نتيجه اين تصميم شده يك شعر به نام «پدر» كه در همان شب سرود. خانم مريم اسلامي متولد 1355در نيشابور است، مدرك كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي دارد و 10سال است بهطور جدي در حوزه ادبيات كودك فعاليت ميكند. اسلامي بيش از 100 اثر چاپ شده شامل قصه و شعر براي كودكان دارد كه از بين آنها معروفترين اثرش، مجموعه شعر «نامهات همين الان رسيد» برنده جوايز ادبي شده. يكي ديگر از كارهاي ارزشمند خانم اسلامي يك مجموعه 12جلدي به نام «ما كودكان مسلمان» است كه مهارتهاي زندگي را در قالب شعرهاي كوتاه براي خردسالان شرح ميدهد؛ مهارتهايي مثل امانتداري و ارتباط صحيح با ديگران كه معادل آنها در قرآن هم موجود است. اين شاعر و نويسنده كودك و نوجوان برايمان از اوضاع كتابخواني و نقش قصه در شكلگيري شخصيت كودكان گفت.
- وضعيت كتابخواني در ايران چطور است؟
اين را كساني بايد بگويند كه يك آمار دقيق دارند اما مشاهدات تجربي ما كه خانوادهها را ميبينيم و با بچهها در ارتباط هستيم، نشان ميدهد كه ما خيلي كتابخوان نداريم يا اگر داريم، كتابخوان حرفهاي خيلي كم داريم؛ كسي كه كتابخواني را بهعنوان يك مهارت و فن دنبال كند. اين خيلي جاي كار دارد، بهخصوص براي كودكان و خردسالان كه اينها اگر در كودكي كتابخوان شوند، در بزرگسالي هم آدمهاي كتابخواني باقي خواهند ماند.
- بهنظر ميرسد در سبك زندگي گذشتگان ما؛ كتابخواني نقش پررنگتري داشته، چه اتفاقي افتاده كه الان اينطور نيست؟
هجوم مدرنيته يكي از مهمترين عوامل است. گسترش برنامههاي تلويزيون، ماهواره، بازيهاي كامپيوتري و... اينها همهچيزهايي است كه جذابيت كتابخواني را مخصوصا براي بچهها كمتر ميكند. اما تأثيري كه كتابخواني در پرورش تخيل و تقويت هوش دارد، اثباتشدهتر از بقيه است. ما ميدانيم كه در كتابخواني تخيل كودك رشد پيدا ميكند اما در فيلم اين تخيل از كودك گرفته ميشود. بهدليل اينكه زماني كه كودك دارد يك كتاب را ميخواند، تمام شخصيتها، مكان و زمان و همينطور حوادث را در خيال خودش بازسازي ميكند و ادراك كودك است كه دارد جهان داستان را براي خودش ميآفريند اما در بازيهاي كامپيوتري و فيلم و موارد ديگر، اين جهان ساخته ميشود و به كودك تحميل ميشود. البته ما آنها را رد نميكنيم. آنها به جاي خودشان خوب هستند، ولي خانوادهها بايد دقت داشته باشند كه كتاب را از زندگي خودشان و كودكان حذف نكنند.
- گسترش فضاي مجازي چقدر به فرهنگ كتابخواني ضربه زده؟
من معتقدم اين مسئله حتي آسيبهاي جسمي هم به كودكان ميزند. شما فكر كنيد ما كودكي داريم كه دوست دارد كتاب را هم در تبلتش بخواند. اين علاوه بر اينكه لذت ورق زدن و لمس كاغذ را از كودك ميگيرد، در عين حال آسيبهاي ديگري هم دارد؛ چشمش ضعيف يا كمتحرك ميشود.
- براي بالا بردن سرانه مطالعه چه كارهايي ميشود كرد؛ چه كارهايي كه خود خانوادهها ميتوانند بكنند و چه اقداماتي مسئولين.
