شيرازي مدتي است طراحي و مديريت اجرايي برنامه شب آواز ايراني را بر عهده دارد. اين نشست ماهانه كه شيرازي خود مبدع آن است، شنبههاي آخر هر ماه در تالار سوره حوزه هنري برگزار ميشود و به معرفي چهرههاي ناشناخته آواز ايراني و همچنين تجليل از پيشكسوتان و اساتيد اختصاص دارد. برنامهاي كه خوشبختانه در همين مدت كوتاه نيز اقبال نسبي علاقهمندان را برانگيخته و به شدت، خلأ محل يا رسانهاي باانگيزه و برنامهاي هدفمند براي پاسداشت جدي هنر آواز را گوشزد ميكند.
شيرازي (زادة سال 1350 ري) آوازخوان، روزنامهنگار، منتقد سينما و پژوهشگر موسيقي، از ابتداي دهه شصت با حضور در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به آموختن فيلمسازي مشغول شد. از ميانة همين دهه به آواز دستگاهي علاقهمند شد. در ادامه ضمن تجربههايي جسته و گريخته در زمينه شناخت هرچه بيشتر سينما، به هنر آواز هم نگاهي جديتر پيدا كرد. از ابتداي دهه هفتاد با حضور در كلاسهاي شاپور رحيمي و سپس رضا رضاييپايور دانستههاي آوازياش را شكلي هنري و علمي بخشيد. استاد اصلياش اما محسن كرامتي است كه شيرازي هنوز هم رابطه شاگردي خود را با اين مدرس و خوانندة باسابقه حفظ كرده است. او همچنين حضورهايي گاه و بيگاه براي تكميل معلومات هنرياش نزد موسيقيداناني چون فرامرز ملكي، زندهياد حميد پناهي، هنگامه اخوان، كريم صالح عظيمي، احمدوند، محمدشهرام اعتمادي، محمد افتخاريفرد و كمالالدين عباسي داشته است. شيرازي از دهه هفتاد رسماً به جرگه روزنامهنگاران پرداخت و در دو رشته موسيقي و سينما نقدهاي فراواني نوشت كه اين كار را هنوز هم ادامه ميدهد. سال گذشته نخستين كتاب او (دهه شصتيها؛ نوستالژي تلويزيونِ دهه شصت) منتشر شد و به تازگي هم مجوز نشر كتاب دومش «سكانس آخر» (سوگنوشت هنرمندان خاموش) را دريافت كرده است.
همشهري آنلاين با او درباره چند و چون شكلگيري و اداره شب آواز ايراني و اهداف بلندمدت اين برنامه گفتوگويي كرده است كه ميخوانيد:
- شما را بيشتر با نقدها و نوشتههاي موسيقايي و سينماييتان ميشناختيم. چه شد كه بهيكباره از اين برنامه و كارهاي اجرايي سردرآورديد؟
نوشتن درباره اوضاع نابهسامان هنر موسيقي و بهويژه آواز كه من از ابتلائاتش بيش از ساير بخشهاي موسيقي باخبرم در تمام اين نزديك به دو دهه، دغدغهام بود. اصلاً بيشتر مقالههايم درباره آواز، به نوعي حديث نفس خودم و دوستان و همكلاسيهاي آوازيام بود. اينكه چرا نبايد چرخه آموختن براي يك هنرجو به درستي طي شود و... مسائلي مانند اين. شوربختانه هرقدر كه گذشت هم ديديم كه اوضاع بدتر ميشود. اما از همه اينها مهمتر، نبودن فرصت اجرايي برابر، براي كساني است كه فكر ميكنند وقت ارائه صدايشان فرارسيده است. اينها گذشت تا آنكه از نيمه نخست دهه هشتاد فكر اجراي برنامهاي تحت عنوان شب آواز ايراني به سرم زد و در كنار بقيه كارهايم اين طرح را نيز پيگيري كردم.
