هر وقت هم بخوام باهاش حرف بزنم ميگه باز من اومدم خونه، خسته و كوفته تو وقت گير آوردي. آخه اين حرفها چيه؟ فقط دعوا و جر و بحث. من كه حرفي ندارم... » اين اظهارات يكي از مراجعيني بوده كه به مطب خانم نجابتيان مراجعه كرده است. از اين دست مراجعان، روانشناسها زياد سراغ دارند. راستي شما فكر ميكنيد كه چرا بسياري از زنان و مردان بعد از مدتي زندگي در كنار هم به اين نقطه ميرسند؛ نقطهاي كه در آن نميتوانند رودررو بنشينند، درست با هم حرف بزنند، خواستههايشان را مطرح كنند، به حرف هم گوش كنند و به نتيجه برسند؟ انگار اصلا زبان همديگر را نميفهمند! در اينكه گاهي زنان و مردان كلامي واحد را به دو گونه متفاوت تفسير ميكنند شكي نيست ولي واقعا هيچ كدام مقصر نيستند و هر كدام به سبك خود حرف ميزنند؛ ولي راهحل چيست؟ كارشناس ما ميگويد تا زماني كه ما نتوانيم با يكديگر خوب حرف بزنيم نميتوانيم منظورمان راهم به خوبي به طرف مقابلمان برسانيم و بدينترتيب ارتباطمان با مشكل مواجه ميشود؛ پس چه كار ميتوان كرد؟ چطور ميتوان با زبان يكديگر آشنا شد و ارتباط بهتري را رقم زد؟ مريم نجابتيان، مشاور خانواده و مدير گروه روانشناسي وزارت ورزش و جوانان امروز به ما كمك ميكند تا در رابطه با اين موضوع بيشتر تلاش كنيم.
چرا اين شكلي ميشه؟
وقتي ما ازدواج ميكنيم ابتدا حس دلپذير يگانگي با شريك زندگيمان آنقدر ما را احاطه ميكند كه با وجود اينكه از تفاوتهاي شخصي همديگر آگاه هستيم ولي اين تفاوتها بهنظرمان جزيي و كماهميت ميآيد و ميتوانيم با آنها كنار بياييم ولي كمكم همين تفاوتها، حتي در كلام هم باعث آزار و دلخوري ميشود. در واقع گفتوگو و ارتباط، منحصربهفردترين و مهمترين وسيلهاي است كه از آن براي ايجاد و ادامه صميميت و نزديكي به طرف مقابلمان استفاده ميكنيم. اين ارتباط فقط هم بر مبناي كلمات نيست بلكه شامل مجموعهاي از رفتارها و عكسالعملهاي غيركلامي ميشود كه مهمترين بخش آن «پيام» است و اينكه ما چطور بتوانيم اين پيام را بيان كنيم. در واقع هر ارتباطي كه برقرار ميكنيم و هر پيامي كه ميفرستيم حاوي دو مولفه است؛ يكي نگرش و ديگري رفتار. نگرش ريشه در باورها و احساسات و قصد و نيت ما دارد و رفتارها (چه كلامي و چه غيركلامي) بازتاب برداشتهاي خود ماست و از آنجا ريشه ميگيرد. در هر ارتباطي هم دو نگرش وجود دارد؛ يا اينكه من در هر ارتباطي براي خودم ارزش قائل ميشوم و بهخودم اهميت ميدهم يا اينكه بهخودم اهميت نميدهم و احساس ارزش نميكنم كه همين موضوع باعث ميشود ما در ارتباط با همسرمان هم همينطور برخورد كنيم. يعني بايد توجه داشته باشيم اگر نتوانيم براي خودمان ارزش قائل باشيم نميتوانيم براي همسرمان هم ارزش قائل شويم. چون ارتباط برقرار كردن وسيلهاي است كه به كمك آن ميتوانيم همديگر را درك كنيم.
از دعوا ميترسيد؟
فراموش نكنيد كه حتي خوشبختترين و موفقترين زوجها هم گاهي با هم دعوا ميكنند. پس از دعوا كردن نترسيد، آن را خطرناك يا پايان رابطه تلقي نكنيد و از آن فرار نكنيد. در واقع يكي از چيزهايي كه باعث موفقيت در ازدواج ميشود، حل مشكلات است، نه فرار از آنها. نتايج مطالعه يكي از روانشناسان نشان ميدهد كه در واقع گاهي اوقات مشكل زوجهايي كه با هم دعوا ميكنند اصلا حل نميشود و اين اصلا اشكالي ندارد؛ يعني ما هميشه هم نبايد فكر كنيم كه در رابطه زناشويي، طرف مقابل حتما بايد نظر ما را بپذيرد. در واقع مهم اين است كه بتوانيم دعوا را به خوبي مديريت كنيم مثلا بهتر است زماني كه جروبحثها بالا ميگيرد، يك نفر سراغ كار ديگري برود، از خانه خارج شود يا به نوعي صحنه را ترك كند تا آتش دو طرف خاموش شود. فراموش نكنيد زوجها به خاطر دعوا كردن از هم فاصله نميگيرند؛ بلكه اين روش دعوا كردن است كه كار را با مشكل مواجه ميكند.
