یک نفر که به عنوان راوی، بازیگر یا تماشگر و یا پژوهشگر واقعه ای بوده است در مقابل مصاحبه کنندهای که باید دانستنیهای زیادی از روایت کننده و زمان وقوع داشته باشد مینشیند و از پس واگویی خاطرات او و آنچه به یاد دارد با لحاظ آداب و بهکارگیری فنونی، مستنداتی شکل وتاریخی خلق میشود. تاریخ شفاهی نیز که گفته میشود و عمرش به پیش از میلاد میرسد همچون بسیاری از علوم بر اثر پیشرفت زمانه و تغییرات تکنولوژیکی، دستخوش تغییر در شکل و محتوای جمع آوری و ارائه مستندات و کشفیات شده است.
در این شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات و به مناسبت آغاز سلسله نشستهای تاریخ شفاهی مطبوعات ایران توسط این ماهنامه، زوایای پیدا و پنهان تاریخ شفاهی را با مردی نویسنده و پژوهشگر به بررسی نشستهایم که عقلای قوم او را حافظه مطبوعات ایران، پیشرو تولید ادبیات روزنامه نگاری و ارتباطات و برجستهترین پژوهشگر تاریخ مطبوعات و کتاب پژوهی میدانند.
سید فرید قاسمی، متولد سال ۱۳۴۳ در خرم آباد، نویسنده بیش از ۱۰۰ کتب و ۱۰۰۰ مقاله. او با وجود کوششهای فراوانی که در این زمینه داشته معتقد است: تاریخ شفاهی مقولهای نیست که هر زمان دلمان خواست به سراغ اش برویم. چون ممکن است مصاحبه شونده در میان نباشد. از خود بپرسیم از روزنامه نگاران ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ چند تن زندهاند؟ آیا خاطراتشان ثبت شده؟ راه دور نرویم از یادماندههای روزنامه نگاران ۳۶سال اخیر چه میزان ضبط شده؟ این پرسشها ما را به این نکته رهنمون میکند که کار در خوری صورت نگرفته، چون کوشش شخصی جوابگو نیست.
- موافقید در ابتدا در مورد کلیات تاریخ شفاهی و اهمیت آن صحبت کنیم؟
تاریخ شفاهی را اگر نگویم یک دانش چند رشتهای می دانم دست کم باید بگویم یک زمینه بین رشتهای است. تاریخ شفاهی یکی از گامهای نخست برای فراهم آوری ماده خام پژوهشهای تحلیلی است. گاهی در کنار دیگر منابع معنا پیدا میکند و گاهی نیز منبع و مرجع منحصر به فرد است. به خصوص درباره بعضی از موضوعها و وقایع تاریخ معاصر ایران که منبع قابل استنادی وجود ندارد.
گاهی ما اسناد و مکاتبات را درباره هر واقعه یا یک دوره خاص. سرگذشت نامههای خود نوشت را در دست داریم و برای تکمیل آنچه داریم به گفت و گوی با برخی از افراد درباره زندگی و خاطرات حرفه ایشان و دریافت گزارش یک واقعه به وسیله عامل وقوع و مطلعان میرویم گاهی هم حتی یک تک نگاری درباره یک رخداد وجود ندارد. در هر صورت چه وجود داشته باشد و چه نداشته باشد ما باید به سراغ بازیگر و حتی گاهی تماشاگر رویدادها برویم و به ثبت و ضبط دانسته هایش بپردازیم. اساساً تاریخ شفاهی تا جایی که اطلاع داریم در دنیا برای ثبت دانستههای کم سوادان و بیسوادان به وجود آمد؛ کسانی که از رویدادهای مهمی مطلع بودند و نمیتوانستند دانستههای خود را به قلم آورند. بعد کسانی که سواد داشتند و فرصت نوشتن نداشتند مصاحبه شوندگان تاریخ شفاهی شدند. روزگاری دوره انتقال سینه به سینه بود و دوره دیگری عصر سینه به کاغذ شد.
