استاد مولايي شاگردان زيادي تربيت كرد؛ قاريان طراز اول ايران در سالهاي گذشته از كلاس درس او در مسجدالرضا (خيابان بهار تهران) به رفيعترين درجات در مسابقات قرآن كريم راه يافتند. حسين شمسايي، قاري قرآن و مداح اهلبيت يكي از همين شاگردان است.
سابقه آشنايي حسين شمسايي با استاد مولايي به سال 1350 برميگردد آن موقع كه تعداد استادان قرائت به اندازه انگشتان يك دست هم نبود و كسي سبك جديدي براي قرائت نداشت. آقاي شمسايي در اين زمينه بيشتر توضيح ميدهد؛ «صبحهاي جمعه جلسات استاد مولايي در مسجدالرضا(ع) خيابان بهار برگزار ميشد و تمام دوستاني كه بعدها قاريان ممتاز كشور شدند كارشان را از همين جلسه شروع كردند و همه تربيت يافته آن مكتب هستند. جلسات از نماز صبح شروع ميشد و تا ساعت 10 ادامه داشت؛ من آن زمان بيشتر به مداحي علاقه داشتم و بعد از اينكه استاد، قرائتشان تمام ميشد شروع به خواندن مرثيه اهلبيت(ع) ميكردم.»
مسجد الرضا خانه استاد شد
بين اين همه مسجد چرا استاد مولايي مسجد الرضا(ع) را براي جلساتش انتخاب ميكند؟ نخستين جلسهاي كه استاد براي آموزش قرآن برگزار ميكند مربوط است به دوران مدرسهاش كه خود او قبل از فوتش اينطور گفته بود: «در دوران دبستان خانم معلممان كه الان از دنيا رفتهاند نميتوانست قرآن بخواند و من كه علاقه به قرائت قرآن داشتم به جاي معلم، قرآن ميخواندم و ديگران هم تكرار ميكردند. بعد از آن از مدرسه-عنصري- هم شروع كردم به كلاسهاي درس تشكيل دادن، تا به امروز كه نزديك به 70سال اين كلاسها ادامه داشته است و هر بار كلاسها را مرتب و بدون وقفه، هفتهاي يك روز و در ماه مبارك رمضان هر شب برگزار كردهام. جلسات قرآن در ابتدا شبهاي دوشنبه در منازل برگزار ميشد اما بعدها جلسات در مساجد، بهخصوص مسجد سنگلج كه امروز شيخ فضلاللهنوري شده است برگزار ميشد و ماه مبارك رمضان نيز هر شب در منازل، جلسات آموزش قرآن را برپا ميكرديم.»
اما درباره اينكه چرا جلسات به مسجدالرضا(ع) كشيده شد آقاي شمسايي اينطور ميگويد: «حاج آقا موحدي كه در همسايگي مسجد بود از استاد مولايي درخواست كرد كه جلسات قرآن را در آنجا برگزار كنند كه استاد هم پذيرفت. بهخاطر موقعيت خوبي كه مسجد داشت و اينكه همه راحت ميتوانستند بيايند، جلسات رنگ و بوي ديگري بهخود گرفت و تعداد شاگردان استاد بيش از پيش شد و همينطور ادامه يافت».
به قول قديميها كسي ميتواند شاگرداني چنين قوي تربيت كند كه خود با زير و بم كار آشنايي داشته باشد؛ استاد مولايي از كساني بود كه خود ادبيات عرب خوانده بود و به زبان عربي تسلط كامل داشت و در كنار آن قرائتهاي تمام قاريان جهان اسلام و تفاوت قرائتهاي آنها را به خوبي ميشناخت، براي همين شاگردان نيز به قرائتهاي مختلف مسلط شدند اما اينطور كه خود استاد گفته بود يكي از ويژگيهاي آموزشاش تفسير و بيان مفاهيم قرآن در كنار قرائت بود كه باعث ميشد جوانان جذب شوند و در قرائت نيز موفق عمل كنند. حسين شمسايي از علاقه استاد مولايي به اهلبيت عصمت و طهارت(ع) بهويژه حضرت سيدالشهدا(ع) ميگويد؛ «استاد هر هفته تأكيد داشت كه مرثيهاي از اهلبيت(ع) خوانده شود زيرا اعتقاد داشت كه قرآن بدون اهلبيت(ع) معني ندارد و همين توسلهاست كه قاريان ما را تقويت ميكند و گاهي باعث ميشود از قاريان بزرگ اهل سنت هم بهتر قرائت كنند.»
