خارجيها هم واسطههاي فروش روآر را ميشناسند، نه مرا. ولي آنها حداقل ارزش هنرم را ميدانند!» اين صحبت بانوي هنرمند مهرباني است كه ظهر يك روز تعطيل مهمان خانهاش در كازرون ميشوم و همزمان كسي يك ظرف غذاي نذري ميآورد. خانم زينب عظيمي ظرف غذاي نذري را كه در دستان هنرمندش جاي گرفته است، به سمتم ميآورد و ميگويد: «بفرماييد، مهمان غذايش را با خودش ميآورد.» وارد خانه كه ميشوم همه هنرمندند؛ خودش، دخترانش، خواهرش، دختران خواهرش؛ هنرمنداني خاموش كه سنت هنري مادربزرگهايشان را بيصدا در ميان يكي از كوچهپسكوچههاي كازرون زنده نگاه داشتهاند؛هنري كه زماني براي خودش بروبيايي داشته، حتي يكي از بازارهاي بزرگ كازرون به فروش همين روآرها و ملكيها اختصاص داشته است.
- روآردوزيهاي پنهاني
35سال تجربه روآردوزي كم نيست تا بتوان به سادگي از كنار آن گذشت. زينب عظيمي وقتي ۷ساله بود، با هنري متفاوت كه از گذشتگانش به او ارث رسيده بود، آشنا ميشود. آن زمانهاي نه چندان دور، روآربافي (يا ريواربافي يا ريوارچيني) يا بافندگي ملكي (ملكي) يا گيوه، حرفه تمام زنهايي بوده كه روزهاي زندگيشان را در كنار يكديگر سپري ميكردهاند.
خانم عظيمي هم مثل ديگر كودكان همدوره خود در روستاي عبدوئي، مادر و مادربزرگش را همواره در حال روآربافي ديده و همين موجب ميشود بدون هيچ آموزش خاصي كم كم به يادگرفتن اين هنر روي آورد. او آنقدر روآربافي را دوست داشته كه نهتنها تمام تجربههاي خطا در بافتهايش موجب نشد حتي خيال دست كشيدن از اين كار را در سر بپروراند بلكه گاهي دور از چشم مادرش نخهاي گران آن زمان را برميداشت و وقتي مادر به سراغ دوشيدن گاوها ميرفت يا براي جمعآوري هيزم خانه را ترك ميكرد، پنهاني مشغول بافتن ميشد. البته در دوران مدرسه، زينب عظيمي و خواهرانش و ديگر دختران محل فقط زماني اجازه بافتن داشتند كه حجم درسشان كم بود. گاهي دخترها وقتي از مدرسه برميگشتند، در كوچه دور هم جمع ميشدند و هر كدام با آرزويي تند تند مشغول بافتن روآرها ميشدند. يكي دلش ميخواست با دستمزد روآرش كفش بخرد و ديگري لباس.
اين دورهميها هم قصه خاص خودش را داشت. روآردوزي دورهمي، قانون نانوشته اين هنر است. دخترها دور هم كه جمع ميشدند گاهي حرف ميزدند، گاهي با هم شوخي ميكردند و گاهي هم كتابهايشان را مقابلشان ميگذاشتند و درس ميخواندند. اگر دختري بهخاطر روآردوزي درسش را درست نميخواند با برخورد جدي خانوادهاش مواجه ميشد! حتي مجبور ميشد براي كمك به خانواده، سراغ باغداري و دامداري برود. مسلما نشستن و بافتن روآر برايش خيلي راحتتر از آن كارهاي انرژيبر و پرزحمت بود! خلاصه، عظيمي آنقدر بافته و بافته تا امروز به هنرمند متواضعي تبديل شده كه اگر او را ببينيد، به ذهنتان هم خطور نميكند كه انگشتان هنرمند اين بانو، آرامآرام چه پاپوشهاي اصيلي براي مردان سرزمينش درست ميكند.
