انقلاب اسلامي يك انقلاب بشري نوظهور، معنوي و اخلاقي است كه تلاش دارد انسانها را به خدا وصل كند و در مقابل نظام سرمايهداري از اين حيات فاصله گرفته و بقاي آن در گرو دلبستگي به اين عالم است، در چنين شرايطي تئوريسينهاي غربي متوجه هستند انقلابي كه مرزهاي جغرافيايي را درمينوردد ميتواند منافع غربي را با چه خطراتي روبهرو كند و به همين علت هم هست كه نظريهپردازهايي مثل ساموئل هانتينگتون با طرح موضوع نبرد تمدنها، مشكل اصلي موجود در دنيا را اديان شرقي معرفي كرده و تلاش ميكند در جهاني كه به واسطه انقلاب اسلامي معنويتزايي شده است براي سرمايهداري يك سنگر دست و پا كند.
در واقع نظام سرمايهداري سياستهاي هانتينگتوني را از «بيرون» و تفكر سلفي و داعشي را از «درون» براي جلوگيري از تفكر اسلامي و تحقق بخشيدن به تمدن ديني مسيحي دنبال ميكند. درچنين شرايطي رهبر معظم انقلاب در پيامي جوانان اروپا را مورد خطاب قرار ميدهند با تمايز بين دولت و ملتها، از جوانان ميخواهند كه فريب نبرد تمدني ديني هانتينگتوني و داعشي را نخورند.
سؤال اينجاست كه آيا رهبر جهان اسلام، رهبر جهان تشيع و رهبر انقلاب اسلامي بايد چنين پيامي را به دولتهاي سرمايهداري ميدادند؟ قطعا پاسخ منفي است، اين اشتباه را رئيسجمهور گذشته مرتكب شد. ما سالها كوشيديم كه بگوييم دولتهاي غربي فقط صورت مسيحيت را يدك ميكشند و نامهنگاري با آنها سنگر مسيحيت را به آنها خواهد داد لذا اگر رهبري نيز به رهبران نظام سرمايهداري اين نامه را مينوشتند دچار اشتباه استراتژيك رئيسجمهور سابق ميشدند.
امروز در شرايطي كه نظام سرمايهداري و غرب تلاش دارد با هراسافكني، سياهنمايي گسترده عليه اسلام و تبليغات منفي چهرهاي مخدوش و وارونه از اسلام ارائه دهد، ما بايد تلاش كنيم جوانان مسيحي و غيرمسلمان غرب و آمريكا را با اسلام واقعي آشنا كنيم، اينكه چهكسي، چه سازوكاري، چه شخصيتها و مجراهايي بايد جوانان مسيحي و غيرمسلمان غرب و آمريكا را با اسلام آشنا كنند، مسئله ماست؛ آنها اگر تشنه اين مسئله شوند و سؤال داشته باشند، ما بايد از متن و اشخاص خوبي برخوردار باشيم كه بين نظر و عملشان فاصله نباشد و اسلام برايشان دروني شده باشد.
در اين مسير عرفاي اسلامي بايد ميداندار شوند، درباره انتخاب و زاويه ديد افراد و متوني كه ميخواهد در اختيار جوانان غربي و آمريكايي قرار گيرد بايد چارهانديشي شود و اين بايد جدا از نگاه قدرتزده رسمي و مبتني بر قدرت نرم مدني صورت گيرد كه مورد تأييد حضرت امام هم بود، بهجاي تكيه بر قدرت دولتي براي معرفي اسلام به جوانان غربي بايد از ظرفيت مردمي استفاده شود، جوانان داخل و جوانان ايراني هم براي نشر اسلام در اين پيام مورد خطاب قرار گرفتهاند و از اينرو اين يك مسئوليت همگاني است كه نبايد مشمول بخشنامه و بوروكراسي شود.