وقتي كار كردن در خارج از فضاي منزل نتواند ذرهاي تداخل و اشكال در شغل خانهداري او وارد كند يعني مديريت و برنامهريزياش هم حرف ندارد. او با كمي تلاش و ذرهاي شجاعت توانسته به اين موفقيت دست پيدا كند. گفتنش ساده است اما همين پيشوندهاي ساده، در عمل و هنگام انجام كار، آنقدر بزرگ ميشوند كه بيشتر آدمها در ميانه راه جا ميزنند و از خيرش ميگذرند. در واقع تعداد كمي هستند كه به اهدافشان جامه عمل ميپوشانند و تا آخر مسير پيش ميروند؛ تا انتهاي مقصد موفقيت. داستان زندگي اين افراد كتابچه باارزشي است سرشار از حرفها و نكتههاي طلايي پيروزي در زندگي؛ آدمهايي همانند و از جنس خانم زهرا داوودآبادي. داوودآبادي اهل اراك، 40ساله، مادر، خانهدار، كارآفرين و به قول خودش «سرشار از انرژي و تلاش» است. اين بانو از آن دست آدمهايي است كه با وجود همه مشكلات و كم و كاستيهايي كه بر سر راهش بوده براي رسيدن به هدف و خواستهاش تا انتهاي مسير پيش رفته است.
- چه انگيزه و محركي باعث شد كه در كنار خانهداري بهكار ديگري هم مشغول شويد؟
برايم دستيافتن و رسيدن به مقصود، آن هم در شرايط سخت و دشوار هميشه لذتبخش بوده و هست. نتيجه گرفتن در سختيها و در موقعيتهاي حساسي كه همه آن را «نشد» فرض ميكنند شيريني موفقيت را صدچندان ميكند. تقريبا در همه دوره و مراحل زندگيام اينگونه شرايط را تجربه كردهام حتي در تحصيل. 2 فرزندم كودك بودند كه تصميم گرفتم ادامه تحصيل بدهم؛ خانهداري، بچه داري و تحصيل. آن موقع هم همه ميگفتند اين كار «نشد» است اما خوشبختانه با عنايت خداوند و تلاش و كوشش توانستم كارشناسي مديريت دولتي را در 7 ترم تمام كنم. ماجراي دست و پا كردن يك كار ديگر دركنار خانهداري هم همينطور بود. همه اولش ساز مخالف و حرف از نشد ميزدند اما باز هم هيچچيز و هيچ مانعي در دنيا وجود ندارد كه با تلاش و كوشش برطرف نشود. راستش كار بيرون از منزل را از داخل منزل شروع كردم!
- چطور!؟
من حدودا 3 سال ونيم پيش بود كه شروع بهكار كردم.از بچگي با دار قالي و گره نخهاي رنگارنگ آشنا شدم. قاليبافي را از مادرم ياد گرفتم. هنوز هم كه هنوز است علاقه زيادي به اين كار دارم. به همينخاطر تصميم گرفتم آستين بالا بزنم و از خانه قديميمان شروع كنم. خانهاي كه در روستايمان سالهاست متروكه و بدون سكنه است، رفتم سراغش. آب و جارويش كردم. با دكوري سنتي دستي به سر و گوش ديوارهاي بيروحش كشيدم. چند روز بعد آنجا شبيه به يك كارگاه شد. به يك كارگاه قاليبافي. اولش تنها با 2 دار قالي شروع كردم و 2 قاليباف. اما بعد از مدت كوتاهي در آن محيط كوچك روستايي، حرف از كارمان دهان به دهان چرخيد و كمكم همه متوجه شدند كه موقعيت اشتغال فراهم شده است. بعد از آن، خانمهاي خانهدار زيادي به ما پيوستند. برخي از آنها دستي بر آتش داشتند و صنايعدستي ديگري مثل تابلو فرش، گليم بافي، گبه و... بلد بودند. بهخاطر استقبال و علاقه اين بانوان هنرمند، شرايطي فراهم كرديم كه علاوه بر قاليبافي، صنايعدستي ديگري كه بقيه در آن تبحر دارند را نيز توليد كنيم. از طرفي برخي از خانمهايي كه هيچگاه فرصت پيدا نكرده بودند هنر توليد صنايعدستي و كار در منزل را بياموزند هم به ما پيوستند. ما كلاسهاي آموزش مختلفي در اين كارگاه برگزار كرديم كه حتي آماتورها و نابلدها هم استاد هنر مورد علاقهشان ميشدند. البته خيلي از خانمها هم با نااميدي كار را دنبال ميكردند اما وقتي ذوق و علاقه و پشتكار استادانشان را ميديدند آنها نيز دلگرم ميشدند و دل بهكار ميدادند.