به مرور با سوادان هم مصاحبه شونده شدند و کار به جایی رسید که امروز صاحبان آثار و اهل علم و قلم هم مصاحبه شونده میشوند و گفت و گوها در رسانههای نوشتاری، دیداری و شنیداری انتشار می یابد.
- در کنار مصاحبه شوندگان و راویان رویدادها، مصاحبه کنندهای قرار می گیرد. ویژگیهای مصاحبه کننده چیست؟
فردی که به عنوان مصاحبه کننده به تاریخ شفاهی اهتمام دارد افزون برتسلط به آداب گفت و گو باید احاطه تاریخی داشته باشد. درباره این که مصاحبه کننده باید جامعه شناسی آن حوزه را بداند یا روان شناس باشد هم میتوان سخن گفت. مصاحبه کننده باید عصر و شخص مصاحبه شونده را به درستی بشناسد و با اشراف و انصاف وارد به این عرصه شود. اهتمامگر تاریخ شفاهی حتما باید به فنون ارتباط و ارتباط گیری وقوف داشته باشد.
هنر آشکارسازی رخدادهای ناشناخته و زوایای پنهان رویدادهای عیان را بداند. بنا بر شخصیت مصاحبه شونده، مکان و زمان گفت و گو، تقدّم و تأخر پرسشها و سایر مسائل را در تحقق و موفقیت در تاریخ شفاهی مراعات کند. البته این نکته را باید یادآور شوم که گاه با وجود دانستن همه زوایای پیدا و پنهان تاریخ شفاهی، مصاحبه کننده حتی موفقیت نسبی کسب نمیکند چرا که مصاحبه شونده تعیین کننده بسیاری یا به سخن درست تر سکاندار همه امور مصاحبه میشود.
- یعنی ماده خام مورد نظر از مصاحبه به دست نمیآید. در اینجا مصاحبه کننده چکار باید کند؟
تجربه میگوید موفقیت نسبی را با هیچ نباید معاوضه کرد. بعضی اهل مونولوگ هستند و با دیالوگ نسبتی ندارند همیشه و همواره تک گویی را به گفت و گو ترجیح دادهاند. اجازه پرسش نمیدهند و توقع دارند مصاحبه به کوشش ضبط صوت پایان بپذیرد! در تاریخ شفاهی باید مدارا و مدیریت کرد. تجربه نشان میدهد بیش از نیمی از این گونه افراد سرآخر یخ شان آب میشود و سکوت تأثیرگذار مصاحبه کننده به ثمر مینشیند و پس از چند جلسه ضبط گفتههای مصاحبه شونده، به مرور رضای به پاسخ گویی میشوند. کار که به این مرحله رسید مصاحبه کننده بادست پرتر کار را پیش میبرد. چرا که افزون بر سوالهای پیشین از لابه لای گفتههای مصاحبه شونده به پرسشهای جدیدی دست پیدا میکند. در این حالت باید با پرسشهای نرم و دم دستی شروع کرد تا جریان گفت و گو و به طور کلی ارتباط قطع نشود.
- اگر این گفت و گو شکل بگیرد چه نتیجهای حاصل خواهد شد؟
در کشور ما که سنت شفاهی بر آیین کتبی غلبه دارد تاریخ شفاهی در بعضی زمینهها مکمل و در برخی عرصهها تنها راه روشنگری است.
- روشنگری؟
بله. ثبت تجربه، هم روشنگرانه است و هم مقدمه نظریه پردازی. به سخن دیگر ثبت تاریخ شفاهی روشنگر، مقدمه نظریه پردازی و زمینه ساز رشد است. به وسیله تاریخ شفاهی میتوانیم به انتقال تجربه، ثبت رویدادها، انباشت اطلاعات معتبر گوناگون، تمرکز زدایی و فرصت سازی، به ممانعت از ضبط روایت های یک سویه، افزایش فهم از رخدادها، سخن آوری اهل سکوت، گسترش منابع و انبوه سازی موثق دادهها برای داوری و آگاهی درست کمک کنیم تا زمینه توسعه و رشد فراهم آید.
