بشر تا پيش از آن راههاي ديگري را براي روبهرو شدن با واقعيت برگزيده بود كه بيشتر بر پايههاي جادو و اسطوره بود اما ناگهان، در دورهاي خاص، نوع بديعي از پرسشگري آغاز شد كه سادهترين و بديهيترين موضوعات را زير سؤال ميبرد. پرسشها ساده ولي حياتي بودند. انگار جلوي هر موضوعي كه خيال بشر را آسوده ميكرد يك چيست بگذاريد: زمان چيست؟ مكان چيست؟ مثل هميشه نخستين پرسشها اصيل بودند و از دل نيازهاي ناب برميآمدند.
اما در طول اين ساليان، سؤالاتي هستند كه بيشترفيلسوفان با آن كلنجار رفتهاند و در هر دورهاي به شكلي مطرح شدهاند. در واقع، اين سؤالات حكم ورود به دروازه فلسفه را دارند؛ سؤالاتي كه هر كس بهزعم خود براي آنها دليلي تراشيده است. اين سؤالات چنان ساده طرح و بازباني آنقدر ساده گفته ميشوند كه كسي را از رؤيارويي با آنها گريزي نيست. «101 مسئلهي فلسفي» ميتواند راهي باشد براي نزديك شدن به فلسفه؛ گامي براي انديشيدن به موضوعاتي كه ميتوانيم براي لحظهاي آنها را بديهي نينگاريم و از اين راه، لذت جستوجو و كشف دوباره زندگي را تجربه كنيم.