کتاب «نظریه شناخت» از مقدمه و دو بحث «ضرورت جهانبینی و استدلال» و «ضرورت استدلال در اصول دین» تشکیل شده که نویسنده در بحث اول راجع به موضوعات «لزوم تحقیق در مورد جهانبینی، جهانبینی، ایدئولوژی، عقیده و اعتقاد و دلایل لزوم تحقیق در مورد جهانبینی» مطالبی را نگاشته است.
در رابطه با جهانبینی در این کتاب میخوانیم: «جهانبینی عبارت است از «تبیین و تفسیر کلی جهان و در عبارتی روشنتر: جهانبینی: شناخت کلی و عام نسبت به جهان است. مسائل کلی و عمومی جهان که مجموعه جهانبینی را تشکیل میدهند عبارتند از: چیستی جهان، آغاز و انجام جهان و سنتهای عمومی و فراگیر حاکم بر جهان.» نظریه اسلامی شناخت، بنیاد زیرین جهانبینی اسلامی را تشکیل میدهد. این کتاب سعی دارد تا نظریه شناخت را از دیدگاه فلاسفه اسلامی به شیوهای رسا و مختصر تبیین کند.
بحث دوم از دو قسمت «نظریه شناخت» و «شناخت در فلسفه ملاصدرا» که قسمت اول دارای عناوین «امکان شناخت، پیدایش و گسترش شناخت، معرفت نخستین، منابع نخستین تفکر، ارزش شناخت، تشریح و تحدید موضوع بحث، ارزش شناخت در فلسفه اسلامی، حدود ارزش شناخت، حدود ارزش شناخت در سایر مکتبهای فلسفی، ایدهآلیسم در ارزش شناخت، مسلک شک (سپتی سیسم)، نسبیت گرایی (رلاتیویسم)، نسبیتگرایی در فلسفه کانت و ارزش شناخت در فلسفه مارکسیسم» است.
نگارنده در بخش نسبیتگرایی (رلاتیویسم) نگاشته است: «نسبیون (رلاتیویستها) معتقدند دستیابی به حقیقت مطلق ممکن نیست؛ زیرا معلوماتی که برای بشر حاصل میگردد نتیجه فعل و انفعال خاصی است که بین دستگاه ادراکی انسان با خارج صورت میگیرد و از آنجا که نحوه عمل دستگاه ادراکی انسان در شرایط گوناگون متفاوت است هر معرفتی که برای انسان حاصل میشود تنها در همین و برای همان دستگاه ادراکی خاص میتواند حقیقت باشد.»
قسمت دوم به مباحث «مقدمه، نگاهی به تاریخچه مباحث معرفت در فلسفه اسلامی، نوآوریهای ملاصدرا در فلسفه شناخت، حقیقت شناخت در فلسفه ملاصدرا و مراحل شناخت در فلسفه ملاصدرا» پرداخته است.
نظر شما