- احتمالاً جایگاه مصاحبه شونده هم به همین دلایل، اهمیت مییابد؟
تشخیص جایگاه مصاحبه شونده به شناخت ما باز میگردد. جهان شناسی فردی، گستره عمر، نقش در رویدادها و نظایر اینها.
- یعنی مصاحبه کننده باید به طرز کاملی مصاحبه شونده را بشناسد؟
اگر شناخت کافی و وافی از او نداشته باشد دست آورد قابل توجهی نخواهد داشت. باید در تاریخ شفاهی بین بازیگر، تماشاگر و پژوهشگر تفاوت قائل شود. «دیده» ها و «شنیده» ها و «نوشته» ها را از هم تمیز دهد.
مصاحبه کننده تا جایگاه مصاحبه شونده را نداند و به حلقههای مفقوده و پنهان ناگفتهها، روایتهای ناقص و گمشدههای تاریخ وقوف نداشته باشد نمیتواند به درستی کار را به سرانجام برساند و زمینه روشنگری را فراهم آورد. اصل کشف پیش از گفت و گو انجام میپذیرد و شاید بخشی هم در حین گفت و گو، اگر این نکته مراعات شود هدایتگری را مصاحبه کننده عهده دار میشود. آرزو را از خبر و تخیل را از واقعیت تمیز میدهد. گسستگیها را به پیوستگی تبدیل میکند و اجازه نمیدهد به جای بازیابی، بازسازی صورت بگیرد. لازمه این امر، جریان شناسی و وقوف به جایگاه مصاحبه شونده است تا به دامچاله نیفتد. باید این نکته همواره مد نظر باشد که مصاحبه شونده روایتگر است و برداشت خود را از یک رویداد دارد.
- به فرض برقراری گفت و گو بین این دو، روایت مصاحبه شونده قابل استناد است؟
به هیچ عنوان نباید با ثبت یک روایت کار خود را پایان یافته تلقی کنیم. روایتهای گوناگون و از منظرهای مختلف را باید به ثبت رساند تا محقق بتواند به بررسی تطبیقی همه برداشتها و نگاهها از یک رخداد بپردازد و اقوال را با اسناد مطابقت دهد. این گونه بررسی تازه سرآغاز مشکل است. تناقض در روایتها از یک طرف و برخورد با انواع سند از طرف دیگر محقق ناآشنا را دچار سر درگمی می کند. در بحث اسناد دست کم به سه نقطه میرسد. یا اسناد با اصالت میبیند و یا با اسناد جعلی روبه رو میشود. گاهی هم با خاموشی اسناد مواجه خواهد شد. در هر سه حالت تاریخ شفاهی به شرط آن آن که به درستی انجام شود و همه روایتها را ثبت و ضبط کند. اهمیت بیمانندی پیدا میکند. تاریخ شفاهی فقط به «شد» ها نمیپردازد به «نشد» ها هم نیم نگاهی باید داشته باشد و علل و عوامل « نشد» ها را بیابد.
- بنابراین تاریخ شفاهی علاوه بر اهمیت، پیچیدگیهای زیادی هم دارد
به هر صورت تاریخ شفاهی مبانی و شیوه دارد. انواع هم دارد: کلی نگر، شخصی زندگی نامهای، زمانی، مکانی و ... به نظر میرسد نسبت مستقیمی میان خاطره گویی و تاریخ شفاهی وجود دارد. چون بسیاری از رخدادها در پس خاطره گویی نمایان میشوند. تاریخ شفاهی برای مصاحبه کننده اگر جنبه خاطره گشایی دارد برای مصاحبه شونده خاصیت خاطره درمانی دارد. این هنر مصاحبه کننده است که بداند خاطره گویی پارهای از تاریخ شفاهی است اما همه تاریخ شفاهی نباید صرف خاطره گویی شود. باید لایههای حضور مصاحبه شونده را در رخدادها شناخت. به یاد دارم سالها پیش عزیزی کار مصاحبه کننده تاریخ شفاهی را با کار قابله مقایسه کرده بود. به سخن ایشان باید این نکته را اضافه کرد که قابله تشخیص میدهد زایمان باید طبیعی باشد یا رستم زاد( به قول امروزیها سزارین) پس در زایشگاه تاریخ شفاهی اگر مصاحبه کننده به درستی عمل نکند ممکن است روایت مرده به دنیا بیاید.
