خودش ميگويد ديگر مثل قبل نميتواند در ميانه هنري كه بيشتر از ۵۰ سال براي آن جستوخيز كرده، باشد. خيليها هنوز خاطره رجز خوانيهاي او در نقش مخالفخوان آيين تعزيه را به ياد دارند. مقام و گوشه خواني، پيكار و رزم و چابكي و اشك ريختنهاي پنهاني او وقتي مسلم و حر و امام خوان با ضربت شمشير از پاي ميافتادند چيزي نيست كه به اين سادگي از خاطره مشترك كساني كه به تماشاي نقشآفريني او نشستهاند، برود. «محمود زرندي» اين روزها باتجربهاي كه در اين راه اندوخته به فراخور تن صدا و اندام و احوالات بازيگران نسخههاي تعزيهخواني را بين آنها تقسيم ميكند. آنها را تمرين ميدهد و روي موسيقي برخي نسخهها كار ميكند. سالها حرفهاش خياطي بوده است و ميگويد اگر لازم باشد بازنشستگياش را فراموش ميكند، پشت چرخ خياطي سالخوردهاش مينشيند و دوباره براي موافقخوان و مخالف خوانها لباس تعزيه ميدوزد.
اين عشق پير نميشود
تعزيهخوان شدن محمود زرندي اتفاقي نبود. خودش ميگويد اين هنر از زمان صفويه نسل به نسل گشته و از آبا و اجدادشان در روستاي مشهور ابراهيمآباد بويينزهرا به آنها رسيده است؛ «روستاي ابراهيمآباد در دل شهرستان بويينزهراي استان قزوين قرار گرفته است. اين روستا همواره مهد بزرگان كشوري و لشكري و مسئولان و هنرمندان بوده است. مرحوم جلالآل احمد در كتابي كه درباره بويين زهرا دارد مينويسد كه اين روستا بيش از 100سال از باقي مناطق اطراف آن از لحاظ فرهنگي پيشتر است. تعزيه خواني يكي از هنرهاي مردمان قديمي و اصيل اين روستاست و كساني كه صدا و استعداد خواندن و نقشآفريني دارند هر سال به جرگه اين دسته از هنرمندان آييني ميپيوندند و به آن جان دوباره ميبخشند.» تعزيهخوان قديمي شهر از ۱۲سالگي در ميانه اين ميدان نقشهاي مختلفي را تجربه كرده است؛ «معمولا در آن سن نقش با اصطلاح «بچه خوان» را به ما ميدادند. كم كم شبيهخوان سكينه ميشديم و گاهي طفلان مسلم و بعد از آنكه با نسخههاي رجزخواني آشنا شديم و جستوخيز بيشتري ميتوانستيم انجام دهيم مخالفخوان ميشديم. من سالها رجز خوان مقابل امامخوان بودم و هنوز هم خيليها من را با آن نقش بهياد ميآورند. خود ما ديگر پير شدهايم اما عشق به هنر آييني تعزيه كه ريشه در فرهنگ ما دارد پير نميشود.»
موافقخواني حزن و اندوه ميخواهد
تعزيه خوان كهنهكار ما تا به حال بارها در نقش موافق و مخالفخوانهاي متعددي ظاهر شده است. او ميگويد موافق خواني بيشتر از هر چيز شمايل مهربان ميخواهد و صدايي كه در آن حزن و اندوه موج بزند؛ «بيشتر وقتها ميبينيم وقتي امام خوان يا زينبخوان و يا علياكبر خوان شروع به نسخه خواني ميكنند مردمي كه به تماشاي تعزيه نشستهاند آرام آرام اشك ميريزند. صاحبان اين نقشها بايد چهره لطيفتري نسبت به مخالفخوانها داشته باشند و در صداي آنها غم و حزن و اندوه جريان پيدا كند. برادر من اين ويژگي را دارد و او نيز سالها نقش موافق خوان را در تعزيه اجرا ميكرد و بيش از همه نقش حضرت علياكبر روي صداي او مينشست. وقتي با صداي حزنآلودش ميخواند همه به ياد جواني و مظلوميت اين شخصيت والاي صحراي كربلا اشك حزن ميريختند.» لباسهاي موافقخوانها معمولا رنگهايي مانند سبز و زرد و كهربايي و قهوهاي دارد و مخالف خوانها نارنجي تند و قرمز و آجري وگاه سياه ميپوشند. به جز لباسهاي ويژه، كلاهخود و ابزار رزم و چهارپاياني مانند شتر و اسب در تعزيه ديده ميشوند. زرندي ميگويد اگر امكانات و فضاي كافي وجود داشته باشد بايد از همه اين ابزار بهره برد؛ «وجود لباسهاي متعدد و ابزار رزم و حيوانات احساس واقعيتري به تماشاگران تعزيه ميبخشد و به همين دليل بهتر است براي اين هنر آييني امكانات بيشتري درنظر گرفته شود تا پيام بهوسيله آنها بهتر به دل و جان بينندگان آن بنشيند.»
