تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۷

رویای وجود سرزمینی که آدم‌هایی بسیار بسیار کوچک‌تر از ما در آن زندگی کنند، همیشه در سر انسان بوده و هست؛ داستان‌ها، کارتون‌ها و فیلم‌هایی که در این‌باره ساخته شده از سفرهای گالیور و سرزمین لی‌لی‌پوت گرفته تا افسانه بند انگشتی و... همه و همه حکایت از این دارند که آدمیزاد، چقدر دلش می‌خواهد این رؤیای شیرین به حقیقت بپیوندد.

 مهدي توسليان، يكي از آن هنرمنداني است كه هميشه اين‌رؤيا را در سر داشته و آن را پرورانده تا امروز، براي خودش و ديگران سرزميني از آدم كوچولوهايي بسازد كه پيش‌تر‌ها در كنارمان زندگي مي‌كرده‌اند و آنها را ديده‌ايم؛ آدم‌هايي كه آن قدر واقعي ساخته شده‌اند كه وقتي آنها را در حالت‌هاي مختلف كار يا استراحت مي‌بيني، حس مي‌كني وارد لي‌لي‌پوت ايراني شده‌اي و آدم كوچولوها واقعا وجود دارند... .

يك شهر تمام عيار است؛ بازار دارد، كوچه و پسكوچه دارد، خانه‌هاي مختلف با شكل‌هاي مختلف و دكان‌ها و كارگاه‌هاي جورواجور دارد، آدم‌هاي سرگرم به‌كار و زندگي روزمره دارد. دستفروش و رهگذر و خلاصه هر چه يك شهر مي‌خواهد را مي‌تواني در شهري كه مهدي توسليان ساخته پيدا كني.

شهري كه آقاي توسليان براي زندگي آدم كوچولوهاي رويايش ساخته، شهر كاملي است با تمام اجزا. دقت به جزئيات و رعايت كردن نكات بسيار ريز از ويژگي‌هاي كارهاي اوست.

آنقدر اين شهر كامل است كه حس مي‌كني اگر همين الان 50بار كوچك شوي و بتواني از در اين خانه‌ها و مغاز‌ها رد شده و داخل شوي، چيزي براي زندگي و گذراندن روزگار كم نداري!

مهدي توسليان متولد سال 1335 در شهرستان نطنز است. چهره‌اي دوست داشتني دارد و آرامش در رفتار و حرف‌زدنش موج مي‌زند. لباس سنتي زادگاهش را به تن دارد و به گفته خودش تنها كسي است كه در شهرش هنوز با همين لباس سنتي مي‌گردد. آنقدر به شهرش و به فرهنگ و تاريخ زادگاهش علاقه داشته كه تصميم گرفته آنچه سال‌ها پيش ديده و جايي كه در آن زندگي كرده را در ابعاد كوچك خلق كند تا ماندگار شود. آقاي توسليان بازنشسته وزارت نيرو است. كار هنري را از دوران نوجواني آغاز كرده و سال‌ها قبل هم در رشته‌اي كه كار مي‌كرده، به ساخت ماكت در مورد ساختمان‌هاي مختلف يا امور تصفيه آب و غيره مي‌پرداخته اما بعد از بازنشسته‌شدن، اين هنرمند، به ساخت تابلوهاي 3 بعدي روي آورده و 4-3سالي هم مي‌شود كه روي ماكت‌هاي حجمي كار مي‌كند. مي‌گويد: «به‌خاطر علاقه‌اي كه به اين كار دارم، اوقات فراغتم را به آن اختصاص دادم. هدفم از اينكه ساخت ماكت را به اين سمت برده‌ام اين است كه دلم مي‌خواهد مخاطبان نوجوان، كودك و جوان، تاريخ قديم و سبك زندگي قديمي‌ها را ببينند و بشناسند و قديمي‌ترها هم با ديدن اين ماكت‌ها خاطراتشان زنده شود...»؛ چيزي كه به زيبايي هر چه تمام‌تر اتفاق افتاده و اين هنرمند را به هدفش نزديك كرده است.