- تأکید بر عنصر زمان و مکان در فرمایشات شما دلیلی بر الزام دانستن تاریخ برای مصاحبه کننده نیست؟
مصاحبه کننده اگر اشراف به تاریخ نداشته باشد فقط به سراغ رویدادهای دم دستی میرود که روایتهایی درباره آن رویداد به ثبت رسیده اما اگر منظومه فکری و شناخت تاریخی داشته باشد خاموشی منابع را درباره پارهای رخدادها درک میکند و به سراغ بازیگران و تماشاگران رویدادی میرود که در منابع تاریخ ردی ازآنها قابل مشاهده نیست. بنابراین مکان و زمان در تاریخ شفاهی بسیا رمهم است. مستند پرسی، مستند گویی را به دنبال دارد. اشراف مصاحبه کننده سب میشود مصاحبه شونده با دقت بیشتری حرف بزند اگر مصاحبه کننده تسلط نداشته باشد و گفت و گو به کوشش ضبط صوت و یا دوربین فیلمبرداری به پایان برسد در نهایت روایت یک سویهای ارائه میشود که کمتر راهگشاست. اشراف از منظر دیگر کمک میکند که مصاحبه کننده تسلیم مصاحبه شونده نشود. البته مصاحبه شونده باید فرض تعامل داشته باشد و نه احساس تقابل. بعضی خوب حرف میزنند اما حرف خوب نمیزنند، درست حرف میزنند اما حرف درست نمیزنند. به هر صورت حقوق وی باید مراعات شود. او هم حقوقی دارد.
- مصاحبه شونده؟
بله. البته نباید از یاد برد که مصاحبه کننده از یک طرف امانتدار گفتههای مصاحبه شونده است و از طرف دیگر نماینده افکار عمومی جامعه و تاریخ.
- حقوق مصاحبه شونده چیست؟
اگر مصاحبه شونده میخواهد پس از تبدیل گفتارش به نوشتار، متن را ببینید جزو حقوق اوست. شکیبایی از ویژگیهای مصاحبه کننده باید باشد.
- بر فرض بهره مندی از ویژگی های مناسب، مصاحبه کننده باید کارش را از کجا آغاز کند؟
پیش زمینه تاریخ شفاهی، پژوهش در آن حوزه است. بدون پیش طرح و طرح، گزارش و جمع بندی راه به جایی نمیبرد.
باید نخست سیاههای از رویدادها را نوشت و مرور رخدادها را به خاطر سپرد. بعد به کوچه پسکوچههای تاریخ رفت، یافتههایی داشت و با دست پر، ذهن آماده به مصاحبه نشست. البته در کشور ما آگاهی مصاحبه شونده از احاطه مصاحبه کننده گاهی مانع شکل گیری تاریخ شفاهی میشود. بعضی دوست دارند با نادانان گفت و گو کنند. برخی نیز مصاحبه و مصاحبت با دانایان را ارجح میدانند و فقط با کسانی حرف میزنند که به تسلط شان اعتقاد داشته باشند.
پی بردن به عمق بعضی رویدادها به مثابه سوزن یابی در پایانه کاه است. حب و بغض، برداشت گزینشی از رویدادها، تبلیغ و تبعیض، تمجید و تبرئه به وفور خواهید دید. مصاحبه کننده باید از همکلامی بهره ببرد و مصاحبه شونده را به بی طرفی وا دارد. به او یادآور شود داستان يا story نیست؛ تاریخ history است و تاریخ شفاهی یکی از انواع ادبیات تاریخی است نه ادبیات داستانی.
