از وقتی اینترنت آمده بود همهاش مینشستند پای کامپیوتر. یا چت میکردند یا تو شبکههاي اجتماعی سرک میکشیدند.
اما بشنوید حکایت شیر نر و شیر مادهای را که گرسنه و وامانده توی آپارتمانشان نشسته بودند و دربارهي شکار حرف میزدند.
شیر نر نعرهای سوسولی کشید و گفت: «چه کنیم؟ روده کوچیکه داره روده بزرگه رو میخوره؟»
شیر ماده دستی به موهای فرفری و سرخش کشید و گفت: «پاشو برو یه چیزی شکار کن بیار، این که نشد زندگی.»
شیر نر توی آینه نگاهی به موهای ژولیدهاش کرد و گفت: «اگه حالش رو داشتم یه آرایشگاه میرفتم. چیکار کنم که نه حال دارم، نه یال، نه کوپال.»
شیر ماده گفت: «کنسرو ماهی هم نداریم. من که میخوام از این به بعد رو بیارم به گیاهخواری. میگن انرژی مثبت داره.»
شیر نر، همانجا که ایستاده بود، از توی آینه نگاهش کرد و گفت: «گیاهخواری! خیلی پُستمدرن شدی. ما شیریم و باید به سنتهامون احترام بذاریم.»
شیرماده کنترل تلویزیون را برداشت و کانالها را بالا و پایین کرد. یکمرتبه شکمش قاروقور کرد و بدجوری صدا داد. صدایی شبیه قدقد یک مرغ تخمگذار. شیر نر گفت: «این صدای چی بود؟ نکنه تکخوری کردی؟»
شیر ماده گفت: «نه بابا، شلوغش نکن، صدای شکمم بود. تازگیها صداش اینجوری شده. بیا بشین فوتبال نگاه کن. الآن بازی منچستر و چلسی شروع میشه.»
شیر نر گفت: «فکر کردم شاید مرغی، خروسی، بوقلمونی چیزی لمبوندی و ما رو خبر نکردی.»
شیر ماده پوزخند زد و رفت تو فکر. تلویزیون داشت آگهی بازرگانی نشان میداد. از همین تبلیغاتی که کفر بینندگان را در میآورند. خرهای خرپول جنگلستون سازفروشی باز کرده بودند و دنبال مشتری میگشتند. هم سازهای سنتی داشتند، هم جاز و هم کلاسیک. گوینده با صدای نکرهاش هی میگفت: «با خرید یک پیانوی خانوادگی، یک سازدهنی جایزه بگیرید. »
با خرید یک پیانوی خانوادگی یک سازدهنی...
با خرید یک پیانوی...
شیر نر یکهو دستهایش را به هم کوبید و گفت: «پیانو! میگم چهطوره یه پیانو سفارش بدیم. میتونیم از این خرها اینترنتی خرید کنیم.»
شیر ماده پوزخند دیگری زد و گفت: «پیانو! ما داریم از گشنگی میمیریم، اونوقت تو میگی پیانو سفارش بدیم؟ خل شدی؟»
شیر نر گفت: «نه، خل نشدم. یه پیانو که سفارش بدیم دلی از عزا در میآریم.» و مرورگر فایرفاکس را باز کرد.
شیر ماده خمیازهای کشید و گفت: «من که سر در نمیآرم. میخوای پیانو بزنی که اشتهامون کور بشه، یا توقع داری من کلیدای پیانو رو تو روغن سرخ کنم و واسهات پیانوپلو درست کنم؟»
شیر نر با لبخندی پلید گفت: «هیچکدوم. اصلاً پیانو یه چیز انحرافیه. تو چرا فکرت رو بهکار نمیاندازی؟»
شیر ماده قیافهی شیرهای فکور را به خودش گرفت و به مغزش فشار آورد. چیزی به ذهنش نرسید. مثل شیرهای شرور گفت: «خب. واضحتر حرف بزن ببینم چی میگی.»
شیر نر گفت: «پیانو بهانه است آیکیو! مهم اون دو تا خری هستند که پیانو رو میآرن تو خونه. حالا روشن شد؟»
شیر ماده غشغش خندید: «ای کلک! تو باید روباه میشدی. زودباش سفارش بده. زود... زود...»
ناگهان شیر نر محکم روی میز کوبید و مثل اجدادش غرید: «لعنتی! لعنتی! میز شکست و کامپیوتر ولو شد روی زمین. شیر ماده گفت: «چی شد؟ چرا همچین کردی؟»
شیر نر درمانده و گریان گفت: «اه! به این میگن بزبیاری. نمیدونم اینترنت قطع شده یا مودم مشکل داره.»
شیر ماده پوزخند بعدی را زد و خودش را انداخت روی مبل و گفت: «وای وای وای... از این وایفای!»