دورريختني‌هاي ارزشمند

ماكت‌هاي مهدي توسليان هيچ‌چيز كم ندارند و وقتي به آنها نگاه مي‌كني، فكر مي‌كني با يك دستگاه عجيب و غريب كه مخصوص كوچك كردن اشياست، لوازم را كوچك كرده و هركدام را سرجاي خودش گذاشته! ستون‌ها، پله‌ها، لوازم داخل مغازه‌ها و خانه‌ها آنقدر واقعي هستند كه حس نمي‌كني اينها همگي با لوازمي ساخته شده‌اند كه زماني كاربري ديگري داشته‌اند و وقتي كه دورانداختني شده‌اند به بهترين شكل از آنها دوباره استفاده و يك اثر هنري خلق شده است. آقاي توسليان، هيچ كدام از چيزهايي كه در ماكت‌هاي او استفاده شده را خريداري نكرده و همه‌اش از لوازمي است كه از قبل وجود داشته و الان تنها تغيير كاربري داده.

خرده چوب‌هاي به درد نخور نجاري‌ها، خرده شيشه، پيچ، ميخ، اسپري و خلاصه هر چه كه ديگر قابل استفاده نيست، وقتي به اين هنرمند داده مي‌شود با دستان توانمندش آن را تبديل به يك شيء قابل استفاده براي آدم‌كوچولوهاي سرزمينش مي‌كند.

مهدي توسليان براي كارهايش از هيچ متر و سانتي‌متري استفاده نمي‌كند و با اينكه همه كارهايش يك پنجاهم اندازه دنياي واقعي است اما همه مقياس‌ها را ذهني اندازه مي‌گيرد؛ «وقتي كليات ماكت را مي‌سازم، به اين فكر مي‌كنم كه آدمي كه در آن بايد قرار بگيرد چه قدري است و وقتي آدم‌ها را مي‌سازم، بر مبناي آنها و كاملا ذهني، لوازم اطرافشان را تهيه مي‌كنم.» لوازمي كه با اينكه در سايز كوچك ساخته شده‌اند اما كار مي‌كنند. مثلا وقتي يك گوشه از ماكت خانه، قيچي پيدا مي‌كني، اين قيچي مثل يك قيچي واقعي تيز است و مي‌برد؛ يا وسيله شهرفرنگي، واقعا عكس و فيلم نشان مي‌دهد و چرخ نخ‌ريسي، مانند يك چرخ واقعي مي‌چرخد و كار مي‌كند.

در و پنجره‌هاي خانه‌ها و مغازه‌ها و بازار ماكت‌ها كاملا واقعي است و با لولاهاي كوچك باز و بسته مي‌شود و حتي قفلي كوچك هم براي آنها ساخته شده است. اين همه دقت در جزئيات هر مخاطبي را شگفت‌زده مي‌كند و همه اينها نشان از ذوق هنرمند سازنده آن دارد.

نمي‌بينم؛ نگاه مي‌كنم

توسليان مي‌گويد كه وقتي تصميم مي‌گيرد ماكت كاري را بسازد، قبلش هيچ تصور بيروني‌اي از آن ندارد و هر چه هست در ذهنش نقش بسته. شايد براي هر بيننده‌اي باورش سخت باشد كه اين جزئيات از قبل روي كاغذ نيامده يا از روي عكس يا تصويري ساخته نشده اما اين هنرمند هر چه از گذشته در ذهن دارد را پياده مي‌كند و وقتي كليات ماكت شكل گرفت، به جزئيات آن مي‌پردازد. مي‌گويد: «فرق من با آدم‌هاي عادي اين است كه ديگران مي‌بينند ولي من اطرافم را نگاه مي‌كنم!» و با اين جمله، رمز موفقيتش در به تصوير كشيدن اين همه جزئيات را تشريح مي‌كند.

سوژه‌هاي مهدي توسليان بيشتر زندگي گذشتگان است. زنده كردن ياد كار و سبك زندگي اجدادش وقت نسبتا زيادي از او مي‌گيرد و او با عشق اين كار را انجام مي‌دهد. ماكت‌هايي كه در ابعاد كوچك‌تر مثلا 60 در60 هستند از 10روز تا يك‌ماه زمان مي‌برند و بسته به نوع كار و جزئياتي كه دارند، اين زمان متغير است.

كارهاي با حجم بالا مانند بازار نطنز كه پر است از دكان و آدم و دستفروش و هزار ريزه‌كاري ديگر، 8‌ماه از اين هنرمند زمان برده است. مي‌گويد: «گاهي مدت زيادي دلم به‌كار نيست و نمي‌توانم كاري بسازم اما مواقعي هم هست كه يك روز تمام، همه 24 ساعت را روي كار وقت صرف مي‌كنم و تا تمام نشود دلم راضي نمي‌شود دست از كار بكشم! احساس رضايت و خوشحالي بعد از تمام شدن كار را با هيچ‌چيز در دنيا عوض نمي‌كنم».

