ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال میشیگان به سر میبرد و در همان جا بود که او متوجّه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.
او پس از اتمام دورهٔ دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدّتی در کانزاسسیتی به عنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول او داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان رانندهٔ آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئیه ۱۹۱۸ مجروح شد و ماهها در بیمارستان بستری بود.
در بازگشتش به ایالت متّحده مردم شهر و محلّهاش در اوک پارک از او مانند قهرمانان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسن اهل سن لوییز آشنا و عاشق او شد. آنها با هم ازدواج کردند و بنا بر توصیه شروود اندرسن برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب کردند. در آن جا ارنست برای تورنتو استار مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده میکردند و ارنست به کار داستاننویسی نیز میپرداخت. طیّ همین دوران یعنی بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.
سبک ویژهٔ او در نوشتن او را نویسندهای بیهمتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستانهای کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان «عید متغیر» انتشار یافت، این کتاب برداشتی شخصی و بینظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دههٔ ۱۹۲۰ است.
در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربههای بدست آمدهاش از اسپانیا با نام «خورشید هم طلوع میکند» به چاپ رسید.
در سال ۱۹۲۶ ارنست همینگوی با پائولین فایفر ثروتمند دیدار کرد و این آشنایی ازدواج اول او را به جدایی کشاند. ارنست و پائولین در سال ۱۹۲۷ با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو پسر شدند. پاتریک درسال ۱۹۲۸ و گرگوری درسال ۱۹۳۱ به دنیا آمد. او در همان دوران زندگیاش با پائولین خانهای در کی وست فلوریدا خرید.
در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ همینگوی عاشق زنی روزنامهنگار و نویسنده به نام مارتا گلهورن شد و در سال ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. ارنست، "فینکا ویخییا" (Finca Vigía) را در کوبا خرید. در سال ۱۹۴۴ با مری ولش ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد، از مارتا در سال ۱۹۴۵ جدا شد و در ۱۹۴۶ با مری ازدواج کرد.
ارنست همینگوی پس از بازگشت از آفریقا در سال ۱۹۳۴ میلادی، به بروکلین در شهر نیویورک رفت و برای خودش قایقی خرید و اسمش را «پیلار» گذاشت.
ارنست همینگوی در تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ میلادی با یکی از تفنگهای محبوبش، دولول ساچمهزنی باساندکو، خودکشی کرد؛ خانوادهاش در ابتدا اعلام کردند که ارنست مشغول تمیز کردن اسلحه بوده که تیری از آن دررفته و باعث مرگ وی شده است اما پس از پنج سال همسر وقتش، ماری ولش، به انجام خودکشی توسط همینگوی اعتراف کرد.
آثار ارنست همینگوی در ایران نیز شهرت بسیاری دارند و نجف دریابندری را باید یکی از مترجمان نامی آثار این نویسنده نام نهاد که گتاب وداع با اسلحه را برگردان فارسی کرد. او داستان های کوتاه همینگوی را نیز ترجمه کرد که قرار است از سوی نشر کارنامه عرضه عمومی شود.
داشتن و نداشتن که فیلم معروف هووارد هاوکز با بازی همفری بوگارت(نسخه ایرانی این داستان با نام ناخدا خورشید ناصر تقوایی با بازی داریوش ارجمند) از آن تهیه شد و نیز زنگ ها برای که به صدا در می آیند از دیگر اثاری است که با چندین ترجمه به بازار کتاب عرضه شد.
آثار ارنست همینگوی
سال عنوان فارسی عنوان انگلیسی
۱۹۲۳ سه داستان و ده شعر Three Stories and Ten Poems
۱۹۲۴ در زمان ما In Our Time
۱۹۲۷ مردان بدون زنان Men Without Women
۱۹۳۳ برنده هیچ نمیبرد The Winner Take Nothing
۱۹۲۶ خورشید همچنان میدمد The Sun Also Rises
۱۹۲۹ وداع با اسلحه A Farewell to Arms
۱۹۳۲ مرگ در بعد از ظهر Death in the Afternoon
۱۹۳۵ تپههای سبز آفریقا Green Hills of Africa
۱۹۳۶ برفهای کلیمانجارو The Snows of Kilimanjaro (short story)
۱۹۳۷ داشتن و نداشتن To have and Have Not
۱۹۳۸ ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه The Fifth Column and Forty-nine short stories
۱۹۴۰ زنگها برای که به صدا درمیآیند For Whom the Bell Tolls
۱۹۴۲ بهترین داستانهای جنگ تمام زمانها The Best War Stories of All Time
۱۹۵۰ در امتداد رودخانه به سمت درختها Across the River and into the Trees
۱۹۵۲ پیرمرد و دریا The Old Man and the Sea
۱۹۶۰ مجموعه اشعار Collected Poems