چرا اكبرالقراء؟
زماني كه استاد مولايي در بستر بيماري افتاده بود، وظيفه اداره جلسات به درخواست خود استاد برعهده سيدعباس ميرداماد بود. او معتقد است كه اگر قرار باشد امتياز فضاسازي قرآن كريم در كشور را به كسي بدهيم استاد مولايي است. استاد ميرداماد درباره استادش ميگويد: «لقبي كه رهبرمعظم انقلاب براي استاد مولايي برگزيدند بهترين لقب ممكن بود كه جايگاه اين استاد بزرگ را به خوبي نشان ميداد.« اكبر القراء» برازنده او بود كه سالهاي سال زندگي خود را وقف تربيت شاگردان و قاريان ممتاز كرد». تا 50-40 سال پيش قرائت قرآنكريم با لحن فارسي بود اما استاد مولايي سبك نويني را با تركيب تلاوت فارسي و عربي ايجاد كرد كه شاگردان هم مسير او را دنبال كردند و ابداعات نويني به آن افزودند؛ عمده دليلي كه بهنظر ميرسد رهبرمعظم انقلاب لقب اكبرالقراء را به ابراهيم مولايي دادند همين است. آشنايي رهبرمعظم انقلاب با استاد مولايي براي ديروز و امروز نيست بلكه به قبل از انقلاب برميگردد؛ به جلسات قاريان تهراني در سال 55 در مشهد كه نزديك به 40 تن از قاريان به همت استاد مولايي به مشهد سفر كرده بودند و در مسجد كرامت در محضر رهبر معظم انقلاب كه آن زمان طلبهاي انقلابي بودند آيات قرآن را تلاوت كردند. حضرت آيتالله خامنهاي هم در سال 83 در جمع قاريان قرآن به فعاليتهاي استاد مولايي اشاره كرده و فرمودند: «يك روز در كشور ما قرآنخواني مهجور بود؛ گوشهاي در تهران يا در مشهد، كسي مثل آقاي مولايي پيدا شود كه عاشق قرآن باشد و زحمت بكشد و جلسه پشت جلسه برگزار كند، تا طي سالهاي متمادي تعدادي شاگرد را تربيت كند؛ آن وقتها اينطوري بود؛ اين افراد در غربت بودند و در معرض، در عَلم و جلوي چشم و در تلويزيون نبودند. قرآن در جامعه ما در حكومت طاغوت محكوم بود. ما خدا را بر حكومت اسلامي و بر حاكميت اسلام شكر ميكنيم كه امروز قرآن مايه افتخار در كشور ماست».
استاد با اخلاق، الگوي شاگردان
سيدعباس ميرداماد در ادامه صحبتهايش حسن اخلاق استاد مولايي را يكي از ويژگيهاي برجسته اين استاد بزرگ قرآن توصيف ميكند و ميگويد: «در 9سالگي با جلسه استاد مولايي آشنا شدم و از آن پس تمامي لحظات من در آنجا ميگذشت. ايشان در كلاسهاي قرآن همه را به يك چشم ميديد و تفاوتي بين كودك 6ساله با مرد 50ساله قائل نبود و همه را- آقا- خطاب ميكرد؛ البته براي تشويق كودكان هدايايي درنظر ميگرفت و معتقد بود بايد به كودكان قرآن را به درستي معرفي كرد تا جذب زيباييهاي اين كتاب آسماني شوند. استاد آينه تمامنماي سلوك و سبك زندگي قرآني بود و تمام هدفش اين بود كه اخلاقش با قرآن تراز باشد. هميشه بر لبان استاد لبخند نقش بسته بود و همواره با مهرباني با همه شاگردان ارتباط برقرار ميكرد. ايشان با جديت زيادي جلسات قرآني را برنامهريزي ميكرد و حتي سرزنش و تشويقهاي وي نيز براي تمامي شاگردانش شيرين بود». قطعا سخت است اگر بخواهيم از بين دفتر خاطرهاي 40ساله چند جمله بيرون بكشيم و آن را تحرير كنيم اما به يادماندنيترين لحظات سيدعباس ميرداماد از استاد مولايي مربوط ميشود به جلساتي كه قاريان و قرآنآموزان از ساير شهرها به تهران ميآمدند تا در جلسات استاد شركت كنند؛ «استاد قارياني كه از شهرستان ميآمدند را فضيلت ميداد به قرآنآموزان و قاريان تهراني و اعتقاد داشت كه بعد مسافت در اين امر بسيار تأثيرگذار است. ايشان ميگفت اين مسافت زيادي كه اين قاريان طي ميكنند نشان از علاقه آنها به قرآن دارد و اگر اينجا ميدان كافي براي ابراز استعدادهاي خود نبينند سرخورده ميشوند و اشتياقشان كم خواهد شد. در جلسهاي كه زمان زيادي از آن گذشته بود، استاد خواست دعاي پايان جلسه را بخواند اما جواني بلند شد و گفت كه استاد من از راه خيلي دوري آمدهام و اگر اجازه دهيد قرائت كنم. استاد ابتدا گفت كه نظم جلسه بسيار مهم است اما چون شما از راه دور آمدهايد اين استثنا را قائل ميشويم و بعد جوان شروع به قرائت كرد. من شور و شعف را در چشمهاي او ميديدم كه بعدها همان جوان از قاريان و اساتيد خوب كشور شد».