يك خانواده هنرمند

به گفته مهدي توسليان، نخستين مخاطب كارهايي كه مي‌سازد همسرش است؛ «وقتي كه به خانه مي‌آيم، نخستين كسي كه از كارم سراغ مي‌گيرد خانم‌ام است. مي‌پرسد امروز چه ساختي؟ و من چون از قبل منتظر اين سؤال او بوده‌ام، از كارهاي آن روزم، از تمام مراحلش عكس گرفته و مي‌آورم و نشانش مي‌دهم تا در مورد آن نظر بدهد.»

اين هنرمند 4 فرزند دارد كه هم دختر يكي يكدانه‌اش به كارهاي هنري علاقه‌مند است و هم همسرش. دختر آقاي توسليان كار قلم‌زني روي مس انجام مي‌دهد و همسر او به گلسازي و عروسك‌سازي‌ و ساير كارهاي هنري مشغول است.

توسليان معتقد است جايي كه در آن زندگي مي‌كند، يك محيط الهام‌بخش دارد. آب و هواي تميز و محيط آرام باعث مي‌شود كه آرامش داشته باشد و بتواند به اين كارهاي هنري بپردازد.

عاشق زادگاهش است و از اينكه روزي تاريخ و فرهنگ آنجا به‌طور كامل از بين برود بيم دارد و دقيقا به همين دليل است كه دنياي درون ذهنش و خاطراتش را به اين شكل، واقعي و بيروني مي‌كند.

تا به حال اكثر كارهايش را از روي تاريخ شهر نطنز ساخته و حيف است اين هنر فقط در مورد يك فرهنگ خاص صرف شود. اما توسليان معتقد است كه براي كار كردن روي جزئيات هر فرهنگ، مي‌بايست درون آن زندگي كرده باشي و از داخل آن را حس كني. مي‌گويد: «تمام چيزهايي كه مي‌بينيد قسمتي از زندگي من است و من درون تمام چيزهايي كه درست كرده‌ام، در دنياي واقعي زندگي كرده‌ام. درنتيجه به راحتي نمي‌شود وارد ساخت ماكت فرهنگ‌هاي ديگر شد، مادامي كه از آن تجربه‌اي نداشته باشي...».

همه فرزندان من!

مهدي توسليان مثل خيلي از هنرمندهاي ديگر، كارهاي هنري‌اش را مثل فرزندانش دوست دارد. مي‌گويد: «هر روز صبح كه سراغ كارهايم مي‌آيم، آنها را بازرسي مي‌كنم و به تك‌تكشان سرمي‌زنم. بعد با خود فكر مي‌كنم كه امروز آنها چه چيزي نياز دارند؛ هر چه نياز دارند را برايشان مي‌سازم و لوازمشان را تكميل مي‌كنم».

اين عشق، در برخورد با كارهايش هم كاملا مشهود است. وقتي لوازم خانه‌اي كه ساخته را يكي يكي از جايشان برمي‌دارد و به بازديدكنندگانش نشان مي‌دهد انگار كه براي بار اول است آنها را ديده و خودش زودتر از هر كس ديگري ذوق زده مي‌شود!

اين هنرمند براي كارهايش قيمت نمي‌گذارد و معتقد است كار هنري قيمت ندارد. توسليان خيال فروش كارهايش را ندارد و فقط و فقط به نيت اينكه مخاطبان و بازديد‌كنندگان از كارهايش لذت ببرند و تاريخ زادگاهش را زنده نگه دارد آنها را مي‌سازد اما هستند كارشناس‌هايي كه بعد از ديدن اين ماكت‌ها برايشان قيمت مي‌گذارند و تعداد زيادي از كارهاي او به فروش هم رفته است.

كارهاي كوچك توسليان 20ميليون تومان قيمت خورده و حتي كار بازارش تا 100ميليون تومان هم برآورد شده است؛ قيمتي كه در برابر وقت و عشقي كه روي كار گذاشته شده، شايد ناچيز به‌نظر برسد؛ «كارهايم را با هزينه شخصي مي‌سازم و انتظار ندارم اين هزينه بازگردد. براي دلم كار مي‌كنم و مي‌سازمشان تا مردم ببينند و لذت ببرند. خيلي‌ها هستند كه بعد از ديدن كارهايم اشك در چشمانشان جمع مي‌شود و اعتراف مي‌كنند كه اين كارها آنها را به دنياي ديگري برده است. وقتي كه كارم ديده مي‌شود و چهره‌هاي شاداب و شگفت‌زده بازديدكنندگان را مي‌بينم، همه خستگي از تنم در مي‌رود.»