زبان مشتركتان كو؟
ما در ارتباط زناشويي بايد «گفتوشنود» داشته باشيم و اين با بگو و مگو و گفتوگو فرق دارد. بگو و مگو و گفتوگو يعني يكبار تو بگو و بعد من ميگويم ولي گفت وشنود يعني«تو بگو، من ميشنوم و گوش ميدهم، بعد من ميگويم و تو گوش ميدهي». خيلي اوقات اختلاف بين زوجها ناشي از گوش نكردن به حرفهاي يكديگر است؛ هر كس حرف خودش را ميزند بدون اينكه توجهي به طرف مقابل داشته باشد. گاهي فرهنگ درست صحبت كردن و گوش كردن از كودكي در وجود ما شكل نگرفته و همين موضوع باعث ميشود در آينده با مشكل مواجه شويم. بنابراين بايد با وقت گذاشتن براي يكديگر و داشتن صبر و حوصله بتوانيم با دنياي متفاوت كلامي همديگر بيشتر آشنا شويم و به نقطه مشتركي برسيم.
كلمات متفاوت، دنياي متفاوت
بارها براي همه ما پيش آمده كه با فردي كه خيلي احساس نزديكي ميكنيم بگو و مگو و دعوا كرده و بعد به اين نتيجه رسيدهايم كه چرا اين كار را كردهايم و اصلا احتياجي يه اين كار نبوده! اما اين دعواها خواهناخواه پيش ميآيند ولي اشتباه ما زماني است كه تصور ميكنيم طرف مقابل ما ميتواند تمام حرفهاي ما را آنگونه كه منظور خودمان است به خوبي درك بكند؛ در حالي كه ممكن است چيزي كه ما بر زبان ميآوريم با آن تصوري كه او از آن مسئله دارد خيلي متفاوت باشد. گاهي زنها يك چيز ميگويند و مردها چيز ديگري برداشت ميكنند. در بعضي موارد هم افراد منظور اصلي خود را بهطور غيرمستقيم مطرح ميكنند مثلا در بسياري از موارد وقتي زني ميگويد «چقدر قيافه من امروز بد شده... » منظورش اين نيست كه زشت شده! در واقع او دوست دارد كه همسرش به او بگويد: «نه، اتفاقا قيافه تو خيلي هم خوبه...» يعني ما اگر بتوانيم با دنياي كلامي يكديگر آشنا شويم كمتر دچار اختلاف و بگو و مگوهاي روزمره ميشويم. خيلي از مواقع هم دو نفر يك منظور دارند ولي چون به ماهيت حرفهاي يكديگر دقت نميكنند ، هر كسي حرف خودش را ميزند.
به يكديگر برچسب ميزنيم؟
يكي از راههاي مهم براي برقراري ارتباط موفق اين است كه خواستههاي خودمان را با جزئيات و بهطور دقيق بيان كنيم، نه اينكه هميشه بهطور كلي طرف مقابلمان را متهم به انجام ندادن خواستههاي خود كنيم مثلا اگر بهدليلي از او رنجيدهايم، به جاي اينكه بهطور دقيق و با صراحت به همان موضوع اشاره كنيم، ميگوييم: «اصلا تو هميشه من رو ناراحت ميكني، هيچ وقت ناراحتي من براي تو اهميتي نداره و... » وقتي ما به طرف مقابلمان برچسب ميزنيم، در واقع همانجا راه گفتوگوي دو نفره خوب را ميبنديم. پس حواستان باشد كليگويي نكنيد و گفتوگوهاي خود را با عبارتي مثل: «هميشه، كلا، هيچ وقت واز اين قبيل شروع نكنيد.»
ميدانيد كي و چطور بايد حرف بزنيد؟
اينكه بتوانيم تشخيص دهيم «كجا، كي و چطور» حرفهايمان را مطرح كنيم كه به نتيجه برسيم بسيار مهم است. خيلي اوقات ممكن است وقتي مردي از سر كار برميگردد و خسته و بيحوصله است، آمادگي شنيدن مسئله مهمي را از طرف همسرش نداشته باشد. بنابراين بهترين كار اين است كه با توجه به موقعيت طرف مقابلمان و شناخت بيشتر از شرايط موجود بتوانيم تشخيص دهيم كه چه زمان ميتوانيم با هم صحبت كنيم تا به نتيجه برسيم. براي رسيدن به موفقيت بيشتر در اين زمينه توجه به اين موارد ميتواند مؤثر باشد:
بايد ببينيم چطور ميتوانيم از نحوه گفتوگوي خود راضي باشيم و آن را خوب پيش ببريم تا به نتيجه برسيم.
با اختلافاتمان خلاقانه برخورد كنيم. يعني اگر از لحاظ كلامي يا رفتاري مشكل داريم بهدنبال راهحلي باشيم كه هر دو طرف رضايت داشته باشند.
