عالیم قاسیموف، یکی از مشهورترین و محبوبترین خوانندگان موسیقی موقامی آذربایجان است. او که در ۱۹۵۷ در قوبوستان جمهوری آذربایجان به دنیا آمده، در کشور ما هم محبوبیت زیادی دارد.
هر کس صدای قاسیموف، به ویژه زنگولهها و تحریرهای حریرگونش را شنیده باشد، متوجه میشود چرا لقب «بلبل شرق» شایسته اوست؛ لقبی که وقتی در سال ۲۰۰۱ در افتتاحیه فستیوال موسیقی شرق خواند، به او دادند.
قاسیموف در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه موسیقی یونسکو imc شد. این جایزه را موسیقیدانان بزرگی چون شوستاکوویچ، راوی شانکار و نصرت فاتح علیخان هم دریافت کردهاند.
قاسیموف به خاطر نوآوریهایش در موسیقی موقامی، خوانندهای پیشرو محسوب میشود، اما این نوآوریها اصلاً شبیه بدعتهایی نیست که چند سالی است توسط نوازندگان و خوانندگان «متفاوت»، سلیقه موسیقایی ایرانیها را به خود مشغول کرده و صدای برخی منتقدان و مخاطبان جدی را هم درآورده است.
نوآوریهای قاسیموف تا حد زیادی وامدار علاقه او به سنتهای موسیقایی ایران است و همین موضوع محبوبیت او میان ایرانیها را دوچندان کرده.
چند هفته پیش، قاسیموف در تالار وحدت میهمان ما بود و به همراه ارکستر بادی تهران به اجرای برنامه پرداخت.
از آن کنسرت مدت نسبتا زیادی گذشته، اما به خاطر اهمیت و محبوبیت قاسیموف در کشور، فکر کردیم شاید هنوز هم پرداختن به او و صحبت از هنر و ویژگیهای اجرایش، خالی از لطف نباشد.
خوشبختانه اینترنت و فضای مجازی پر است از اجراهای قدیمی و جدید قاسیموف و خودتان میتوانید با چند دقیقه جستوجو، ساعتها اجرای با کیفیت از قاسیموف جوان دیروزی و قاسیموف پخته امروزی پیدا کنید.
قاسیموف در دوره جوانی مثل اغلب خوانندگان دیگر موسیقی موقامی آذربایجان، روی صندلی مینشست، یک قاوال (دف کوچک) در دست و کنار گوشش میگرفت و اغلب به همراه دو نوازنده (یکی با تار آذری و دیگری با کمانچه)، آوازی در یکی از موقامهای موسیقی آذری میخواند و آخر سر هم، در حالی که روی قاوال ضرب میگرفت، تصنیفی سنتی اجرا میکرد.
یکی از نخستین سنتشکنیهای قاسیموف در اجراهایش این بود که آرامآرام به جای اینکه روی صندلی بنشیند و آواز بخواند، گاهی وقتها روی زمین یا مخده مینشست.
گرچه این تغییر چندان مهم به نظر نمیرسید، اما خودش میگفت این شیوه نشستن و آواز خواندن را از استادان آواز معاصر ایران فرا گرفته است. همین موضوع ساده، نخستین انتقادات را از سوی استادان سنتی موسیقی آذری متوجه قاسیموف ساخت.
آذریها به حساسیت و سنتپرستی به ویژه درباره موسیقی خود شهرت دارند. چند دهه پیش از تولد قاسیموف، خواننده مشهور و محبوب دیگری در موسیقی آذربایجان ظهور کرد که نام اصلیاش «مرتضی ممدوف» بود، اما به خاطر توانایی و زیبایی صدایش، مردم او را «بلبل» لقب داده بودند.
مشهور است که وقتی بلبل برای نخستین بار در کنار موسیقی موقامی، به اجرای موسیقی خلقی و اپرا در کنار ارکستر سمفونیک پرداخت، خیلی از طرفدارانش دلخور شدند و به «خراب شدن» بلبل محبوبشان، اعتراض کردند.
سبک آوازهایی که بلبل اجرا میکرد، بعد از او توسط خوانندگان دیگری مانند رشید بهبودف ادامه یافت و موسیقی پاپ آذربایجان از دل آن بیرون آمد.
با وجود این سابقه، خوانندگان سرشناس موسیقی موقامی آذربایجان تا مدتها از اینکه پایشان را جا پای بلبل بزرگ بگذارند، اجتناب میکردند. مسیری که قاسیموف برای رسیدن به جایگاه امروزیاش طی کرد هم تا حد زیادی متفاوت از این مسیر بود.
- شیفته موسیقی دستگاهی ایران
قاسیموف از میان خوانندگان ایرانی به ابوالحسنخان اقبال آذر (از قدما) و محمدرضا شجریان و شهرام ناظری (از خوانندگان معاصر)، بیشتر نظر داشت و «نشستن روی مخده» تنها چیزی نبود که از این همتایان ایرانی خود آموخت؛ بلکه از سبک خواندن و تحریرهایشان نیز استفاده کرد.