تحولي در علوم قرآني
حضورش در جلسات استاد مولايي برميگردد به سال 45 كه نوجوان بود و علاقه به قرآن در وجودش موج ميزد؛ محمدرضا خرميان كه از اساتيد و قاريان ممتاز قرآنكريم است طي اين مسير را مديون استاد مولايي و شيوه آموزش او ميداند. بخشي از صحبتهاي ما با شاگرد اكبرالقراء پيرامون شيوههاي تدريس استاد بود. او در اين زمينه اينطور ميگويد: «جنبههاي تعليمي و تسلط وي به قرائت قرآنكريم، يك طرف و جاذبه استاد براي جوانان از طرف ديگر يكي از دلايل حضور و جذب افراد بسياري به جلسات قرآن وي بود؛ جوانهاي زمان قبل از انقلاب و اوايل انقلاب را جذب جلسات قرآن ميكرد؛ سعهصدر و اخلاق اسلامي استاد مولايي به همراه علم، حلم و صبر و بردباري ايشان جوانان را در آن برهه زماني جذب ميكرد. استاد مولايي در جلساتش در كنار آموزش فنون تلاوت، توجه ويژهاي به تفسير و مفاهيم قرآن كريم داشت و همواره سعي ميكرد آيات قرآن را متناسب با نياز روز جامعه، انتخاب و بهصورت كاربردي آموزش دهد. قرائت قرآن در فقه شيعه جايگاه خاصي دارد و اغلب علما خصوصا علماي عراق اكتفا به يك قرائت قرآن را مطلوب نميدانند، از اينرو استاد مولايي با تأليف كتاب- تهذيبالقرائه- اين علم را به كشور وارد كرد. اين استاد عزيز با كارهاي بنياديني كه انجام داد تحولي در علم تلاوت در كشور ايجاد كرد و حتي امروز هم اگر كسي بهدنبال موضوعاتي چون اختلاف قرائت است به آثار استاد مولايي رجوع ميكند».
از گفتههاي آقاي خرميان اينطور برميآمد كه جلسه ديگر استاد مولايي جلسه دعاي كميل بوده كه شبهاي جمعه با قدمتي بيش از 50سال در منازل افراد برگزار ميشده است. اول هر جلسه يكنفر از اعضا، آياتي از قرآن را تلاوت ميكرده و پس از آن، استاد خود دعاي كميل را از حفظ ميخوانده است.
استادي براي همه فصول
در كنار همه فعاليتهاي قرآني، استاد مولايي مؤسسهاي به نام نيكان تاسيس ميكند تا فعاليتهاي خيريه خود را بهواسطه آن ادامه دهد. با اينكه استاد چند كتاب تاليف كرده بود اما به گواه شاگردانش هيچگاه فعاليتهاي قرآني را منبع درآمد قرار نداد و برعكس تا جايي كه توان داشت در كارهاي خير پيشقدم بود. مهدي بحرالعلوم از ديگر شاگردان استاد كه خود حافظ قرآن كريم است در همين راستا اينطور ميگويد: «سال 1380 مدير جامعهالقرآن تهران بودم و مشكلات مالي من را بر آن داشت تا تماسي با استاد بگيرم. استاد مولايي من را به حضور در صندوق اندوخته نيكان دعوت كرد و پس از قرائت گزارشي از فعاليت مؤسسه براي حاضران، كمك خوبي به مؤسسه ما شد. استاد مولايي به جز حمايت از فعاليتهاي قرآني از محرومان و مستمندان هم دستگيري ميكرد و به واقع انسان خيري بود».