- ممکن است مصاحبه شونده به خودسانسوری بیفتد؟
برای این که به خود سانسوری نیفتد باید اجازه داد او در آغاز حرفهای خود را بزند. شما میتوانید با یادداشت برداری، بعد پیش زمینه رویدادها و پی آمدهای رخدادها را از و بپرسید. البته بدانید که رخدادی دور را در زمانی دیر میپرسید که این خود آفاتی دارد. کمترین آفت در آمیختگی دیدهها با شنیدههاست.
- مواردی که میفرمائید خیلی شبیه به اصول گفت وگو در روزنامه نگاری است.
دانستن رموز و فنون و مهارتهای مصاحبه شرط لازم برای تاریخ شفاهی است اما شرط کافی نیست. در تاریخ شفاهی نباید به ورطه گفت و گوی روزنامه نگارانه بغلتید. اما باید بسیاری از تکنیکها را به کار بگیرید. برای مصاحبه برنامه ریزی دارید. به تحقیق میپردازید. با ساخت تفکر خود به آگاهی و شناسایی میرسید. پرسشهایتان را مینویسد. زمان و مکان مصاحبه را به دقت انتخاب میکنید. ملزومات کار خود را به دقت وارسی میکنید تا کسر نباشد. سعی میکنید در موعد مقرر حاضر شوید. به نخستین خود بر مصاحبه شونده، حرکت بدن و پیامهای غیرکلامی میاندیشید. جای نشستن را با توجه به حتی کلید و پریز در نظر میگیرد. استرس را از خود دور میکنید. مهارتهای ارتباط رو در رو را به کار میگیرید. رفتار و زمان را کنترل میکنید. شروع به موقع دارید. پرسشها را روشن بیان میکنید و موقعیت طرح هر پرسش را در نظر دارید. مصاحبه شونده را گیج نمیکنید. تناقض گوییها را کشف میکنید اما سخت گیر نیستید و تردیدهای خود را با بگومگو مطرح نمیکنید. به پاسخها گوش میسپارید که یکی از ثمراتش خلق پرسشهای جدید است. تشویق و همدلی با مصاحبه شونده را در لحظاتی در دستور کار قرار میدهید. به تأیید و تکذیب خود توجه دارید و جریان مصاحبه را به هدف خود نزدیک میکنید. زمان طرح پرسشهای اصلی و هدفدار، سوالهای کوتاه و بلند، ساده و پیچیده و حتی سوالهای تأکیدی را میدانید. جسارت طرح پرسشها را تا جایی پیش میبرید که مصاحبه شونده احساس نکند دارد بازجویی میشود. آرام و همدلانه و گاه با شوخی سوال را طرح میکنید. اسیر و مسحور نمیشوید. به تنوع برای رفع خستگی مصاحبه شونده را میسنجید و برای هر آنچه مسیر گفت و گو را قطع میکند تمهیدی میاندیشید چون شیوه مواجه با انواع آدمها را خواندهاید.
در تاریخ شفاهی مطبوعات مسئله فرق میکند. چون مصاحبه شونده همه شیوهها و روشهای شما را میداند و به قول کشتی گیرها بدل میداند و بدل زنی را بلد است. غفلتهای شما را درک میکند و معمولاً با تجربه تر از مصاحبه کننده است. باید به واژه واژه خود دقت کنید. ممکن است کسانی که به خودشان و دانش شان باور داشته باشند یا نداشته باشند واکنش نشان ندهند اما کسانی هستند که احتمال میدهند از مصاحبه سربلند بیرون نیایند و یا هدفی از انجام مصاحبه در پس ذهنشان دارند این گونه افراد با ظاهری آرام تبسمی بر لب میآورند تا شما را در موضع انفعال قرار دهند. چون راههای غلبه بر مصاحبه کننده را میدانند این شما هستید که باید به این تبسمهایی که یا از سر جهل است یا عقل پاسخ مناسب بدهید و جریان مصاحبه را در دست بگیرید.