- براي راهاندازي كارگاه قاليبافي چهكسي پشتيبان و مشوقتان بود؟
در همه مراحل همسرم حمايتم كرد. البته اگر بيشتر به نصيحتهايش گوش داده بودم الان باسوادتر و موفقتر بودم؛ چون تنها خواسته او پيشرفت من و فرزندانم است.
- همسرتان چطور حمايتتان ميكند؟
ببينيد وقتي حرف از حمايت به ميان ميآيد اكثر مردم در ذهنشان، تصوير حمايتهاي مالي نقش ميبندد. نميدانم چرا در اين دوره و زمانه خيلي از مردم تصور ميكنند حمايت يعني حمايت مالي!؟ درحاليكه اصلا اينطور نيست. بزرگترين حمايت، حمايت تشويقي و قوت قلب دادن است. «نه» آوردن، قبل از شروع هر كار، حس توانستن و تلاش كردن انسانها را سركوب ميكند. به اعتقاد من اگر حمايت مالي هم فراهم باشد تا محركه اعتمادبهنفس و تشويق نباشد شروع كار و يا ادامه آن با مشكل روبهرو خواهد شد. بدون اين محركهها اگر كار و يا ايدهاي به مرحله اجرا هم برسد آنچنان كه بايد، از آن نتيجه مطلوب نخواهيم گرفت. همسرم در همه امور و هرگاه ايدهاي در ذهنم جرقه زده، نقش مشوق و همراه هميشگيام را بهعهده داشته است و اين بهنظرم بزرگترين حمايت است.
- بعد از 3سالو نيم تلاش، الان اوضاع كارگاه قاليبافي و توليد صنايعدستيتان چطور است؟ چند نفر در اين كارگاه بهكار مشغول هستند؟
خوشبختانه امروز در كارگاهمان 30 دار قالي برپاست علاوه برآن، توليد صنايعدستي ديگري مثل حصير بافي، قلاب بافي، سوزندوزي و... هم داريم. در واقع حدودا دراين كارگاه با احتساب آنهايي كه در خانهشان كار تحويل ميگيرند و انجام ميدهند 150نفر مشغول بهكار هستند.
- شما جزو نخستين بانوان كشورمان هستيد كه در پرورش شترمرغ فعاليت داريد. كار پرورش شترمرغ را چطور و از كي آغاز كرديد؟
وقتي امكانات و شرايط فراهم شود ميتوان هر كسب و كاري راهانداخت اما بايد اول تلاش كرد، حوصله به خرج داد و از همه مهمتر توقع نداشت كه ره صد ساله يك شبه طي شود. من از يك كارگاه خيلي كوچك شروع كردم و رفتهرفته با درآمد حاصل از اين شغل تصميم گرفتم كسب و كار ديگري راه بيندازم. حدودا يك سال پيش بود كه به اين فكر افتادم. ميتوانستم به همين كارگاه قاليبافي اكتفا كنم اما واقعا بلوكه كردن درآمدها و سرمايه كار ظالمانهاي است در حق جوانها و افراد بيكار جامعه. اينبار تصميم گرفتم تا با درآمد حاصل از كارگاه، كسبوكاري راه بيندازم تا مشكل بيكاري برخي از جوانهاي روستايي برطرف شود. بهكار پرورش شترمرغ علاقهمند بودم و اين كسب و كار را انتخاب كردم.
- آيا پيشزمينه و تجربه اين كار را ازقبل داشتيد؟
نه هيچ تجربهاي نداشتم. تا شعاع چندصد كيلومتريمان هم هيچ پرورش دهندهاي، شترمرغ پرورش نميدهد اما شجاعتش را داشتم كه دست به اين ريسك بزرگ بزنم. از هر كسي درباره اين كسب و كار ميپرسيدم، ميگفتند پرورش اين پرنده بسيار سخت و طاقتفرساست و احتمالش زياد است با اين كار تمام سرمايه ات به باد برود. با اين حال آمدم پايتخت و در كلاسهاي آموزش 3ماهه شترمرغ شركت كردم. تجربه كسب كردم و در يك فضاي 2000متري كار ساخت مجموعه پرورش شترمرغ را آغاز كردم.
- در اين كار دست تنها بوديد؟
نه. با توجه به حجم كار بسيار، برادر و همسرم در اين پروژه مرا ياري ميكردند. وقتي كه كار احداث تمام شد همه كارها و مسئوليتها را بر عهده گرفتم.