به نقشي دلبستگي ندارم
بيشتر هنرمندان تعزيهخواني دوست دارند در نقشهاي موافقخوان ظاهر شوند اما زرندي ميگويد به نقش خاصي دلبستگي ندارد و بازيگر آن نقش بايد به آن جلوه خوب و واقعي اعطا كند تا براي بيننده باور پذير شود؛ «بسياري از هنرمندان اين هنر آييني سالها نقش عوض ميكنند تا بالاخره در يكي از نقشها خبره و ماندگار ميشوند. من نيز افتخار نقشآفريني در شخصيتهاي مختلف تعزيهخواني را داشتهام اما به هيچيك از آنها يا مجلسها دلبستگي ندارم. عشق من بهطور تمام و كمال براي تعزيهخواني و ماندگار شدن اين هنر است. بهنظر هر مجلسي كه خوب اجرا شود و پيامش را به مردم بدهد خوب است، حالا فرقي نميكند مجلس مسلم باشد يا علياكبر(ع) و يا حضرت ابوالفضل(ع).» معمولا هرچه مجلسهاي تعزيه به سمت روز دهمماه محرم حركت ميكنند تعداد كساني كه به تماشاي تعزيه ميآيند بيشتر ميشود؛ «تعزيهخوانان هر نقش بايد طوري آن را ايفا كنند كه براي بيننده جذابيت داشته باشد و در عين حال بتواند نمايانگر شخصيت و اهداف و آمال آن نقش باشد. اتفاقا مخالفخوانها هم بايد در نهايت قساوت در صحنه تعزيه نقشآفريني كنند تا باورپذير شوند. براي فهم تعزيه بايد بهخوبي با ديدگاههاي مخالفخوانها هم آشنا شويم. اگر آنها خوب به ايفاي نقش نپردازند و تنها پايبند احساسات تماشاگران باشند مجلس خوبي به بار نمينشيند. همهچيز بايد طبق نسخههاي قديمي پيش برود تا نقش و مجلس تعزيه هر دو خوب از آب درآيند.»
نسخههاي قديمي را حفظ كنيم
آيين تعزيه ريشه در هنر و فرهنگ اين مرز و بوم دارد. قرنهاست كه اين مجلسها سال به سال اجرا ميشوند و هر يك از آنها قواعد ويژه هنري خود را دارند. موسيقي الحان نقشها براساس دستگاهها، مقامها و گوشههاي موسيقي اصيل ايراني طراحي شده و رجزخواني مخالفخوانها هم قواعد خاص خود را دارد. تعزيهخوانهاي پا به سن گذاشته نگران اين ميراث هستند و از مسئولان ميخواهند با نظارت بر عملكرد گروههاي تعزيه خواني تمهيدات ويژهاي براي نگهداري از نسخ قديمي بهوجود آورند؛ «من تعدادي از نسخههاي قديمي كه مربوط به گروههاي تعزيهخواني بويين زهرا هستند را در طول اين سالها نگهداري كردهام. اما واقعيت اين است كه بايد تمهيدات ويژهاي براي نگهداري از اين آثار بهجا مانده از گذشتگان ما ايجاد شود. اين نسخهها تمام سرمايه اين هنر آييني هستند و اگر در حراست از آنها سهلانگاري انجام شود ممكن است اين هنر آييني بعد از گذشت چند سال از بين برود يا اينكه از مسير اصلي و هنري و قواعد خود خارج شود. چندي پيش از احداث موزهاي بهنام موزه تعزيه در رسانهها خبرهايي منتشر شده بود اما اين جريان بايد جديتر گرفته شود. در هر يك از شهرهاي ما اين آيين در ماه محرم اجرا ميشود و اين گروهها ميتوانند در شكلگيري چنين موزهاي نقش محوري داشته باشند.»