- پولهاي قلكي كه طلا شدند و جهيزيه
حدود ۳۵ سال پيش وقتي زينب عظيمي نخستين روآرش را ميدوزد، ۳ زار دستمزد ميگيرد. كارش كه پختهتر و حرفهايتر ميشود، ارزش مادي هنرش بالا و بالاتر ميرود. دستمزدهاي آن روزهاي كودكي و نوجواني، همه به لباس و كفش و گاهي تكهاي طلا و بعدتر به جهيزيه تبديل ميشدند. خلاصه ثمر اين ريواردوزيهاي حلال، چرخ زندگي زينب عظيمي و خانوادهاش را به حركت درآورده است. البته اين فقط قصه زندگي خانم عظيمي نيست. زنان محل او همه همسطح بودهاند و همه با همين ريواردوزيها زندگيشان را سپري كردهاند. حتي برخي با دستمزد آن به سفر مكه و كربلا رفتهاند. كساني هم بودهاند كه جهيزيه دخترانشان را از همين روآربافيها آماده كردهاند.
دوخت هر يك لنگه ريوار حدود ۱۵ تا ۲۰ روز زمان ميبرد. كافي است در هر خانه ۳ زن ريواردوز براي بافت وقت صرف كنند تا درآمد بخورونميري براي يكماه زندگي حاصل شود. البته قديمترها، روآرها را يك جفت، يك جفت نميفروختند بلكه آنها را جمع ميكردند و وقتي به تعداد بالايي مانند ۱۰ يا ۲۰ جفت ميرسيد، بهدست خريدار ميرساندند تا دستمزد بهتري عايدشان شود.
- روآرها گره كور ندارند
روآرها بافتهايي منسجم از نخ پنبه هستند كه هرچه فشردهتر و منظمتر باشند، قيمت بالاتري پيدا ميكنند. عجيب است كه ميان نخهاي تنيدهشده در هم، هيچ گرهاي ديده نميشود. البته نه به اين معنا كه هر روآر از يك نخ پيوسته بافته شده باشد بلكه نخهاي قطعشده به شكل ظريفي به يكديگر متصل ميشوند و گويي يك رشته واحد را تشكيل ميدهند. شيوه كار هم به اين صورت است كه هنرمند نخ باقيمانده را رشته رشته كرده و با دندان آن را جدا ميكند و به نخ ديگر اتصال ميدهد و اينجا «پيوند» كه يكي از سختترين بخشهاي روآربافي است، انجام ميشود. بحث گرهها كه به اينجا ميرسد، خواهر عظيمي تأكيد ميكند كه با هيچ وسيلهاي جز دندان نميتوان اين كار را تميز انجام داد و البته سفتي نخ كمي دندان را هم به درد ميآورد. «پيوند» يكي از همان كارهاي سختي بوده كه عظيمي در دوران كودكياش بارها و بارها از راه آزمون و خطا آن را آموخته است. از «پيوند» كه بگذريم، گرفتن و كور كردن نيز كار دشواري در روآربافي است زيرا بافت روآرها از قسمت باريك پنجه آغاز ميشود، بعد كم كم بايد از هر طرف ۳خانه به روآر اضافه كرد تا در نهايت پهن شود يا به قول خانم عظيمي مثل گل بشكفد.
هر دانه بافتهشده در روآر «گِند» نام دارد. روآرها از بافت دانه به دانه در كنار يكديگر و رج به رج در پي هم تشكيل ميشوند. عظيمي به خوبي يادش هست كه مادربزرگش هميشه اين شعر را ميخوانده كه تكيه بزن به ديوار «گِند» ي بزن به ريوار
اولين قسمتي كه در روآر بافته ميشود، «پَرگك» نام دارد. طول پرگك به اندازه دور سر است. جالب است كه در اين اندازهگيري خاص، هيچ وقت كار نه كم ميآيد و نه زياد. گويي دور سر روآربافها دقيقتر از هر ابزار اندازهگيري ديگري است. آخرين بافت روآر، زنجيره نام دارد كه برخيها 2دور زنجيره ميزنند و برخي براي ظرافت بيشتر، يك دور.
- بيمهريها، بانو را از كار بازنداشت
گرچه خانم عظيمي مدتي در يكي از آموزشگاههاي كازرون به حدود ۱۰۰ هنرآموز روآردوزي ياد داده و هدفي جز زنده نگهداشتن اين هنر نداشته ولي باز هم هيچكس توانايي او را چنان كه شايستهاش است، نديده و حداقل تا زمان گفتوگوي ما كارت هنري از صنايعدستي براي او صادر نشده بود. صدور كارت و بيمه شدن كه سهل است، حتي كسي يك قدرداني خشك و خالي نيز از او نكرده است. اين بيمهريها شايد انگيزه عظيمي را براي بيشتر ياد دادن، آن هم بدون هدف كسب درآمدي خاص، كم كند ولي هنوز هيچيك موجب نشده تا او تصميم بگيرد اين بافت و نخ را براي هميشه به فراموشي بسپارد و با هنر مأنوسش قهر كند.