شما با هر کسی مصاحبه نمیکنید. پی جذابیت و حرف نگفته هستید. به مصاحبه موثر میاندیشید. ایده و سوژه را مییابید. ذهن شما پرورشگاه میشود تا به مکالمه و حتی مصاحبه بدل نشود و گفت و گو شکل بگیرد گفت وگویی که گاه به مباحثه و مجادله هم میانجامد، اما درتاریخ شفاهی به ندرت اتفاق میافتد. در تاریخ شفاهی بیشتر مصاحبه انجام میشود تا گفت و گو. اگر گفت و گو شکل بگیرد و آن هم گفت و گوی پرچالش یا نقادانه بسیار عالی است. اما جلسه بعدی کسی نمیآید. موقعیت را باید سنجید بعضی راویان تک هستند و نانوشتهها و ناگفتههایی دارند و پس از نبود او امکان ثبت رویداد وجود ندارد. سعی کنید کم حرفها را به سخن گفتن وا دارید و پرحرف پراکنده گو را ساماندهی کنید. اگر سوار هواپیمایش شدید باید جای چتر نجات را بدانید. گفت و گوهای طولانی را به جای یک جلسه در چند جلسه انجام دهید.
زندگی نامههای زیادی منتشر شده و میشود. این زندگی نامهها میتواند بخشی از تاریخ شفاهی قلمداد شوند؟
زندگی نامه خود نوشت را که به خود گفت تبدیل شده تاریخ شفاهی قلمداد نکنیم. بدانیم بعضی که خود را محور رویدادها میدانند هر آنچه که بازیگر بودهاند بیان میکنند و از گفتن تماشاگری رخدادها ابا دارند. گروهی دیگر به دنبال ارتقای خود از تماشاگری به بازیگری هستند. باید این نکته را هم به خاطر سپرد که فروتنی و ترس و ملاحظه کاری عدهای را ازگفتن باز میدارد. گفتههای تماشاگر با ابهام و سخنان بازیگر با ایهام همراه است. باید به شگردها توجه کرد. تاریخ شفاهی گاه با تواضع شروع میشود، در میانه مصاحبه شونده از حضورش میگوید و در پایان به محور بدل میشود. زندگی نامههای خودنگاشت به سر گذشت نامه خود انگاشت تبدیل میشود. بدانیم مصاحبه کننده فقط میتواند به برشی دست یابد. این هنر ماست که برش مهم را انتخاب کنیم. در تاریخ شفاهی که بعضی مطالعه گذشته میپندارند و گروهی مطالعه زندگی میدانند باید هدف، انتخاب موضوع، وسایل لازم، درک فلسفه کار، پیش زمینه پژوهشی، شناخت وقایع (واقعیت، جعل و تحریف، توهم و کذب، اختفا و انهدام) شیوه ورود، جغرافیا و تاریخ کار، روش انجام، شعور و فهم و درک مصاحبه کننده، ضبط و تلخیص، مقایسه، گذشت سهو و اصلاح عمد و ... را پیشه خود قرار دهیم و احساس بر عقل چیره نشود.
- از میان مکاتب تاریخ شفاهی کدام مکتب را برای تاریخ شفاهی ایرانی توصیه میکنید؟
نمیخواهم از قشر و طبقه بگویم. با ادبیاتم سازگار نیست؛ فرادست و فرودست و متوسط جدید و سنتی و نظایر اینها، اما باید به آنان که مکتبهای تاریخ نگاری گوناگون را برای ما تجویز میکنند بگویم راه ما بومی سازی است. اینها که نسخه فرانسوی برای ما مینویسند ببینند در اروپا هر کشور شیوه خود را دارد آلمانی با فرانسوی متفاوت است و ... مثلا عدهای میگویند تاریخ نگاری ما باید بر اساس اصول مکتب«آنال» باشد و در بینش و روش دنباله رو آنها باشیم. مکتب «آنال» از دل سالنامه « آنال تاریخ اقتصادی و اجتماعی» به وجود آمد. حدود سال ۱۹۲۹ میلادی. در آن نشریه به انتقاد از تاریخ نگاری سنتی پرداختند و شیوههایی ارائه دادند. اما تاریخ نگاری سنتی را نفی نکردند بلکه زیرساختها را داشتند. رویدادهایشان را ثبت کردند. به تحلیل و سنجش رویدادها و کشف علتها پرداختند بعد گفتند حالا بیاییم در تاریخ نگاری همه مردم را در نظر بگیریم و به جنبههای گوناگون بپردازیم. ما باید نسخه خودمان را بنویسیم. به پاره فرهنگهای خود توجه کنیم. خاطره در زبان ما از ریشه در خطر است. در آنچه که بعضی ادبیات اعترافی ترجمه کردهاند حقیقت نمایی جای حقیقت گویی مینشیند. بازنمایی جای بازتاب را میگیرد. وانمود و شبیه سازی شروع میشود. ما باید یاد ماندههای از حوادث و تجارب را بدون دخل و تصرف سیاسی و اقتصادی و عاطفی منعکس کنیم و مجموعهای دلپذیر و مستند بر اساس اهمیت رویدادها فراهم آوریم.
