احتمالا براي بسياري از خوانندگان اين مقاله، نام پادشاهي «اِليمايي» در ايران بسيار ناشناخته است؛ يك پادشاهي كوچك و خرد از دوره اشكاني كه قلمرو آن بخشهايي از زاگرس مركزي و جنوبي و جلگه خوزستان را در برداشته است.
نگاركندهاي زيادي از اين حكومت برجاي مانده كه بيشترين و مهمترين آنها در يك دره كوهستاني به نام «تنگ سَروَك» در كهگيلويه جاي گرفتهاند.
جايي كه مطالعات و پژوهشهاي باستانشناختي پرده از راز اين حكومت مقتدر، ثروتمند و هنردوست بر ميدارد. حكومتي كه اگرچه زيرمجموعه شاهنشاهي اشكانيان بهحساب ميآمد و موظف به پرداخت ماليات به حكومت مركزي بود، اما ميتوانست براي خود سكه ضرب كند و آزادانه باورها و عقايد خود را داشته باشد.
اين مردمان كه بودند و چگونه به اين سطح از استقلال رسيدند و از آن مهمتر چه آثار و بقاياي فرهنگي از خود در تنگ سروك به جاي گذاشتند؟ اين همان موضوعي است كه قرار است در اين مقاله به آن بپردازيم.
نخستينبار در سال 1854 ميلادي بود كه «بارون دوبُد» دبير اول سفارت روسيه در دربار محمدشاه قاجار، با انتشار سفرنامه خود در لندن و معرفي نگاركندهاي تنگ سروك، زمينه آشنايي فرنگيها و پس از آن ايرانيان را با مجموعهاي ارزشمند و بيهمتا از نگاركندهاي دوره اشكاني و پادشاهي اليمايي فراهم ساخت.
زمينهاي كه سبب شد تا برخي از پژوهشگران بر آن گام گذاشته و روز به روز دانش و آگاهي ما را از اين نگاركندها بيش و بيشتر كنند تا به آنجا كه اكنون از سازندگان اين نگاركندها و اهداف آنها از ساخت و پرداخت اين نگارهها آگاهي نسبي داريم.
تا يكصد سال پيش، پادشاهي اِليمايي موضوع و سخني كاملا ناشناخته و گنگ براي پژوهشگران شمرده ميشد، اما اينك از رهگذر مطالعات باستانشناسي، زبانشناسي و تاريخي آنقدر آگاهي داريم كه ديگر از شنيدن نام آنها و يا با ديدن بقاياي فرهنگي و باستانشناختي آنها دچار سردرگمي و شگفتي نشويم.
امروزه آگاهيهاي زيادي درباره نگاركندهايي كه روزگاري اشكاني ناميده ميشدند به دست آوردهايم؛ نگاركندهايي متعلق به يك پادشاهي كوچك يا شاهكنشين كه «اليمايي» نام دارد.
متن و عكس: نوروز رجبي/منبع:همشهريسرزمين من