تنها اشكال اينجاست كه بيمهريها و نديدن بهرههاي مادي اين هنر، موجب شده تا امروز دختران زينب عظيمي و ديگر زنان هنرمند كازرون، به سراغ روآربافي نروند؛ نه اينكه بلد نباشند، فقط ميلي به انجام آن ندارند، خصوصا وقتي ميبينند كه از روآر نتيجهاي جز گردندرد براي مادرشان باقي نمانده، رغبتشان به انجام دادن حرفهاي اين كار و حتي نوآوري براي تبليغ و فروش آن كم ميشود.
- وقتي ملكي مد ميشود
كفشهاي ملكي كه رويه آن روآر نام دارد، مخصوص مردان است. خانم عظيمي از كودكي تاكنون هيچگاه نديده زني ملكي بهپا كند، ضمن آنكه از همان كودكي تاكنون نديده كه مردان بلد باشند روآر ببافند. اين روزها، مَلكيپوشي به يك مد تبديل شده است. مردان جنوب بيش از گذشته مَلكي ميپوشند، خصوصا مرداني كه با ماشينهاي سنگين كار ميكنند زيرا روآر نرم و راحت است و كف مِلكي كه از جنس چرم است، بادوام و ماندگار. اگر صاحب مَلكي به خوبي از كفش خود مراقبت كند تا ۵سال ميتواند از آن استفاده كند. البته شايد خيليهاي ديگر نيز دلشان بخواهد كه مَلكي بهپا كنند ولي امان از قيمت بالا... ملكيها قيمتي حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان دارند زيرا روآرها حدود ۸۰ تا ۱۰۰ هزارتومان قيمت دارند و چرم و دوخت آنها حدود ۱۲۰ هزار تومان. البته اين قيمت را براي فروش به توريستها به ۸۰۰هزارتومان افزايش دهيد! كافي است يك حساب سرانگشتي كنيد تا ببينيد عظيمي و هنرمندان شبيه به او، چطور ميتوانند از اين ۸۰ هزار توماني كه در معامله ۸۰۰ هزار توماني عايدشان ميشود، دل خوشي داشته باشند تا باز هم روآربافي را ادامه دهند؟
- كلاف روآر، رؤياي ناياب مادربزرگها!
روآربافهاي كازرون براي خريد نخ هر بار مجبورند به بازار وكيل در شيراز بروند. پيداكردن كلاف روآر در بازار وكيل هم قصه خاص خودش را دارد. از يكي از نخفروشان كه در بلنداي حجرهاش ايستاده، ميپرسم: نخ روآر دارين؟ مرد بلند مسخرهام ميكند و ميگويد: روآر؟ كي ديگه روآر ميبافه؟ مادربزرگت از رؤياهاش برات تعريف كرده كه دنبال روآر آمدهاي؟
البته ماجرا به اين تلخي هم نيست. از بين مغازههاي مختلف ادويه و پارچهفروشي كه بگذري، گاهي با افرادي مواجه ميشوي كه هنوز هم چند كلاف روآر كنج مغازهشان پيدا ميشود؛ حتي كسبه جوان.
عليرضا چيتساز، يكي از فروشندگان كلافها يا ريسمانهاي روآردوزي، در بازار وكيل شيراز است كه هنوز هم مشتريان زيادي براي خريد اين محصول دارد؛ مشترياني كه بيشتر بانوان اركان و جهرم هستند. طبق توضيحات چيتساز در گذشتهها يعني حتي تا همين ۵ يا ۶ سال پيش، كلافهاي پنبهاي روآردوزي را بافندگان به شكل دستي آماده ميكردند ولي آنها كمكم شغل خود را بهدست دستگاههاي بافندگي سپردند. يكي از دلايل كاهش توليد اين كلافها عدماستقبال مردم از ملكي است.