امروز نزديك به يك هفته از درگذشت استاد الاساتيد قرآن كريم ميگذرد و پيكر او در خاك آرميده است؛ كمي تعمق در زندگي اين مرد قرآني ادعاي او را ثابت كرد كه پيش از مرگ چنين گفته بود: « اگر ۱۰۰ مرتبه ديگر هم دنيا بيايم بازهم دوست دارم با قرآن باشم چون من در قرآن تمام خير زندگي و سلامت خود و سرمايه خودم را ديدم و همهچيز را از قرآن دارم و اين عنواني كه بهعنوان معلم قرآن براي خودم انتخاب كردم و مشغول شدم، هنوز هم ادامه دارد».
استاد بيماري خاصي نداشت
پزشك معالج استاد مولايي معتقد است كه سلامت او بهدليل عجينبودن زندگياش با قرآن بود.تقريبا آبانماه سال گذشته بود كه استاد مولايي بهخاطر ضعف جسماني در بيمارستان بستري شد و بعد از مدتي بهبود پيدا كرد اما نكته جالب قضيه اين بود كه پزشك او افتخار شاگردي استاد را هم داشته است. دكتر حسين كرمي، فوقتخصص كليه و قاري ممتاز بينالمللي است كه سابقه آشنايي او با استاد مولايي به 35سال پيش برميگردد. دكتر كرمي در اين رابطه ميگويد: «بخش اول آشنايي من با استاد به آن موقع بازميگردد و همينطور ادامه داشت تا 7سال پيش، زماني كه استاد براي چكاپ در بيمارستان پيش من آمد. من به ايشان گفتم كه اگر اجازه دهيد ميخواهم اين زحمات شما درخصوص قرائت قرآن را به منصه ظهور بگذارم و قرائت جديدي از قرآن كريم را شروع كنم كه همين مسئله باعث عميقتر شدن رابطهام با استاد مولايي شد. بنده قرائت قرآن را به روايت ورش از نافع شروع كردم و طي اين مدت هم نوارهاي ضبط شده را خدمت استاد ميبردم تا از نظراتشان بهرهمند شوم». اين اواخر بهخاطر تنهايي استاد مولايي و نزديكي محل كار، دكتر كرمي بيشتر با او مأنوس بود؛ «من در سال 75با استاد و چند تن از قاريان كشور در مسابقات سوريه شركت كرديم و همين باعث شد كه من در سفر هم خلقيات استاد را ببينم و متوجه شوم كه در شرايط مختلف استاد روحيهاي ثابت دارند. اگر بخواهيم نخستين ويژگي استاد را مطرح كنيم حتما بايد به نظم او در كارها اشاره كنيم كه خود ايشان اين ويژگي اخلاقي را مديون سفارش اميرالمومنين علي(ع) به نظم بود».
وقتي كسي با قرآن انس پيدا ميكند شيوه زندگي او هم قطعا قرآني ميشود و نمونه آن زندگي استاد مولايي است؛ «بزرگترين دغدغه استاد مولايي كسب مهارتهاي قرآني و اخلاقي شاگردانش بود. ايشان در كلاسهاي درس نهتنها علوم قرآني بلكه رفتارهاي قرآني را نيز به ما ميآموخت. نظم و انضباط و نگاه مهرباني كه ايشان به شاگردانش داشت همواره زبانزد بود، به همين جهت افراد بسياري براي حضور در كلاسهاي ايشان رغبت داشتند. اين مسئله تنها معطوف به كلاسها نميشد براي مثال استاد خيلي زياد تأكيد بر خوردن مايعات داشتند و خودشان ميگفتند اين يكي از برداشتهاي قرآني است. من فوقتخصص كليه هستم و ميدانم كه خوردن مايعات چقدر در سلامت بدن تأثير دارد و آن را به بيماران توصيه ميكنم اما استاد با دانش قرآني به اين نتيجه رسيده بودند و اين نشان ميدهد كه قرآن يك اعجاز واقعي است و براي همه قسمتهاي زندگي بشر برنامه دارد».
