حتی اگر بپرسی برای جلوگیری از آلودگی هوا چه کارهایی میشود کرد، به راحتی لیست عریض و طویلي را از بایدها و نبایدها تحویلت میدهد.
آلودگی هوا سخت است، سخت از این نظر که به هرکس بگویی پس ما که میدانیم و راهکارش را هم بلدیم، چرا به جنگ با آن نمیرویم؟ شانهای بالا میدهد و میگوید: «مگه دستِ ماست؟!»
درست است؛ آلودگی هوا که از انواع دیگر آلودگیها شناختهشدهتر و بهظاهر سادهتر است، اتفاقاً خیلی هم پیچیده است! در بهوجودآمدن آلودگی هوا که پیامدهای زیستمحیطی زیادی دارد و بهطورمستقیم روی سلامت ما هم اثر میگذارد، نه یک عامل، که مجموعهای از عوامل نقش دارند. اما این دلیل نمیشود که هر یک از ما موضوع را به گردن دیگری بیندازیم؛ اتفاقاً بر عکس، وقتی موضوعی مطرح است که به عوامل متعددی بستگی دارد، توجه و هماهنگی بیشتری میطلبد و همهی افراد برای رفع آن باید تلاش کنند.
درست مثل یک خودرو، که اگر همهی بخشهایش به درستی کار کند، اما فقط یک قسمتش درست نباشد، حرکت نمیکند و سالمبودن بقیهی بخشهایش، کاری از پیش نمیبرد!
گفتم خودرو، یاد ماشین افتادم؛ اولین عاملی که در بحث آلودگی هوا به یادش میافتیم و آن را مقصر میدانیم. از خودرو شخصی گرفته تا وانت و کامیون و اتوبوس و مینیبوس که بعضی وقتها با دیدن یکی از آنها که دود میکند، صدایمان بلند میشود و به سرفه میافتیم... عزم و ارادهی جمعی لازم است تا جلو اتفاقهاي ناخوشايندگرفته یا توجه افراد به موضوعی بیشتر جلب شود.
آخر اگر فكر كنيم انقراض گونههاي گياهي و جانوري، تمام شدن سوختهای فسیلی و سوراخ شدن لایهی ازن به ما ارتباط مستقیم ندارد، سلامتی خودمان که به ما مربوط است؟! سلامتی خانواده و دوست و آشنایانمان که برایمان مهم است؟ هوایی که نفس میکشیم و دودی که نه تنها در چشم خودمان که در ریه و خون و جای جای بدنمان میرود که برایمان مهم است!
نگاهم به پنجرهی روبهرویم خیره مانده که موقع نوشتن این یادداشت، شهری کدر و خاکستری را نشانم میدهد و یادم هست که دیروز با دیدن شهر تمیز و پاییزی به خودم گفتم، من عاشق این شهرم!