- تا وقتي زنده باشم...
روزگار با تمام فراز و فرودهايش از شيفتگي بانوي هنرمند ساكن كازرون براي ريواردوزي نكاسته است؛ حتي وقتي همسر عظيمي به او ميگويد كه اين كار را رها كن زيرا بهزودي مجبور ميشوي عينكي چند برابر دستمزدت براي چشمهايي كه در اين راه گذاشتهاي خريداري كني! ولي اين هنر زيبا و آرام و كاربردي هنوز هيچيك را قانع نكرده تا به سادگي از آن دست بكشند. البته اخيرا آقاي همسر از ريوارهاي دستدوز خانمش يك جفت مَلكي براي خود آماده كرده تا در تابستان آن را به پا كند. عظيمي حرف آخرش را ساده و صميمانه ميگويد: «انشاءلله تا وقتي زنده باشم و گردن و چشمم سالم باشد، باز هم ميخواهم ريوار بدوزم. شبيه زنان پيري كه اين روزها در محلهمان عينك به چشم ميزنند و مشغول ريواربافي ميشوند. اين هنر ارث مادري من است. يادم هست مادرم روزهاي آخر عمرش همانطور كه خوابيده بود، مشغول ريواردوزي بود.»
- كافي است با نخها انس بگيري!
روآربافي فقط مهارت و تمرين ميخواهد و نخ و سوزن و يك كفي از جنس چرم (مثلا اضافه كمربند يا حتي پلاستيك) كه انتهاي سوزن كف دست را زخم نكند؛ همين. نه دار قالي ميخواهد و نه فضايي خاص براي نگهداري. پس هنري است كه تهيه مواد اوليهاش براي يادگيري خيلي ارزان است و اندك. ميتواني حتي بيرون از خانه كه ميروي، نخ را در كيفت بگذاري تا فرصتهايت را براي به تماشا گذاشتن هنري زيبا البته با كسب درآمد، از دست ندهي. ناراحت باشي يا شاد، مشغول غذا درست كردن باشي يا استراحت ويا حتي بچه خواباندن، فرقي نميكند. نخها كه با انگشتانت انس گرفته باشند، ريوار آرام آرام دوخته ميشود. ولي يادتان باشد كه از كسي مانند خانم عظيمي اين هنر را بياموزيد زيرا او حقالتدريس زيادي بابت آموزشاش دريافت نميكند ولي آموزههاي دينياش به او اجازه نميدهد كه در كار كم بگذارد و هنرآموزانش را به امان خدا رها كند. خانم عظيمي دوست دارد هنر به ارثرسيدهاش زنده بماند و به همينخاطر تمام ريزهكاريهاي آن را به هنرجويانش ياد ميدهد.
- زير و بم روآر دوزي
گرچه برخيها روآر را به رنگ مشكي ميبافند ولي معمولا روآرها سفيد هستند. اگر روآرهاي سفيد كثيف شوند، با گِل گيوه ميتوان آنها را تميز كرد و آن را به زيبايي روز اولش درآورد. روآر را نبايد با آب و صابون و ديگر وسايل شست و تميز كرد. كفشهاي مَلكي را بايد در تابستان پوشيد زيرا كارايي آن در زمستان كم است؛ باران و برف كه به روآر برسد، از آن ميگذرد و پا را خيس ميكند.راستي، مَلكيهاي عظيمي و دوستان او چپ و راست دارد ولي هر دو لنگه مَلكيهاي تُركيدوزها يكي است و چپ و راست ندارد.
قيمت كلافهاي پنبهاي مورد نياز براي هر يك لنگه روآر، امروزه حدود ۴ تا ۵ هزار تومان است كه البته به سختي پيدا ميشود.كلافها اقسام مختلفي دارد. از ۳لا گرفته تا ۷ لا. برخي از مشتريها نخهاي باريكتر را ميپسندند و برخي نخهاي كلفتتر را. مسلما هرچه نخ كلفتتر باشد، روآرها نيز ضخيمتر ميشود. البته اين روزها ميزان ضخامت نخ در ماندگاري ملكي اثر چنداني ندارد زيرا مردم بيشتر استفاده تزييني از آن دارند و براي خنكي است كه سراغ اين نوع پاپوشها ميروند.