مجذوب كلام و بيان ريشسفيدان بوديم و كلمه به كلمه آنها براي ما جذاب و شنيدني بود. علاوه بر خود قصهها كه بسيار شنيدني بودند شيوه و نوع بيان قصهها شگفتانگيز بود. گاهي با چاشني «القصه» و «جونم براتون بگه كه...» قصه را ادامه ميدادند و گاهي با بالا و پايينكردن تن صدا و حركت دستها قصه را به جان مينشاندند. آن روزها قصه همه تفريح ما بود.
امروزه قصهگويي تفريح عمومي نيست و فوت و فن قصهگويي ضعيف شده و قصهگوها آن هنر و توان قديم را ندارند اما هنوز بچهها و گاهي بزرگترها جذب قصهگويي پيرها ميشوند. پس ميتوان اشكال كار را در نداشتن مهارت قصهگويي دانست. كتاب «هنر قصهگويي» پس از 2فصل كوتاهي كه به چيستي و چرايي قصهگويي ميپردازد، چگونگي قصه گفتن را ميآموزد. چگونگي قصهگويي همان هنر از دست رفته قصه است؛ هنري كه براي بسياري از كساني كه بهنحوي با قصه و قصهگويي در ارتباط هستند، لازم و ضروري است؛ از پدر و مادر و مربيان آموزشي گرفته تا نويسندگان و فيلمسازان و غيره. هنر قصهگويي، هنري جاودانه است.