با توجه به اينكه نويسنده داستانها يك زن است، بيشتر قصهها رنگ و بوي زنانه دارند و تصويري از دنياي زنان و حال و هواي آنها در زندگي شخصي و اجتماعي ميسازند. از اندوهها و شاديهاي آنها و اميدها و ياسهايي ميگويند كه جهان زنانه را همواره احاطه كردهاند.
آنچه خواندن اين مجموعه را به تجربهاي شيرين تبديل ميكند، تنوع قصههاست. گرچه درونمايه بيشتر داستانهاي مجموعه، تنهايي بهعنوان موضوعي جهانشمول است اما ساختار و مضامين متفاوت، خواننده را جذب و با اين اثر همراه ميكند. نويسنده تلاش كرده دريافت خود را از جهاني آشنا با گوشه چشمي به جزئيات زندگي براي ما روايت كند. در يك قصه مادري سوگوار فرزند قاتل خود است و همزمان مادري ديگر براي فرزند مقتول خود اشك ميريزد. در داستاني ديگر زن و مردي با پيامك از هم خداحافظي ميكنند و در يكي ديگر، مردي با همسر سالخوردهاش روزگار ميگذراند.
آنچه در بيشتر قصهها مانند موتيف تكرار شده، قطعيت نداشتن و فقدان ثبات در روابط است. به همين دليل خواننده خود را در بسياري از قصهها ميبيند؛ در قالب مردي كه بيتوجه به عشق يك زن درگير حرفه خود است، در روايت زيارت 2زن كه اندوهگين سردي روابط با همسرشان هستند و حتي در قصه دختر دايي عجيبي كه با شادي و محبتش زندگي يك خانواده را نورباران كرده اما گرفتار مرگي زودهنگام ميشود.
رابطه، مجموعه داستاني براي امروز است. با توجه به مشغلههاي زندگي مدرن و بيحوصلگي مردم براي خواندن كتاب، رابطه نسخهاي است براي خانوادهها و جوانان. نويسنده توانسته ايدههايش درباره ويژگيهاي زندگي امروز و روابط پيچيده و شكنندهاي كه وجود دارد را در قالبي همه فهم و خواندني ارائه كند. رابطه، عكس يادگاري قشرهاي مختلف جامعه كنار هم است؛ جانبازي كه دوران بيماري را ميگذراند، مادري كه نگران سرنوشت دختر خود است، 3رفيق همسفر، يك عكاس عروسي و... تصاويري كه بسياري از ما بيتفاوت از كنار آنها و قصههايشان گذشتهايم.