شيرين اسدي، از اين دست آدمهاست. او با توكل، توانست شرايط سخت زندگياش را دور بزند و از مشكلات براي خودش پلهاي بسازد به سمت موفقيت. او پلهها را يكي پس از ديگري بالا رفت و جايي ايستاد كه الان ميتواند به آدمهاي شبيه بهخودش كمك كند تا بتواند مانند خودش، اميد را در دل ديگر زنان جوان كه مشكلاتي شبيه بهخودش دارند زنده نگه دارد.
- چند سالتان است؟
من 44ساله هستم و يك پسر دارم.
- چطور شما به گروه زنان سرپرست خانوار پيوستيد؟
13سال قبل با وجود پسري كه داشتم به دلايلي متاركه كردم. قبل از آن خانهدار بودم و ديپلم خياطي داشتم. اما شرايط من طوري پيش رفت كه مجبور شدم كار كنم. آن زمان پسرم با خانواده پدرش زندگي ميكرد اما بعد از مدتي نزد من آمد و با هم زندگي كرديم. من بايد ميتوانستم معاش خودم و او را تأمين كنم و اين كار براي من كه تا الان خارج از خانه كار نكرده بودم كمي سخت بود.
- از كسي كمك نخواستيد؟
پدرم به من كمك ميكرد و خرجيام را ميداد اما خودم دوست نداشتم از كسي كمك بگيرم. دوست داشتم دستم توي جيب خودم باشد. بههرحال من زن بودم و يكسري نيازهاي مربوط بهخودم را داشتم و نميتوانستم از پدرم در اين زمينه كمك بگيرم. مدام در حال فكر كردن بودم كه بايد چه كنم تا بتوانم خرج خودم را دربياورم. با پرسوجوهايي كه انجام دادم، فهميدم كه كميته امداد امام(ره) به زنان بيسرپرست وام ميدهد. با شنيدن اين حرف سريع به كميته امداد نزديك خانهمان سر زدم و شرايط دريافت وام را پرسيدم. آن زمان (سال 81) توانستم يكميليون تومان وام بگيرم.
- با وامتان چه كرديد؟
از آنجا كه ديپلم خياطي گرفته و به خياطي هم علاقهمند بودم، با خودم فكر كردم كه ميتوانم خياطي كنم. يكميليون تومان وام گرفتم و توانستم 3تا چرخ خياطي بخرم. يك راستهدوز، يك زيگزاگ دوز و يك چرخ مياندوز.من كار عملي خياطي را به شكل كامل بلد نبودم. آن زمان ميخواستم تريكودوزي انجام بدهم و نياز داشتم كه اين 3تا چرخ را داشته باشم. در يك آگهي روزنامه خواندم كه اگر چرخ داشته باشيم، هم آموزش ميدهند هم سفارش كار. به همين دليل بود كه دنبال كار رفتم.
- كار خوب پيش رفت؟
بد نبود اما روزهاي اول خيلي خرابكاري ميكردم (خنده...) تا دلتان بخواهد تيشرت خراب كردم تا توانستم كمي تسلط پيدا كنم. در زيرزمين خانه پدريام كار را شروع كردم.
- خياطي كار بادقت و خستهكنندهاي است و از آنجا كه ممكن است يك لباس را چندبار بشكافيد، آيا خسته نشديد؟ هيچوقت دلتان نخواست كار را رها كنيد؟
خيلي به كارم علاقه داشتم. قبل از شروع بهكار فكر نميكردم خياطي اينقدر برايم جدي باشد اما وقتي وارد كار شدم علاقهام چند برابر شد. البته اين را هم بگويم كه اجبار هم بيتأثير نبود. من نسبت به كاري كه انجام ميدادم اجبار هم داشتم. هميشه با خودم ميگفتم اگر كار نكنم چه كنم؟
- غير از خياطي كار ديگري هم داشتيد؟
من كمي آرايشگري هم بلد بودم و مدارك آموزشياش را هم داشتم اما علاقهام به خياطي بيشتر بود.
- چه زماني به شهرداري تهران مراجعه كرديد؟
نزديك به يك سال در زيرزمين خانه پدريام كار ميكردم تا اينكه متوجه شدم كميته امداد امام خميني(ره) با مشاركت شهرداري تهران يك ساختمان درنظر گرفته است تا مددجويانش بتوانند در آن كار كنند. ساختمان روبهروي مهديه تهران بود و من هم براي اينكه بفهمام ماجرا از چه قرار است به آنجا رفتم. ساختماني كه بنا كرده بودند به اين شكل بود كه ما ميتوانستيم چرخ خياطيهايمان را ببريم و به جاي كار كردن در گوشه اتاق و زيرزمين در يك جاي مجهز كار كنيم. بعد از يك سال شهرداري و كميته امداد فعاليت مشتركشان را متوقف كردند اما شهرداري بهكار ادامه داد و من هم با آنها همراه شدم.
- چطور به مرحله كارآفريني رسيديد؟
بعد از مهيا شدن محل كار با خودم فكر كردم كه دست تنها نميتوانم خيلي كار كنم و بايد كسي را بياورم كه همراهم باشد. همينطور شد كه تعدادي زن سرپرست خانوار يا زن بدسرپرست به گروه ما اضافه شدند. كار به اين شكل بود كه تازهواردها هم كار ياد ميگرفتند هم مزد دريافت ميكردند. به اين شكل بود كه كار من وسعت گرفت و توانستم گروه كوچكي تشكيل بدهم.
- الان چند نفر هستيد؟
در بيرون از كارگاه و خارج از كارگاه 21نفر هستيم كه فعاليت ميكنيم. بين ما كساني هستند كه همسر هم دارند اما همسرشان بيكار يا مريض است و نياز دارند كه خودشان كار و خانوادهشان را تأمين كنند.