- تأثیر تکنولوژیهای جدید بر تاریخ شفاهی چه تغییراتی را در این دانش ایجاد کرده است؟
تکنولوژی و ابزارهای جدید به مدد تاریخ شفاهی آمدهاند. دیگر مثل گذشته نیست که ما با یک ضبط خبرنگاری و چند نوار کارست به سراغ مصاحبه شونده میرفتیم. امروز صدا و تصویر را میتوان توامان به دست آورد و از امکانهای روز برای تاریخ شفاهی بهره برد.
- اجازه دهید به تاریخ شفاهی مطبوعات بپردازیم.
ثبت و ضبط یادماندههای روزنامه نگاران و فعالان عرصه مطبوعات با خاطره نویسی شروع شد. آنچه از روزگاران پیشین به دست ما رسیده زندگی نامههای خود نوشت و خاطره نگاری از رویدادهاست. حجم این گونه نوشتهها در قیاس با رخدادها بسیار کم است. اگر هم در لابه لای مطبوعات و کتابها گفت و گوهای پراکندهای میبینیم با هدف تدوین تاریخ به سرانجام نرسیده است.
دو تجربه شخصی در زمینه تاریخ شفاهی مطبوعات ایران دارم و شاید زمانی که به سراغ این مقوله رفتم دلیل اصلیاش انجام کار بر زمین ماندهای بود که میباید سالها پیش به سرانجام میرسید. به طور طبیعی تلاشهایم نیز میتوانست برشی هر چند مختصر را از تاریخ مطبوعات پوشش دهد. تجربه اول میگوید رزونامه نگاران تاریخ سازان عرصه مطبوعات و تماشاگران مهم ترین رویدادهای روزگار حرفهای خویش اند و دوم آنکه دانستههای مطبوعاتیها از روی صحنه و پشت صحنه روزنامهها و مجلهها خواندنی و روشنگر است.
برای وقوف به زوایای تاریخ مطبوعات و گردآوری روایتهای دست اول باید به سراغ فعالان عرصه مطبوعات رفت وکوشش شود آنچه در سینه دارند بگویند تا برای استفاده دیگران بر سینه کاغذ بنشیند.
- اکثراً سراغ مدیران و سردبیران میروند
تاریخ شفاهی فقط تاریخ از بالا نیست. یعنی در حوزه مطبوعات و به طور کلی رسانهها به سکانداران، مدیران، سردبیران نظر ندارد. به تاریخ از پایین و میانه هم باید اهمیت داد. گوشههایی از تاریخ مطبوعات ممکن است در سینه آبدارچی یک نشریه باشد. موزعان و روزنامه فروشان را هم نباید از یاد برد. در تاریخ شفاهی نباید فقط به بالا دست و فرو دست اندیشید. روایت سطوح میانی هم بسیار مهم است، نباید نادیده انگاشته شود.