خيلي بايد فرهنگسازي شود. بهنظرم هر برنامهاي كه براي گسترش كتابخواني بگذارند، طيف خاصي از مخاطبين را جذب ميكند. من در برنامههايي كه در فرهنگسراي كتاب نمايشگاه بينالمللي كتاب ديدم، متوجه شدم كه سعي شده از رشتههاي مختلف فرهنگي- هنري مهماناني داشته باشند كه در واقع هر كدام از اين مهمانان، از هنرمندان صدا و سيما تا نويسندگان، هنرهاي نمايشي و... يك طيف خاصي را دور خودشان جمع ميكنند و بالاخره تأثير خودش را خواهناخواه ميگذارد.
خلأ خيلي بزرگ كه ما داريم اين است كه ما در مدارس زنگ كتابخواني نداريم. ما اگر بخواهيم بچههايي اهل مطالعه داشته باشيم و آنها را به كتاب علاقهمند كنيم، بايد مثل ديگر درسها براي اين موضوع هم اهميت قائل شويم. آموزشوپرورش ما خيلي خوب ميتواند در اين زمينه كار كند، ولي متأسفانه اقدامي صورت نميگيرد. ما بايد در مدارس زنگ قصهخواني داشته باشيم؛ يعني يك مربي داشته باشيم كه تربيت شده باشد براي اينكه بچهها را كتابخوان كند. اين كار ميتواند در كتابخانه مدارس و اگر هم ندارند در كلاس اتفاق بيفتد.
- بهنظر شما وضعيت ادبيات كودك و نوجوان قابلقبول است؟
در ايران ادبيات كودك و نوجوان سابقه چنداني ندارد. سن ادبيات كودك و نوجوان ما حدود 50سال است اما امروز ادبيات كودك دارد راه خودش را ادامه ميدهد. آدمهايي دارند روي كار ميآيند، جوانهايي دارند ادبيات كودك كار ميكنند كه اينها هم در زمينه قصه و هم در زمينه شعر، دارند كارهاي جدي ميكنند و اين پرچم روي زمين نمانده اما ما در ادبيات كودك خلأهاي موضوعي زيادي داريم.
- در چه موضوعاتي؟
ما شاعران و نويسندگان كودك، يك بچه استاندارد را در ذهنمان ساختهايم. اين كودك استاندارد از يك زندگي معمولي با يك سطح رفاهي عادي برخوردار و داراي پدر و مادر است. ما براي اين كودك شعر و قصه ميگوييم. اين در حالي است كه ما در ايران كودكان خاص زياد داريم. تعداد زيادي از كودكان طلاق، كودكان معلول و كودكان داراي بيماريهاي خاص داريم. ما براي اين كودكان هيچ ادبيات همدلانهاي نداريم. بايد به سمتي برويم كه براي همه بچههاي ايران ادبيات كودك داشته باشيم. حتي ميشود گفت بچههاي خاصتر چون داراي بحران هستند، به ادبيات بيشتر نياز دارند؛ ادبياتي كه مهارت خودآرامسازي و زندگي بهتر را به آنها بياموزد. ما متأسفانه اين بچهها را نميبينيم. شايد در يك خطقرمزهايي وارد نميشويم يا اينكه فكر ميكنيم نبايد اينها را وارد ادبيات كودك كنيم اما فراموش نكنيم كه بخشي از كودكان كشور ما همينها هستند.
- گوش كردن قصه چه تأثيري روي شخصيت كودكان دارد؟
خيلي مؤثر است. نخستين انديشهورزي و خردورزي در مورد خوبي و بدي و چيزهايي از اين دست، از طريق قصه اتفاق ميافتد. زماني كه ما براي كودك قصه ميگوييم، نخستين مواجهه كودك با دنياي بيروني شكل ميگيرد. شخصيتهاي خوب، شخصيتهاي بد، گذشت يا عدمگذشت و مهرباني يا بدجنسي را كودك در قصهها فراميگيرد. از نظر اخلاقي و شخصيتي اين يك مجالي را در اختيار كودك قرارميدهد كه از طريق قصهها بتواند وارد آن حوزه شود و با خودش فكر كند كه اگر آن شخصيت بدي كرد، نتيجهاش اين شد و اگر اين شخصيت خوبي كرد، نتيجهاش اين شد. كودك نخستين پايههاي شخصيتياش را بر مبناي جهان داستان ميچيند.