ياد ميرعزا و ميرغم گرامي
محل اجراي تعزيه خوانهاي بويينزهرايي در تهران خيابان رودكي و روبهروي سازمان اوقاف است. اين گروه از تعزيهخوانها تنها در دهه اولماه محرم برنامه اجرا نميكنند، مجلسهاي مختلف تعزيه به مناسبتهاي مختلف در سال توسط اين گروه اجرا ميشود. تمرينهاي آنها در حسينيه يا در منازل تعزيهخوانها انجام ميشود. زرندي ميگويد تمرين نقش مهمي دارد هرچند حالا بعد از سالها بيشتر تعزيه خوانها نسخهها را از بر دارند و در روزهاي ديگر سال هم گاهي با اين اشعار دم ميگيرند و به ياد سيدو سالار شهيدان اشك غم ميريزند؛ «نسخههاي تعزيه را ميرعزا و مير غم نوشتهاند. اين دو نفر به اين نام تخلص داشتند و در اواسط دوره قاجاريه اقدام به نوشتن اين نسخههاي ارزشمند كردند. اين دو تن شناخت بسيار عالي از دستگاهها و مقامها و گوشههاي موسيقي اصيل ايراني داشتند و با مشورت موسيقيدانها و شعراي ديگر اين نسخهها را براي تعزيه نوشتهاند. حالا بعد از سالها بيشتر شبيه خوانها اين شعرها را از بر دارند اما تمرين براي تعزيه هيچ وقت تعطيل نميشود.» مخالفخوان مجلسهاي تعزيه ميگويد تمرين بچهها بايد با صبرو حوصله بيشتري انجام شود؛ «كار با بچهها بايد طوري باشد كه آنها از اجراي نقششان خسته نشوند. به همين دليل 2 ساعت پيش از اجراي تعزيه با بچهها آرام و با حوصله تمرين ميكنيم و هميشه تشويقي هم برايشان درنظر ميگيريم كه اين كار برايشان شيرينتر شود.»
قدمتي كه در تاريخ گمشده
اوج شكوه و رونق تعزيهخواني در دوران قاجار و عهدناصري بود. قدمت تعزيه در كشور ما آنقدر زياد است كه شايد تاريخ دقيق شروع اين هنر آييني در گردوغبار تاريخ گمشده باشد. حكايت برخي از منابع اين است كه تعزيه مربوط به دوره صفويه و تكامل آن مربوط به دوره قاجاريه است؛ چرا كه اوج تعزيه نيز در همين زمان اتفاق افتاد و در زمان سلطنت ناصرالدينشاه ملموستر شد. روايتهايي وجود دارد كه او در يكي از سفرهاي اروپايي خود با سالنهاي نمايش بسيار مجللي روبهرو شد و تصميم گرفت تا نمونه آن را در ايران داير كند اما بهدليل مسائل مختلف مذهبي و شرعي محدوديتهايي وجود داشت. در نتيجه تصميم گرفت تا علاقهمندي خود را به تعزيه معطوف كند.
متوني شاعرانه به نام تعزيهنامهها
مهمترين عنصر مراسمهاي تعزيهخواني، همان متن تعزيه يا تعزيهنامه بهحساب ميآيد. تعزيهنامهها، اغلب به شعر بود و شعر تعزيه، عاميانه. زمينه شعري تعزيه را رسم مرثيهسرايي ايجاد ميكرد و وقايع و داستانش را اساطير و حماسههاي مذهبياي كه از طريق نقالي مذهبي نسل به نسل گشته بود. از اوايل دوره ناصرالدينشاه نوعي مقدمه به تعزيه اضافه شد كه پيشواقعه خوانده ميشد. كمكم شكلي از تعزيه با رنگ هزل و مضحكه و مسخره بهوجود آمده كه «گوشه» نام گرفت. گوشه، تعزيهنامهاي بود تفنني و فكاهي كه افراد آن اشخاص و اساطير مذهبي اسلامي بودند. هر تعزيهنامه كامل را يك مجلس يا دستگاه ميگفتند و به اشخاص بازيگر، شبيه گفته ميشد. از سوي ديگر به كارگردان نيز تعزيهگردان لقب ميدادند.
روايت تاريخي واقعه كربلا
متأسفانه از نظر تاريخي تعزيه دچار تحريف شده و بهدليل آنكه كارشناسي خاصي روي نسخهنويسي آن صورت نگرفته، اين مشكلات بهوجود آمده است. از همه مهمتر نسخههاي اصلي نيز به غارت رفتهاند. از جمع نسخهنويسان معتبر تعزيه ميتوان به اشخاصي چون محرم، ميرعزايكاشي، ميرغم كاشي، شهابالدين اصفهاني و محتشم اشاره كرد. جالب است بدانيد آخرين ويرايش تعزيه را شهابالدين اصفهاني به دستور اميركبير انجام داد و هنوز اين ويرايش توسط تعزيهخوانان شهر ما مورد استفاده قرار ميگيرد اما لازم است تداوم داشته باشد؛ چرا كه اين هنر پوياست و بايد توأم با خلاقيت باشد. نبايد به تعزيه بهعنوان يك هنر موزهاي نگاه كرد و لازم است اين خلاقيت را توسعه داد. دليلي ندارد كه تعزيه در يك جا متوقف شود.