به دليل همين علاقه آقاي توسليان به ترويج فرهنگ سنتي، نمايشگاه دائمي او كه در شهر نطنز برپاست به‌صورت رايگان از بازديدكنندگان پذيرايي مي‌كند.

روزگار سپري شده مردم سالخورده

آقاي توسليان هر روز غصه از بين رفتن بافت قديمي شهرش را مي‌خورد. تك‌تك مغازه‌ها و كوچه و خيابان‌هايي كه از قديم وجود داشته و امروز به دلايل مختلف از بين رفته‌اند يا عنقريب است كه اين اتفاق برايشان بيفتد را نام مي‌برد و حتي براي از بين نرفتنشان تلاش هم مي‌كند؛ «كودكي من در همين كوچه‌ها و مغازه‌ها و خانه‌ها گذشته است. از تك‌تك پله‌هاي اين ساختمان‌ها بالا رفته‌ام و در حياط‌شان بازي كرده‌ام. در پشت بام و بهارخوابش خوابيده‌ام و همه را با همه وجودم لمس كرده‌ام. من در كارهايم آدم‌هايي را ساخته‌ام كه با آنها زندگي كرده‌ام. پدربزرگ و مادربزرگ، اقوام، همسايه و دوست و آشنا، همه و همه را جان دوباره داده‌ام و دلم مي‌گيرد از اينكه بعضي مشاغل به‌دست فراموشي سپرده مي‌شوند و خيلي از مغازه‌ها كارايي‌شان را از دست مي‌دهند. قديم‌تر‌ها نطنز تنها صادركننده نعلبكي بود و اين شهر پر بود از كارگاه‌هاي سفالگري؛ چيزي كه رفته‌رفته از بين رفت و ديگر در شهر جز يكي‌دو كارگاه سفالگري كه آن هم به‌خاطر عشق صاحبشان به‌كار سرپاست، ديگر خبري از اينجور كارگاه‌ها و مشاغل قديمي نيست. شهر ما باغشهر است و همه خانه‌ها وسط باغ قرار دارند اما تازگي‌ها دارند بافت قديمي را به هم مي‌زنند و ساختمان مي‌سازند. من تا جايي كه بتوانم دخالت مي‌كنم تا بافت‌هاي قديمي نطنز از بين نرود.»

علاقه به بافت قديمي و پيوند با گذشته، در اكثر كارهاي توسليان به چشم مي‌خورد. با اينكه كارهاي مدرن هم انجام داده اما طبق گفته خودش رضايتي كه از كارهاي قديمي دارد بيشتر است. با اينكه كارهاي زيادي در همين زمينه انجام داده اما معتقد است هنوز هم مي‌تواند كار كند و طرح‌هاي زيادي در ذهنش دارد كه تا پياده نشود آرام نمي‌گيرد.

دنياي آدم‌كوچولوهاي مهدي توسليان، يك دنياي كامل و تمام‌عيار است و كم هستند آدم‌هايي كه ماكت‌هايش را ببينند و دلشان نخواهد كوچك شوند و چند روزي در خانه، حياط، بازار و كوچه پسكوچه‌هاي شهري كه ساخته قدم بزنند و زندگي به سبك «آدم‌كوچولوها» را تجربه كنند.

كارگاه سفالگري

اين ماكت كارگاه سفالگري پدر مهدي توسليان است. پدر او نقاش روي حجم‌هاي برجسته بود و يكي از كارگاه‌هاي نطنز را مي‌گرداند و از اين طريق ارتزاق مي‌كرد. در اين ماكت، پدر بزرگ آقاي توسليان را در حال نقاشي كردن روي يك كوزه مي‌بينيم و عموي او هم پشت دستگاه نشسته و مشغول ساختن حجم مدنظر است. پدربزرگ و پدرآقاي توسليان به ساخت گلدان تزييني، نعلبكي، كوزه و احجام ديگر اشتغال داشتند و از سفال و سراميك و با خاك رس، اين وسايل را براي مردم فراهم مي‌كردند. در اين كارگاه كوچك، تصوير واقعي پدربزرگ آقاي توسليان را بر قاب روي ديوار، كوره كارگاه، چرخ‌سفالگري و احجام ساخته شده در مقياس كوچك مي‌بينيم؛ چيزي كه در عالم واقع ديگر وجود ندارد و نسل كارگاه‌هاي سفالگري ديگر عملا منقرض شده است.