- علی رغم تلاشهای شما در زمینه تاریخ شفاهی مطبوعات و نگارش چند جلد کتاب که احتمالاً از سر علاقمندی شخصی بوده، به نظر میرسد کار شایستهای در این حوزه انجام نشده است. چرا؟
ذات مطبوعات در ایران این است که بیشتر نگاه بیرونی دارند نه درونی. همان حکایت «بینی جهان را خود را نبینی»
در گذشته نه چندان دور اگر روزنامه نگاری میخواست با همکار خود به گفت و گو بنشیند شاید مورد تمسخر هم قرار میگرفت. به مرور این واقعیت پذیرفته شد که در بیان بسیاری رخدادها روزنامه نگار بیجایگزین است.
اما ما با این روایتگر بی بدیل چه کردهایم؟ و تا چه میزان دانستههایش را به ثبت رساندهایم. اگر بگویم هیچ شاید بی انصافی باشد. آنچه هم که انجام شده قطره ای از دریاست. چرا که در زمینه مطبوعات ما نهاد گذشته نگر نداریم و حتی نهاد جاری مسوول نیز به دلیل مشغله فراوان به ثبت و ضبط امروز برای فردا نمیپردازد. نهادهایی که هم برای تدوین تاریخ شفاهی در درون بعضی سازمانها شکل گرفته گهگاه به سراغ اهل مطبوعات رفتهاند آن هم نه به دلیل آن که مصاحبه شونده روزنامه نگار است. مثلاً از صد پرسش از وی حداکثر دو، سه پرسش هم درباره حیات مطبوعاتی او بوده است. بنابراین آنچه صرفاً برای تدوین تاریخ شفاهی مطبوعات به انجام رسیده شاید کاری باشد که بی مزد و منت به انجام رساندهام. گفت و گوهایی که در مطبوعات چاپ شد و شماری نیز به صورت کتاب انتشار پیدا کرد. جالب است بدانید همه کسانی که گفت و گوهایشان در تاریخ شفاهی مطبوعات چاپ شد و چاپ نشد اکنون روی در نقاب خاک دارند. همین نکته به ما میآموزد که تاریخ شفاهی مقولهای نیست که هر زمان دلمان خواست به سراغاش برویم . چون ممکن است مصاحبه شونده در میان نباشد. از خود بپرسیم از روزنامه نگاران ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ چند تن زندهاند؟ آیا خاطراتشان ثبت شده؟ را دور نرویم از یادماندههای روزنامه نگاران ۳۶ سال اخیر چه میزان ضبط شده؟
این پرسش ها ما را به این نکته رهنمون میکند که کار در خوری صورت نگرفته، چون کوشش شخص جوابگو نیست. نهادسازی ونظام مندی برای این کار ضرورت دارد. به هر صورت تجارب اندکی که در این زمینه دارم تا جایی که به خاطرم مانده گفتم.
- نمونهای از تولیدات این حوزه که به قلم شما نباشد سراغ دارید؟
دو نمونه اخیر را میگویم. نمونه خوب خاطرات یک روزنامه فروش که مجموعه یادماندههای محمد ابراهیم رنجبر امیری در ۸۰ سالگی است که با مقدمه استاد جلال رفیع منتشر شده است و نمونه دور از انتظار کتاب مثل راه رفتن روی تیغ گفت و گوی محمد باقر رضایی با آلبرت کوچویی که یادداشتی بر آن نوشتم با عنوان تیغ پیمایی روزنامهنگارانه اما به حرمت آقایان کوچویی و رضایی به چاپ نسپردم.
- انجمن فعالی در این زمینه داریم؟
ده سال پیش خبر تأسیس انجمن تاریخ شفاهی ایران را مرکب از ۱۱ نهاد خواندم بعد دیگر خبری نشنیدم اما در بسیاری از کشورهای جهان ضمن حفظ شیوههای پیشین، انجمنهای تاریخ و رایانه، تشکیل دادهاند و برای همان انجمنها هم گروه تاریخ شفاهی راه اندازی کردهاند.
- حرف آخر؟
دنیا همه چیز خود به ما داد، ولی چیزی که نگرفتیم از آن عبرت بود.
- منبع: ماهنامه مدیریت ارتباطات، شماره ۵۴