- اين فرايند شكلگيري شخصيت چطور طي ميشود؟
كودك در طول شنيدن قصه اين فرصت را دارد كه تجربههاي شخصيت را در داستان لمس كند. در واقع كودك براي رويارويي با موقعيتهاي مشابه آنچه در قصه اتفاق افتاده، آمادگي كسب ميكند؛ اينكه بداند چه تصميمي بايد بگيرد و چه راهي را انتخاب كند. شايد والدين واقعا ندانند قصهگويي چقدر مهم است اما ما داريم همهچيز كودك را با خواندن يك قصه پايهريزي ميكنيم.
- پدر و مادرها چه نوع قصههايي بايد براي فرزندانشان بخوانند؟
قصه خوب قصهاي است كه متناسب با سن مخاطب و در حوزه تجربههاي او باشد. اگر ما قصهاي براي يك بچه بخوانيم كه از حوزه سن او بالاتر يا پايينتر باشد، بچه ارتباط خوبي با آن نميگيرد. در هر سن و جنسي بچهها به يكسري موضوعات علاقه نشان ميدهند و خودشان اين را بيان ميكنند؛ مثلا به والدين ميگويند من يك قصه تخيلي يا يك قصه علمي ميخواهم؛ بچهها سلايقشان را لو ميدهند.
- اينكه كتابها متعلق به چه ناشراني باشد هم اهميت دارد؟
بله. والدين سعي كنند كتاب قصههايي كه براي بچهها ميخرند از ناشران خوب باشد. بهخاطر اينكه يك ناشر خوب وقتي ميخواهد يك قصه را منتشر كند، به گروه سني كودك فكر ميكند. اين ناشران كارشناساني دارند كه مسائل تربيتي را ميسنجند و قصه بايد از يكسري مراحل عبور كند و براي چاپ آماده شود. پدر و مادرها بايد دقت كنند كه روي كتاب اصلا گروه سني درج شده يا نه.
- شيوه قصه گفتن هم اهميت دارد؟ پدر و مادرها چطور بايد مهارت قصه گفتن را كسب كنند؟
مهارت خاصي لازم نيست؛ يعني من اگر بيايم بگويم والدين براي قصهگويي بايد مهارت داشته باشند، همه عقبنشيني ميكنند و ميگويند ما مهارت نداريم، پس قصهگويي نميكنيم. نخستين اتفاقي كه در قصهگويي ميافتد اين است كه ارتباط عاطفي والدين با فرزندشان محكم ميشود. هنگامي كه يك مادر يا پدر بچهاش را در آغوش بگيرد، يا نزديك بهخودش بنشاند و شروع كند به گفتن يك قصه، اين بهترين و ارزشمندترين اتفاقي است كه در وهله اول براي كودك ميافتد. پس همه پدر و مادرهاي ما ميتوانند در كنار كودكشان بنشينند و برايش قصه بگويند.
- ظاهرا براي بعضي از پدر و مادرها قصه گفتن كار سختي است و در بيشتر مواقع از انجام آن شانه خالي ميكنند.
بعضي والدين فكر ميكنند بايد اول كتاب را بخوانند و كل آن قصه را خط به خط در حافظهشان درج كنند، بعد بيايند بازگو كنند. اين اتفاق لازم نيست. ميتوانند يكبار قصه را بخوانند تا موضوع را بهطور كلي دريافت كنند و بعد آن را تعريف كنند. بايد يك فضاي آرام فراهم كنند؛ مثلا تلويزيون روشن نباشد يا 4 نفر در آن طرف اتاق حرف نزنند. نكته ديگر اينكه قصه بايد زماني گفته شود كه كودك زياد خسته نيست و حوصله شنيدن دارد. يك وقتهايي بچه اينقدر خسته است كه چشمهايش دارد بسته ميشود، ولي مادر چون شنيده قصه خوب است ميگويد حالا صبر كن يك قصه برايت بگويم!