سلطهجو نباشيم. بعضي مواقع ما در ارتباطات زناشويي، دوست داريم احساس برتري خود را به طرف مقابل نشان دهيم و دائم ديگري را كنترل كنيم. درصورتي كه در ارتباط زناشويي اين «رابطه» است كه بايد موفق باشد، نه يك نفر.
درك متقابلي از همديگر داشته باشيم. اينكه بتوانيم با توجه به شرايط موجود ، يكديگر را درك كنيم در موفقيت رابطه بسيار تأثيرگذار است.
به نحوه گذراندن اوقات فراغتمان توجه كنيم. بهتر است زوجها علاوه بر اوقات فراغتي كه با يكديگر ميگذرانند، زماني را هم بهخودشان اختصاص دهند. هر فرد ميتواند گاهي همزمانش را آنطور كه خودش دوست دارد بگذراند مثلا وقتش را به دوستان صميمي خود اختصاص دهد.
ضعفهاي يكديگر را ناديده بگيريم و همسرمان را با ديگران مقايسه نكنيم. فراموش نكنيم هيچكس از اينكه سرزنش يا تحقير شود، حس خوبي نخواهد داشت. پس بهتر است به جاي مقايسه همسرمان با ديگران يا تحقيركردنش، او را همانطور كه هست بپذيريم. همه ما ميتوانيم از ارتباطي موفق و سالم برخوردار باشيم. بنابراين بهتر است تمام تلاش خود را بكنيم تا بتوانيم به آن دست يابيم.
به حرفهاي همديگر گوش دهيم؟
در بسياري از موارد افراد چون با صراحت حرفشان را نميزنند، در نتيجه طرف مقابل هم نميتواند به درستي متوجه منظور آنها شود. اغلب موارد صحبتهاي خانمها ناشي از احساساتشان است؛ در حالي كه مردها واقعيت آن چيزي را كه گفته ميشود درك ميكنند. و خيلي اوقات دنبال راهحل ميگردند؛ غافل از اينكه خانمها فقط ميخواهند به آنها توجه شود! گاهي زنها فقط از اين گله دارند كه شوهرانشان نميتوانند آنها را درك كنند؛ درصورتي كه شوهرانشان ادعا ميكنند كاملا همسرانشان را درك ميكنند. در اينجا هم اگر افراد باصراحت و صداقت آن چيزي را كه از يكديگر انتظار دارند به همديگر بگويند بسياري از اين اختلافات از بين ميرود. در واقع ما اگر بتوانيم متوجه تفاوتهاي كلامي و رفتاري يكديگر شويم و به آنها احترام بگذاريم، ارتباطمان موفقتر خواهد شد. بهترين كار هم اين است كه خودمان را به گوش دادن به حرفهاي طرف مقابلمان عادت دهيم. احترام چي شد؟
يكي از عوامل ايجاد سوءتفاهم در گفتار رعايت نكردن مسئله احترام به طرف مقابل است. روانشناسان در تحقيقات خود در زمينه زوجدرماني، توجه به 4 مورد را در موفقيت زوجين ضروري ميدانند تاكمتر دچار مشكل شويم:
درست انتقاد كنيم: عيبجويي نكنيم و همديگر را همانگونه كه هستيم بپذيريم؛ يعني دائم درصدد تغيير يكديگر نباشيم. چون وقتي نميتوانيد طرف مقابل را تغيير دهيد دائم از او ايراد ميگيريد و گاهي به او اهانت ميكنيد. البته درست انتقاد كردن اصلا بد نيست ولي بايد طوري حرف بزنيم كه به شخصيت طرف مقابل توهين نشود.
همديگر را سرزنش نكنيم: يعني اگر خواستهاي از همسرمان داريم كه مطابق ميل ما انجام نشده، او را سرزنش نكنيم و دائم به او طعنه نزنيم بلكه با صراحت به او بگوييم كه چه انتظاري از او داشتهايم و دوست داريم دقيقا چه كار كند.
جبههگيري نكنيم :مسئوليت كارهايمان را بپذيريم بعضي افراد با شنيدن كوچكترين حرفي، ناراحت ميشوند و ميخواهند از خودشان دفاع كنند؛ در حالي كه بهتر است ما به جاي حالت دفاعي گرفتن، مسئوليت كارهايمان را قبول كنيم و بپذيريم كه گاهي هم اشتباه ميكنيم. چون زماني كه جبههگيري ميكنيم، هر دو طرف احساس قرباني بودن ميكنيم. يك عذرخواهي كوچك ميتواند همه مشكلات را حل كند.
سكوت: آخرين مرحله در مشاجرات زوجين، رسيدن به مرحله سكوت است؛ انگار يك ديوار سنگي بين دو طرف كشيده ميشود البته سكوت گاهي هم لازم است ولي آن سكوتي كه مشكل دارد به معناي بياهميتشدن طرف مقابل است؛ يعني دقيقا زماني كه دوطرف نياز دارند با يكديگر حرف بزنند، سكوت ميكنند و همين مشكل را خيلي بدتر ميكند. اين سكوت نوعي فرار بهحساب ميآيد و ناشي از نوعي قهر است و نشانه توجه نداشتن به طرف مقابل و خستگي است.