- كار پرورش شترمرغ براي يك خانم سخت نيست؟
هركاري سختي خودش را دارد. كار پرورش شترمرغ هم از اين قانون مستثنا نيست اما چيزي كه باعث ميشود سختيها ديده نشوند ثمره كار و نتيجهاي است كه منتظرش هستيم و در آخر ميگيريم.
- در مزرعه شترمرغها چه كارهايي انجام ميدهيد؟
غذا دادن به پرندهها، تشخيص بيماريها و نگهداري در سرما و گرما و بعد از آن هم كار كشتار، بستهبندي گوشت و آب كردن روغن آن. همه اين كارها بهعهده من است و بايد انجامشان بدهم؛ چراكه در حال حاضر تنها 4كارگر در اين مزرعه كار ميكنند و تا زماني كه اين كار جا نيفتد و آنطور كه ميخواهم توسعه نيابد، بايد پابهپاي كارگران در مزرعه كار كنم.
- سختترين مرحله كار پرورش شترمرغ چيست؟
كشتار و آب كردن روغن شترمرغ و بستهبندي گوشتها كار سختي است. اين كار دقت زيادي ميخواهد. بايد در بستهبندي گوشت دقت كنيم تا گوشت تميز و تازه بهدست مشتري برسد. بعد از هر سفارش بلافاصله كشتار وكار بستهبندي شروع ميشود كه معمولا از ساعات اوليه شب تا ساعت 4 و 5 صبح طول ميكشد. اين شبكاري در حالي است كه من تمام روز در كارگاه قاليبافي و مزرعه كار كردهام. كار بستهبندي را چند نفري انجام ميدهيم اما كار آب كردن روغن با من است. با اين كار، چربيهاي شترمرغ از گوشت جدا ميشود. گوشت شترمرغ بايد بدون چربي بهدست مشتري برسد. روغن اين پرنده علاوه بر مصرف خوراكي براي شادابي و سلامت پوست و رفع درد مفاصل مفيد است.
- مهمترين نكتهاي كه در پرورش شترمرغ بايد درنظر گرفت، چيست؟
شترمرغ پرنده بسيار قوياي است اما بزرگترين مشكل اين پرنده پاهاي آن است! پاهاي شترمرغ وزن زيادي را تحمل ميكنند. درحاليكه بسيار ظريف و شكننده است. آسيبديدن پاهاي شترمرغ يعني افتادن از جنب و جوش؛ جنب و جوشي كه براي شترمرغها حياتي است. شترمرغي كه از پا افتاد، از آب و خوراك هم ميافتد، بيمار و در آخر هم تلف ميشود. بايد مواظب پاهاي اين پرنده غولپيكر باشيم. اين موجودات، بسيار ترسو هستند و با يك عطسه ميترسند و رم ميكنند. اين حركت دسته جمعي آنها و اين فرار عجولانه براي پاهاي آسيبپذير آنها مثل سم كشنده است.
- هر روز تقريبا چند ساعت كار ميكنيد؟ با كار بيرون از منزل، زندگي شخصيتان با مشكل روبهرو نشده؟
اگر سفارش گوشت شترمرغ نداشته باشيم روزانه 12ساعت كار ميكنم از 7صبح تا 7شب. اگر سفارش داشته باشيم شبها هم به كشتار و آب كردن روغن شترمرغها مشغول ميشوم. اينگونه زندگي كردن سختيهاي خاص خودش را دارد. من با برنامهريزي صحيح و حساب شده براي خانوادهام وقت ميگذارم. اينطور نيست كه از همسر و فرزندانم غافل شوم؛ اول كار منزل و رسيدگي به بچه هايم را انجام ميدهم بعد كار بيرون.
- عكسالعمل اطرافيانتان نسبت بهكار و تلاش و كوششتان چگونه است؟
بيشتر استقبال ميكنند و چيزي كه در اين رابطه به من انرژي بيشتري ميدهد تعريف و تمجيد اطرافيان از فضاي دوستانهاي است كه در محيط كارمان ايجاد كردهايم.
- درآمدتان چگونه است؟ دخلبه خرج ميخورد يا نه؟
خدا را شكر. بد نيست. بازار است ديگر. مهمتر از همه اينها چگونگي گذران زندگي است. من آنطور كه ميخواستم دارم زندگي ميكنم. اين براي من خوشايندتر و شيرينتر از بازاري است كه گاهي هست و گاهي نيست.