- پس با توجه به اينكه شبها كودك ممكن است خوابآلود باشد، شما قصهگويي قبل از خواب را رد ميكنيد؟
نه، قصهگويي قبل از خواب هم خيلي خوب است، ولي يك وقت است شما ميبينيد بچه آنقدر خسته است كه نياز دارد بخوابد؛ يا اصلا ميخواهد يك فعاليت ديگر انجام دهد. اينكه زماني كه كودك مايل نيست برايش قصه گفته شود يا والدين به زور بگويند ميخواهم برايت قصه بگويم، ممكن است دافعه ايجاد كند اما قصهگويي قبل از خواب ماجراي ديگري دارد. مطالعات نشان ميدهد بچهها از 2 تا 4 سالگي بيشترين كابوسها را ميبينند. اصولا ترس در اين دوران تجربه ميشود. براي همين است كه از تنها خوابيدن در اتاق خودشان ميترسند. در نتيجه قصهگويي قبل از خواب براي بچهها خيلي توصيه ميشود. مادر يا پدر با گفتن قصه كودك را به يك فضاي آرام و لطيف ميبرند و فكرهاي ترسآور از ذهن كودك بيرون ميرود.
- الان بچهها بهشدت سرشان گرم تكنولوژي است. بهنظر شما اين مسئله باعث نميشود حوصله قصه گوشكردن نداشته باشند؟
تكنولوژي واقعا تأثير منفي بر جذب شدن بچهها به قصه گذاشته است؛ ولي مثلا ديدن تلويزيون هيچ وقت جاي صداي مادر يا پدر را نميگيرد. پدر و مادر هيچ وقت جذابيت خودشان را براي بچه از دست نميدهند. پدر و مادر محمل امنيت و آرامش هستند. مادامي كه قصه توسط اينها و در شرايط خوب گفته شود، جذابيت خودش را دارد.
- اگر صحبت ديگري درباره كتاب داريد بفرماييد.
همه درباره كتاب و كتابخواني خيلي شعار ميدهند. خيليها در خانههايشان ويترينهايي از كتابهاي رنگارنگ دارند اما متأسفانه مطالعه در زندگي خيلي از ما جاري نيست. يعني به اين شكل نيست كه من اگر روزي كتاب نخوانم احساس كنم يك چيزي را از دست دادهام. بايد يك مقدار از شعار دادن دست برداريم و به معجزه كتابخواني بهخصوص براي خردسالان ايمان بياوريم. شايد ديگر از سن بزرگسالان گذشته باشد كه بياييم به آنها توصيهاي بكنيم چون آنها غرق در دنياي بزرگسالي خودشان هستند ولي فراموش نكنيم كه كودكان ما ميتوانند كتابخوانهاي خيلي خوبي باشند. بگذاريم كتاب در زندگي بچهها جاري شود.
- مطالعات من
من جديدا دارم رمانهاي مطرح دنيا را ميخوانم ولي بيشترين بخش مطالعاتم در سالهاي گذشته در زمينه كودك و نوجوان بوده. هميشه روانشناسي كودك و مهارتهاي زندگي براي كودكان، حجم زيادي از مطالعات من را بهخودش اختصاص داده. پاياننامه فوقليسانس من هم مهارتهاي زندگي در ادبيات كودك بود. 10سال گذشته ادبيات كودك ايران را بررسي كردم تا ببينم ما از بين مهارتهاي زندگياي كه مطرح است، چقدر به كودكان آموزش دادهايم. متأسفانه ديدم خيلي به شكل علمي و زيربنايي كار نكردهايم. از همان موقع هم سعي كردم مهارتهاي زندگي را در حوزه ادبيات خردسال وارد كنم.