مركز اجراي تعزيه در تهران قديم
تكيه دولت كه از آن با عناوين ديگري همچون تكيه همايوني دولتي، تكيه قصر و تكيه بزرگ شاهي نيز نام برده شده، بنايي است كه در عهد ناصرالدينشاه قاجار و بهمنظور اجراي مراسم تعزيه و برگزاري آيينهاي سوگواري و روضهخواني در ايام عاشورا در طهران برپا شد. تكيه دولت نهتنها به لحاظ معماري و جنبههاي تاريخي بلكه از لحاظ اجراي مراسم باشكوه تعزيه نيز داراي اهميت خاصي بوده است. معتبرترين تكيه دوره ناصري تكيه دولت بود. تكيه دولت بزرگترين آمفيتئاتري بود كه در آن دوران ساخته شد. بناي آن به فرمان ناصرالدينشاه در سال۱۲۸۳ قمري آغاز شد و به سال۱۲۹۰ قمري به پايان رسيد. غربيها كه اين بنا را مشاهده كرده بودند، زيبايي تكيه دولت را با آمفيتئاتر ورونا در ايتاليا مقايسه ميكردند! گفته شده، اين بنا گنجايش حدود 20هزار تماشاگر را داشته است.
پيشكسوت تعزيهخواني از خاطراتش ميگويد
اجر مخالف خوانها بيشتر است
خاطرهاي دارم از زماني كه خيلي كوچك بودم و در روستاي ابراهيمآباد بويين زهرا زندگي ميكردم. آن موقع بيشتر تعزيهخوانها در ماههاي سرد سال كه دهقانها و كشاورزها كار زيادي براي انجام دادن نداشتن و شبها بلندتر بود به روستاي ما ميآمدند و تعزيه اجرا ميكردند. هميشه بزرگترها به ما سفارش ميكردند كه احترام تعزيهخوانها بهخصوص شبيهخوانهاي موافق را داشته باشيم. آن موقع وسايل ارتباطي مثل حالا نبود. انگار فاصله دهات و شهرها از هم بيشتر بود. وسيله رفتوآمد آنچناني وجود نداشت و چون شبها تاريك و سرد بود، هر كدام از اهالي ده تعدادي از اين شبيهخوانها را براي پذيرايي و استراحت به خانه ميبردند. يكبار در يك زمستان سخت برفي، دستهاي شبيه خوان به دهمان آمدند. بعد از اجراي تعزيهشان همه اهالي ده دور بچهخوانها و شبيهخوانهاي موافق جمع شدند و هر كدام با اصرار آنها را مهمان خانهشان كردند. آنها بر اين باور بودند كه مهمان شدن اين دسته از شبيهخوانها به خانه و زندگيشان بركت ميدهد. خوب يادم هست كه شبيهخوان شمر و عمر بن سعد و ابنزياد در سرما مانده بودند و هيچكس كوچكترين تعارفي به آنها نكرد تا آنها را به خانهاش دعوت كند. غم عجيبي در چهره آنها بود. آنها فقط نقش اين افراد ملعون را بازي ميكردند و مردم ده با اينكه اين را ميدانستند باز هم دوست نداشتند با آنها هم سفره شوند. دست آخر ريش سفيدان ده با خواهش از اهالي ده آنها را هم تقسيم كردند و هر كدام از آنها به خانه يكي از همسايههايمان رفت. اين تصوير شايد براي ۶۰سال پيش باشد اما من هنوز به روشني آن را بهخاطر دارم. بعد از اين ماجرا مدتها به اين خاطره و غمي كه در چهره آنها بود فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه بدون حضور و شهامت اين مخالف خوانها براي اجراي نقش، اصلا موافق خوان و تعزيه معنايي پيدا نميكند. اين شد كه من هم تصميم گرفتم پا در اين راه سخت بگذارم و مخالف خوان شوم. بارها هنگام اجراي رجز خواني مخالفخوان مردم از شدت علاقه به شهداي كربلا ما را لعن ونفرين ميكردند. اما ما همه اينها را به عشق امامحسين(ع) تاب ميآورديم و در اين وقتها ما هم همزمان با آنها زير لب به يزيد و عمر سعد و ابن زياد لعنت ميفرستاديم. يكبار از يكي از مخالفخوانها خاطرهاي به گوش ما رسيد. ايشان همراه گروهي عازم كربلا شده بود. هنگامي كه ايشان نزديك حرم ميشوند از خجالت اينكه سالها نقش شمر ملعون را بازي كرده بود پاي رفتن به حرم مبارك امامحسين(ع) را نداشته است. همانجا مينشيند و شروع به اشك ريختن در پيشگاه حرم امام(ع) ميكند. همان شب ايشان در خواب به محضر حضرت اباعبداللهحسين(ع) مشرف ميشوند و امام به ايشان ميفرمايند كه اتفاقا شما بايد در صف اول اين كاروان حركت كنيد و به خاطر اين كار اجر زيادي براي شماست. من هميشه اين دو خاطره را در ذهن دارم و همينها در اين ۵۰سال تاب مخالف خواني در محضر شبيهخوان امام(ع) را به من داده است.