اما شاید جالبترین بخش نگاه رو به ایران قاسیموف را بتوان در اجرای برخی آوازها و دستگاههای موسیقی ایران توسط او مشاهده کرد.
بعضی نمونههای چنین اجراهایی -که در حقیقت نشاندهنده شیفتگی قاسیموف نسبت به موسیقی دستگاهی ایران است و خیلی هم زیبا از کار درآمدهاند- خواندن آوازهایی مثل آواز دشتی و سهگاه فارسی (یعنی به سبک ایرانیها، نه به زبان فارسی) است که در موسیقی موقامی آذربایجان معمول نیستند.
از زمانی که پروژه «جاده ابریشم» توسط «یویو ما» کلید خورد و بسیاری از استعدادهای موسیقی سرزمینهای مسیر این جاده تاریخی گرد هم آمدند، قاسیموف در کنار برخی نوازندگان ایرانی همکار در این پروژه مانند سیامک آقایی، سیامک جهانگیری و کیهان کلهر به اجرای موسیقی پرداخت؛ اجراهایی که در بسیاری موارد به عمد یا ناخودآگاه، یادآور حال و هوای آوازهای اقبال آذر بود.
آخرین نمونه از این اجراهای مشترک، سپتامبر گذشته در افتتاحیه جشنواره موسیقی مورگنلند برگزار شد که حاصل همکاری قاسیموف و کیهان کلهر بود.
در آغاز، کلهر همان پیشدرآمد مشهور زندهیاد استاد علیاکبرخان شهنازی در شور را نواخت که ساز و آواز شهنازی و اقبال آذر را به ذهن میآورد.
آواز قاسیموف پس از این پیشدرآمد آشنا، با یک ضربی ابوعطا آغاز شد و آواز شور روی شعر حکیم فضولی به دنبال آن، از زبان مشترک موسیقی دستگاهی ایران و موسیقی موقامی آذربایجان حکایت داشت. هرچند قاسیموف هرگز از اقبال آذر یا هیچ خواننده دیگری «تقلید» نکرد.
- جویندگی آری، تقلید هرگز
قاسیموف موسیقی موقامی آذربایجان و موسیقی دستگاهی ایران را به درستی، خواهر دوقلوی یکدیگر میداند.
در حقیقت این دو موسیقی از یک سنت مشترک ریشهدار برمیآیند که پس از جدا شدن آذربایجان، تنها برای مدتی کوتاه مسیرشان از یکدیگر جدا شده است.
موقامهای هفتگانه اصلی موسیقی موقامی آذربایجان، یادآور دستگاههای هفتگانه موسیقی ایرانی هستند. این موقامها عبارتند از راست، شور، سهگاه، شوشتر، بیات شیراز، چهارگاه و همایون. زیرمجموعههای این موقامها نیز یادآور گوشهها و تکههای تشکیلدهنده دستگاهها و آوازهای ایرانیاند.
برای مثال گوشههای موقام شور آذری شامل برداشت، مایه، سَلمَک، حاجیونی، شورشهناز، بوسلیک، بیات قجر یا بیات ترک، شکسته فارس، مبرقع، عشیران، سماع شمس، زمین خارا، حجاز، شاختایی، سارنج، غمانگیز و نشیبفراز میشوند.
با وجود این پیشینه و میراث مشترک، علاقه دوجانبه ایرانیها و قاسیموف به یکدیگر عجیب نیست. اما نگاه قاسیموف برای تعالی اجراهایش تنها به موسیقی دستگاهی ایران و حال و هوای موسیقیدانان ایرانی نبوده.
قاسیموف یکی از زیباترین تصنیفهایش را به خاطر آنچه در موسیقی از نصرت فاتح علیخان (خواننده مشهور سنت قوالی شبهقاره هند) آموخته، به او تقدیم کرده است.
مشهور است که در جمهوری آذربایجان رسیدن به درجه استادی موسیقی بسیار سخت است؛ زیرا در هر کوی و برزنی استادی چیرهدست زندگی میکند.
شاید تنها دلیلی که قاسیموف توانست در میان چنین بزرگانی، به درجهای مثالزدنی از مهارت و صلابت در اجرا دست یابد و با وجود انتقادهای سنتگرایان، به نماد زنده موسیقی موقامی آذربایجان تبدیل شود.
همین روحیه جویندگی و آموختن از سنتهای موسیقایی دیگر در جهان است؛ روحیهای که به جای گرفتن پوست و تقلید از لایههای ظاهری، به دنبال دریافت مغز سنتها و یافتن زبانی مشترک در دل موسیقی است.
منبع:همشهريجوان
نظر شما