- چگونه اين طرح به ذهنتان رسيد و چطور آن را پيگيري كرديد؟
راستش سالهاست كه براي دلم شعر ميگويم و معمولاً در چند محفل شعرخواني يا شب شعر شركت ميكنم. وقتي از رسانهها و جاهايي كه بايد صداي خوانندگان جوان را عرضه كنند نااميد شدم، ديدم بد نيست كه شبيه همين شب شعر را به ايدة شب آواز تبديل كنيم و با اهل موسيقي در موعدهاي معيني دور هم جمع شويم، با بهانهاي كه آواز است و از اين بهتر هم فعلاً فرصتي براي دوستداران اين هنر متصور نيست. خلاصه، اين طرح كمكم از حالت اوليه رو به تكامل گذاشت و در ذهنم پر و بال بيشتري گرفت تا اينكه با آقاي رضا مهدوي آن را در ميان گذاشتم. زمان مديريت ايشان بر مركز موسيقي حوزه هنري، توأمان سردبيري مجله مقام موسيقايي را نيز بر عهده داشت كه من هم در آنجا مقاله مينوشتم. طرح را با خوشحالي و اميدواري برايش توضيح دادم، چرا كه سالها قبل خودش تجربه مديريت و مجريگري برنامه ماهانه «در جرگه عشاق» و برنامههاي مشابه ديگري را در چنته داشت. كارهايي كه در برهوت آن زمان به هر حال مايه دلداري ما دوستداران موسيقي بودند. اما در كمال تعجبم آقاي مهدوي با بيميلي برخورد كرد، حتي به من گفت: «خب، اين طرح را اجرا كنيم كه چي بشود؟» من هم كه اين برخورد را ديدم طرح را برداشتم و به اميد آينده به همان كارهايي كه در دست داشتم مشغول شدم. در دوره مديريت آقاي دكتر پيروز ارجمند نيز طرحهايي را ارائه دادم كه خوشبختانه يكي از آنها تصويب شد، من همچنان منتظر فرصت براي ارائه ايدة شب آواز ايراني بودم كه ايشان به وزارت ارشاد رفتند. سرانجام در فروردينماه امسال كه چند ماهي از مديريت آقاي دكتر فاضل نظري ميگذشت به طور اتفاقي و سر ضبط يكي از كارهايم در استوديوي حوزه هنري، موضوع را با آقاي جواد بخشش در ميان گذاشتم. با پيگيري سريع ايشان و موافقت دكتر نظري و همراهي آقاي وحيد حياتي معاون مركز، در كنار حمايتهاي بقيه كاركنان آنجا و همچنين بيرون از حوزه و دوستان اهل موسيقيمان، سرانجام از خردادماه اين برنامه به مرحله اجرا رسيد و به اميد خدا قرار است شنبههاي آخر هر ماه ادامه پيدا كند.
- در اين نشستها چه برنامههايي براي شما و همكارانتان در اولويت قرار دارد و چه راهكارهايي را در پيش گرفتهايد؟
به نظرم همان شعار كلي برنامه يعني «محفلي براي پاسداشت آواز ايراني» تا حدي گويا باشد اما اگر بخواهيم در جزئيات، دقيق شويم ميتوانم به كشف هنرجويان جوان و مستعد از طريق معرفي استادانشان، در كنار امكان دادن به چهرههاي ميانسالي كه هنوز چندان كه شايسته است شناخته نشدهاند، اشاره كنم. همچنين تجليل از استادان قديمي كه خوشبختانه هنوز در كنار ما نفس ميكشند و دعوت از آنها براي اجرا و نظارت بر نشستها و اجراهاي شاگردانشان جزو برنامههاي مهم ماست. به جز اينها نيز بخشهاي ديگري مثل يادي از گذشتگان كه هر ماه به پخش مستندي كوتاه درباره يكي از قدماي آواز اختصاص دارد، در كنار بخش جديدي به نام «ميلاد صدا» كه آوازخوانان متولد هر ماه را معرفي و مختصري هم از زندگينامه هنري آنها را بيان ميكنيم در برنامه قرار دارد.
- اين مستندها را مركز موسيقي تهيه ميكند؟
بله. آقاي بخشش به همراه همكاران حوزه هنري اين زحمتها را ميكشند.
- دورنماي فعاليت شب آواز ايراني را چه ميبينيد؟
راستش تا همين جاي كار هم با وجود ضعفهايي كه كمابيش بر آنها واقفيم آنقدر لطف از اهالي آواز و موسيقي ديدهايم كه بيش از پيش بر ادامه دادن اين راه دلگرم شدهايم. آوازخواندن بيش از هر چيز به انگيزه نياز دارد. خب، بر كسي هم پوشيده نيست كه در اين فرصتهاي نابرابر ويتريني و رسانهاي كه براي آواز ايراني به نسبت گونههاي ديگر آواز داخلي و خارجي وجود دارد، به همراه دورنماي نه چندان اميدواركنندهاي كه براي اهل موسيقي و آواز مليمان ديده ميشود، روز به روز از ميزان انگيزه آوازخوانها و هنرجويان كاسته ميشود.