دكتر كرمي به يكي از آيههاي سوره ياسين اشاره ميكند مبني بر كهولت سن و فرسودهشدن بدن انسانها و اعتقاد دارد كه تنها عاملي كه باعث فوت استاد مولايي شد همين مسئله بود؛ «طي معايناتي كه من در اواخر عمر استاد داشتم متوجه شدم كه ايشان از بيماري خاصي رنج نميبرند و حتي خاطرم هست روزي به من گفتند كه زانوهايم توان ندارند و اين مسئله بهخاطر كهولت سن طبيعي بود اما اينكه بگوييم بيماري خاصي داشتند بهنظر خطاست و اين مسئله هم تأكيدي بر اين حديث است كه قرآن شفاست و ما ميبينيم كه چطور بيماريها به لطف خدا از يك انسان شيفته قرآن دوري ميكنند».
پسر استاد از پدر ميگويد
سعيد پورفرزيب، دومين فرزند استاد ابراهيم پورفرزيب معروف به مولايي است كه براي مراسم تدفين پدرش به ايران آمده و اعتقاد دارد كه پدرش هميشه روحيه ثابتي داشت كه بهترين توصيف براي آن مهرباني است. او درباره پدرش ميگويد: «با گذشت، رئوف و مهربان بود. من ياد ندارم كه پدر هيچ موقع نظر خودش را به من و خواهر و برادرم تحميل كرده باشد؛ حتي براي يادگيري قرآن هم تنها به ما توصيه ميكرد و اينطور نبود كه به زور ما را مجبور كند كه قرآن را ياد بگيريم يا در كلاسهاي او شركت كنيم». از رابطهاش با مادر ميپرسم و اينكه اخلاق پدر در خانه چطور بود؛ «پدرم واقعا عاشق بود و با تمام وجود مادرم را دوست داشت و به او محبت ميكرد. اين نوع محبت كردن را هم از قرآن آموخته بود كه خدا اينقدر تأكيد دارد به همسران خود محبت كنيد. علت اصلي مريضي پدرم هم فوت مادرم بود كه باعث شد او كاملا زمينگير شود و هرگز مثل سابق نشد». سعيد مي گويدخطبه عقدشان را هم خود استاد مولايي خوانده است؛ وقتي از توصيه پدر به فرزندش در روز عقد پرسيدم، ميگويد: «پدرم هميشه به من اعتماد داشت و ميدانست كه تصميمات درستي در زندگي ميگيرم. اين مسئله از بچگي در ما نهادينه شده بود كه پدرم هميشه مثل يك دوست در كنارمان باشد و نه فقط بهعنوان پدر. او تنها توصيهاي كه به من داشت اين بود كه با همسرم مهربان باشم». استاد مولايي غير از چند ساعتي كه در كنار خانواده ميگذراند بقيه وقت خود را صرف مطالعات قرآني ميكرد و ترجيح ميداد معرفت قرآني خود را ازدياد بخشد.
قرآن از نگاه استاد
تمام قرآن براي من تداعي است، چه اخبار گذشتگان كه اينها چه سختيها و مرارتهايي كشيدهاند تا توانستهاند دين حق را اشاعه بدهند و حق را در جاي خود بنشانند و تمام پيامبران كه اخبار آنها در قرآن آمده است، براي همين عنوان آمدهاند. قرآن براي تسلي خاطر پيامبر(ص) آمده است ولي براي تسلي خاطر ما هم مفيد است و ميتوانيم در مشكلات زندگي- انشاءالله- از راه منحرف نشويم، آيات قرآن آموزنده است و از آنجا كه رزق و روزي در دست خدا ست، او به بندگانش به قدر توانشان افاضه ميكند. ما جز قرآن تمسكي به چيز ديگري نداريم؛ البته قرآن در كنار اهلبيت(ع) كه مفسر حقيقي قرآن هستند مانند وجود اميرالمؤمنين(ع) و ساير معصومين(ع). قرآن، شافع مشفع است و هرچه طلب كنيم در اين درياي مواج وجود دارد كه بايد غواصي و پيدا كنيم. ما هم انشاءالله درصدد اين معاني هستيم.