- كار كردن با تازهواردها چطور است؟
هر كاري كمي سختي دارد. معمولا تازه واردها روزهاي اول كمي خرابكاري ميكنند اما مدتي نميگذرد كه همه به مراحل خوبي ميرسند و كارشان به قول معروف روي غلتك ميافتد. من هميشه سعي ميكنم آنها را درك كنم و البته اين درك متقابل از جانب آنها هم وجود دارد.
- پس رئيس خوشاخلاقي هستيد؟
همه سعيام را ميكنم كه خوب باشم البته نميدانم چقدر موفق بودهام. من و كساني كه با هم كار ميكنيم رابطه دوستانهاي داريم. هرچند بعضيها اين نوع رابطه را تأييد نميكنند اما من دوست دارم با هم دوست باشيم.
- عمده كارتان چيست؟
هر كاري كه بتوانيم انجام بدهيم را سفارش ميگيريم. مثلا دوخت بين دفترچه بانكها، گلسر، روتختي، لباس، روسري، قلاببافي، كليپس، كش مو و... . معمولا سفارشها به اين شكل است كه من كالاي موردنظر را ميبينم، اگر بتوانيم تهيهاش كنيم تأييد ميكنيم و گروه وارد مرحله طراحي و دوخت ميشود.
- حقوقي كه دريافت ميكنند اينقدر هست كه خانوادهشان تأمين شود؟
قطعا اين كار به تنهايي جوابگوي آنها نيست. هرچندتماميشان با مشكلاتي كه دارند 7صبح تا 4عصر كار ميكنند اما بههرحال با هزينههاي زيادي كه وجود دارد، حقوقشان كم است.
- چقدر خالصانه چيزهايي كه يادگرفتهايد را به زنان ديگر آموزش ميدهيد؟
كسانيكه با من كار ميكنند اكثرا كساني هستند كه نخستين تجربه كاريشان را پشت سر ميگذارند. من سعي ميكنم همانطور كه ديگران براي من وقت گذاشتند و آموزشم دادند، برايشان وقت بگذارم. برنامه به اين شكل است كه چندماه اول را به شكل تمام وقت به آنها آموزش ميدهم و آنها بعد از چندماه كارشان را به شكل حرفهاي شروع ميكنند. اوايل به آنها كارهاي ساده ميسپارم و رفتهرفته كارهاي پيچيدهتر و سختتر. اين آموزشها باعث ميشود افراد حرفهايتر شوند و چه چيزي از اين بهتر.
- دوست داريد آموزشگاه راه بيندازيد؟
بله. اتفاقا چند پيشنهاد هم به من شد و اميدوارم بتوانم در كنار كاري كه الان دارم، يك آموزشگاه هم راه بيندازم و تعداد بيشتري را آموزش بدهم.
- رمز موفقيت آدمهايي شبيه به موقعيت شما در 13سال قبل چيست؟
بايد تلاش كنند. اگر من آن زمان خودم را حبس ميكردم و غصه ميخوردم واقعا مشخص نبود كه چه سرنوشتي در انتظارم هست و چه اتفاقاتي ممكن است برايم رقم بخورد اما الان خوشحال هستم كه توانستهام به اينجا برسم. البته اين را هم بگويم كه يادگيري نبايد هيچوقت فراموش شود و انسان نبايد با خودش بگويد «همين قدر كه بلدم كافيه» بايد هر روز تلاش كند.
- از بين كساني كه با شما كار ميكنند، كسي هست كه هميشه در ذهنتان باشد؟
همه كساني كه با من كار ميكنند، واقعا آدمهايي سختكوش و زحمت كشي هستند اما يك نفر در اين بين است كه من با چشمان خودم ميبينم كه يك ثانيه هم برايش يك ثانيه است و به هيچ طريقي زمان را از دست نميدهد. او با اينكه همسر دارد اما بهدليل بيكاري همسرش آمده و پا به پاي زنان بيسرپرست كار ميكند.
- از اينكه ميتوانيد اين آدمها را دور هم جمع كنيد و برايشان كمكي باشيد چه احساسي داريد؟
خيلي خوشحالم. حس مفيد بودن حال آدم را هر روز بهتر از قبل ميكند. براي من خيلي جذاب و دوست داشتني است كه بتوانم چيزي كه ياد گرفتهام را به ديگران ياد بدهم.
پيش به سوي موفقيت
اگر بعد از خواندن گزارش خانم اسدي با خودتان فكر كرديد كه ميتوانيد حرفهاي را دنبال كنيد و بهخودتان و ديگران فرصت كار و زندگي بهتر بدهيد، بايد قدمهايي برداريد كه در ادامه آنها را برايتان آوردهايم.
زناني كه دوست دارند كاري ياد بگيرند ميتوانند به مراكز كوثر شهرداري مراجعه كنند و در آنجا با ثبتنام در كلاس موردنظرشان آموزشهاي لازم را ببينند.
معمولا اولويت با زنان سرپرست خانوار يا بدسرپرست است اما زنان عادي هم ميتوانند در اين كلاسها شركت كنند.
بعد از طي دورههاي آموزشي افراد ميتوانند با اخذ تسهيلاتي كارشان را در زمينههايي كه آموزش ديدهاند شروع كنند.
بعد از اينكه كمي كارشان رونق گرفت ميتوانند تعداد نيروهايشان را زياد كنند و كارشان را گسترش دهند.
كارآفرينان و حتي كساني كه مدتي از حضورشان در سيستم آموزشي ميگذرد ميتوانند وام دريافت كرده و با آن هزينههاي راهاندازي كار مورد نظر را دريافت كنند و رفته رفته به يك كارآفرين تبديل شوند.
نظر شما