بازار

يكي از بزرگ‌ترين كارهاي مهدي توسليان، بازار سنتي نطنز است. اين بازار از اجزاي مختلف تشكيل شده و در آن به جزئيات زيادي توجه شده است. در مغازه آهنگري، بيل، داس، كلنگ و هر چه براي كشاورزي لازم است ساخته مي‌شود و اسب‌ها نعل مي‌شوند. در نجاري و خراطي در و پنجره‌هاي كوچك توسط نجار كوچولوي بازار ساخته مي‌شود. عطار مجموعه به فروختن داروهاي سنتي مشغول است و ساير مشاغل مثل بزازي، ميوه‌فروشي، نانوايي، قصابي و... هم در اين بازار زنده به كارشان مشغولند. در گوشه‌اي از بازار، عكاسخانه قديمي ساخته شده كه به در و ديوارش عكس‌هاي سياه و سفيد آويزان است. كنار عكاسخانه چرخ شهر فرنگي واقع شده كه عكس‌هاي مختلف رستم و سهراب و مناظر طبيعي ساير نقاط ايران و جهان را نشان مي‌دهد و قصه‌هاي قديمي را بازگو مي‌كند. درشكه، چرخ دستفروشي، دستگاه چاقوتيزكني و... هم در كوچه‌هاي اين بازار به چشم مي‌خورند كه همه‌شان كار مي‌كنند و فقط ابعادشان كوچك شده است و خلاصه اتفاقات در اين بازار آنقدر واقعي است كه انگار يك زندگي، 50برابر كوچك‌تر از زندگي واقعي در آنجا جريان دارد.

اتاق مادربزرگ

يك اتاق است با 3 پنجره رنگي‌رنگي. چند طاقچه دارد كه روي هر كدام يك وسيله قرار داده شده است. تمام لوازم مثل صندوقخانه و رختدان و ميز و فرش و چراغ پرموس يا 3 فيتيله و راديوي لامپي قديمي و آينه و اتو و... در آن قرار داده شده و در قسمت مركزي خانه، مادربزرگ در حال ريسيدن نخ به‌وسيله دستگاه نخ‌ريسي است. دستگاه نخ‌ريسي كوچك كه با چوب بستني و سيخ‌هاي كوچك چوبي درست شده كار مي‌كند و خيلي روان، نخ را دور خود حركت مي‌دهد. اين خانه، تصويري از خانه مادربزرگ آقاي توسليان است كه جزئيات آن را به‌خاطر سپرده و با لوازمي ازجمله ته‌اسپري و ميخ و ني شربت‌خوري و واشر، تمام وسايلش را ساخته است.

حياط

اينجا، نمايي از حياط خانه‌اي قديمي است كه مهدي توسليان با ذهنيتي كه از حياط‌هاي قديمي داشته آن را ساخته است. اكثر خانه‌ها، حياط‌هايشان به اين شكل بود و پله‌اي 2 طرفه، آنها را به تراس و سپس اندروني مي‌رساند. اتاق‌ها 3 دري يا 5 دري بودند و در حياط، سرداب و حوض آب وجود داشت.اين هنرمند، ستون‌هاي خانه را از ني قليان ساخته و نرده‌ها را با خلال دندان و دانه‌هاي تسبيح تزيين كرده است.

اتاق كرسي

يكي از قشنگ‌ترين ماكت‌هاي استاد توسليان، ماكت اتاق كرسي است. اين اتاق ساده پر از روح زندگي ست. اين اتاق هم مانند ساير كارهاي او يك اتاق ساده است با لوازم قديمي. گوشه اتاق يك كرسي كوچك قرار داده شده كه پيرمردي زير آن نشسته و به 2‌متكا تكيه داده است. در اين اتاق كه يكي از خاطره‌انگيزترين تصاوير مهدي توسليان است آنقدر به جزئيات توجه شده كه حتي منقل آتش و لحاف و بالش‌اش هم واقعي است. اگر كمي بيشتر دقت كنيد و لحاف كرسي را كنار بزنيد، آثار سوختگي را هم در آن مي‌بينيد! چيزي كه باعث شده هر بازديدكننده‌اي حس كند واقعا در اين اتاق آدم‌هاي بندانگشتي زندگي مي‌كنند! آقاي توسليان از روزهايي مي‌گويد كه فاميل و همسايه هر شب دور هم جمع مي‌شدند و ميوه‌هاي فصل و شبچره مي‌خوردند و براي هم قصه‌هاي قديمي و ديني تعريف مي‌كردند و اگر درددلي بود، رد و بدل مي‌كردند...؛ روزهايي كه هنوز براي اين هنرمند تمام نشده‌اند و به گفته خودش هنوز در آن روزگار زندگي مي‌كند.