تا بشوید نوک و پر و بالی
سر او رفت توی یک قوطی
پای او توی شیشهی خالی
ماهیای از کنار او رد شد
جیغ زد: وای غول لکلکها!
زود با این خبر از آنجا رفت
ماهی نقرهای ته دریا
بعد از آن آمدند ماهیها
تا ببینند غول را خودشان
لکلک کلهآهنی میرفت
توی ساحل یواش و نالهکشان
ماهی پیر گفت: ای بابا!
دشمن جان ما به دام افتاد
اره ماهی ما کجا رفته؟
باید این غول را نجاتش داد.
شد هیاهو میان ماهیها
همگی اعتراض میکردند
روزهای شکار لکلک را
همه با هم به یاد آوردند
ماهی پیر گفت: گوش کنید!
دشمن ما که دشمن خوبی است
دشمن او ولی خطرناک است
بدتر از آن در آب و خشکی نیست
ظاهرش خوشگل است با این حال
بیشتر هست مثل یک لولو
بس که آلوده کرده دریا را
شده سطلی پر از زبالهی او
دشمن مشترک دو پا دارد
نیست اما به خوبی لکلک
هست او یک زبالهساز بزرگ
آدمیزاد ناقلای کلک
نظر شما