آواز هنري است صددرصد تكنيكي به همراه جنبههاي دلي و عاطفي و ذوقي كه به تمرينهاي مرتب شبانهروزي نيازمند است. اگر يك نوازنده به هر حال و در هر شرايطي ميتواند به تمرين و اجرا ادامه دهد، اما يك سرماخوردگي ساده كافي است تا يك خواننده به مدت چند هفته از تمرين و اجراي مطلوب و باكيفيت دور بمانَد. بگذريم كه امروزه هرگونه وقتگذاشتن براي تمرينات هنري و امثال اينها تا چه حد آدم را از كارهاي روزمره و تلاش براي امرار معاش دور ميدارد. در نهايت هم وقتي كه هيچ كورسوي اميدي براي اجرا و عرضه صدا در آينده نزديك ديده نشود و مدام انگيزههاي آدم كم ميشوند. يعني وضعيتي را كه ميبينيم حاصل چنين مشكلاتي است. خوشبختانه با وجود نشستهايي مثل شب آواز ايراني و اجراي برنامههاي مشابه آن در شهرستانها يا دستكم مراكز استانها كمابيش ميتوان انگيزههايي را در دوستان هنرمند به وجود آورد. بگذريم كه به هر حال، تازه اين آغاز راه است و حتماً عزيزان ديگري خواهند آمد و تحولاتي در شيوه اجراي اينگونه برنامهها به وجود خواهند آورد و بالطبع، تسهيلات بيشتري از سوي مسئولان ذيربط جذب خواهند كرد.
راستش هميشه فكر ميكنم ايراد، تا حدي از خود ما اهالي موسيقي هم هست. چرا كه وقتي خودمان دست روي دست بگذاريم و فقط نظارهگر باشيم، مسئولان نيز ضرورتي براي ايجاد تحولهاي لازم در زمينههاي اجرايي و براي آثار هنري احساس نخواهند كرد. در ثاني، معتقدم طرحها و برنامهها را آدمهاي خود هر رشته - مثل آواز و سينما و بقيه - بايد ارائه كنند و آن وقت از مسئولان، حمايت و امكانات بخواهند.
- خوب است كمي هم به شيوههاي اجرايي برنامه شب آواز ايراني تا همين جاي كار بپردازيم. مثلاً اينكه ترتيب اجراي خوانندگان و ريز برنامههاي هر جلسه چگونه تنظيم و به مورد اجرا گذاشته ميشود؟
ما ضمن كمك گرفتن مداوم از اساتيد، شورايي در مركز موسيقي داريم كه براي تكتك برنامههاي هر نشست تشكيل جلسه ميدهيم. اين جلسات دستكم هفتهاي يك بار برگزار ميشوند و مشورتهاي دوستان بيرون مركز را هم لحاظ ميكنيم. خب، درباره جزئيات كار هم بايد بگويم كه - مثلاً - تمام تلاشمان را ميكنيم تا موقع برگزاري هر نشست، صاحبان دو صداي همرنگ در زمان اجرا، قبل يا بعد از همديگر قرار نگيرند. به قول سينماييها ميكوشيم نوعي كنتراست در بخشهاي مختلف برنامههاي هر شب ايجاد شود و به قول معروف همة قمستها تاريكِ تاريك يا روشنِ روشن ديده نشوند. از نظر همنوازي با آوازها نيز دقت ميكنيم تا مثلاً دو نوازنده سنتور، دو خوانندهاي را كه پشت سر هم برنامه دارند همراهي نكنند. يعني به گونهاي برنامهريزي ميكنيم كه وقتي يك تارنواز با آوازخوانِ بخش اول همراهي ميكند، خوانندة بخش بعدي را يك كمانچهنواز يا نيزن زينت ببخشند و نه يك ساز تكراري از بخش قبلي. البته ما يك استثنا هم داشتيم و در نشست تيرماه كه همزمان با ماه رمضان بود فقط از ساز ني استفاده كرديم.
- به غير از معرفي توسط استاتيد آواز، چنانچه يك خواننده يا هنرجوي مستعد از نقاط محروم و دوردست كشورمان بخواهد در شب آواز ايراني به اجراي برنامه بپردازد، بايد چه كند؟
اتفاقاً ميخواهم بگويم كه اين برنامه در اصل متعلق به همين گروه از عزيزانِ هنرِ آواز است. خب، ضمن احترام به اساتيد و اعلام اينكه ما هميشه به حمايتهاي آنها نيازمنديم، ميدانيم كسي كه شاگرد يك استاد مطرح و شناختهشده است - اگر ويژگيهاي لازم را دارا باشد - به هر حال روزي به جايگاهي كه لايق آن است خواهد رسيد. شب آواز ايراني در واقع متعلق به كساني است كه هيچ امكاني براي عرضه هنر خود ندارند. اين گروه ميتوانند با مراجعه يا تماس تلفني با مركز موسيقي حوزه هنري در خيابان سميه نرسيده به حافظ، مراحل لازم را براي اجرا در يكي از نشستهاي آتي طي كنند. البته بقيه عزيزان هم روي چشم ما جا دارند و به تدريج، نوبت به اجراي همه خواهد رسيد. به غير از اينها هم حداقل لطف اين برنامه آن است كه دوستان، ماهي يك بار با همديگر ديدار ميكنند؛ آنهم به بهانهاي زيبا به نام آواز...