر و در مطلبی با نام «یادآوری» نوشته است:«همهی حوادث این داستان در زمان آینده اتفاق میافتد. هرگونه تلاشی در جهت تطبیق دادن حوادث این داستان با حوادثی که در زمان حال یا گذشتهی دور یا نزدیک اتفاق افتاده است و پیدا کردن نمونههای واقعی از آدمهای این داستان بیهوده است و راه به جایی نخواهد برد.»
بر اساس این گزارش کتاب دیگر «خاطرات اردیبهشت» نام دارد که دربرگیرنده 31 بخش است و خاطرات مرد میانسالی را بازگو میکند که همسرش را از دست داده و با دخترش زندگی میکند. هرچند این کتاب به بازتعریف خاطرات شخصی اختصاص دارد اما نویسنده با به کارگیری عناصر داستانی، یک داستان بلند خلق کرده است.
انزوای انسان مدرن، مقولهای است که مدرس صادقی در این داستان هم مانند برخی آثارش به آن پرداخته و «خاطرات اردیبهشت» را با درونمایهای اجتماعی، از زبان یک راوی درونگرا، روایت کرده است.
مدرس صادقی «خاطرات اردیبهشت» را سال 1387 به ناشر سپرد و این رمان پس از 6 سال مجوز چاپ و نشر گرفت.
در بخشی از این داستان میخوانیم: «تازه وقتی آمدم توی پیاده رو، یادم افتاد ماشین نداشتم. پیاده آمده بودم. این وقت روز توی این شلوغی، فکر کرده بودم حوصلهاش را ندارم با ماشین. اما به نوشین گفته بودم میخواهی برسونمت؟ با چی؟ رفتم آن طرف خیابان و سوار تاکسی شدم. نوشین حق داشت. هرچی که میگفت درست میگفت. ما مردها هم از دم حُقّهباز بودیم. یکی از یکی حُقّهبازتر.
اون از شوهره و این هم از خودِ من. مادره هم حقهباز بود، اما نه به اندازه ما دو نفر. هم حقهباز و هم ناشی. مثل بچهها دنبال یک بهانهای گشته بودم. چه خوب بود که از همان اوّلِ اوّل، بدون هیچ واسطهای، حرف آخرم را به او میزدم و جواب خودم را میگرفتم و این همه وقت تلف نمیشد.»
«خاطرات اردیبهشت» با شمارگان یکهزار و 200 نسخه و بهای 13 هزار و 900 تومان از سوی نشر مرکز منتشر شده است.