و بعد از گفتن جملهاش با قدرت بيشتري پاهايش را در گل فرو ميكند. اگر بگوييم در يكي از كوچه پسكوچههاي آذربايجانغربي محلهاي وجود دارد كه اهالي آن بيش از 100سال پدر و پسر، پدربزرگ و جد بزرگ همهشان تنورسازي كردهاند و هنوز هم بهدليل توصيههاي بزرگترهايشان شغل آبا و اجداديشان را رها نكردهاند چه فكري درباره آن ميكنيد؟ محله تَنديرچيلر (تنورچيها) از قدمت تاريخي در اروميه برخوردار است. محلهاي كه در سالهاي اخير از گزند بسازوبفروشها در امان نمانده و بخش عمدهاي از كارگاههاي تاريخي آن تخريب و به جايشان ساختمانهاي نو ساخته شده است و اگر توجهي به آن نشود ديگر محلهاي به نام محله «تنورچيها» در شهر تاريخي اروميه وجود نخواهد داشت. برخي اهالي محله ميگويند قديمترها كه هنوز محلهها به اين وسعت نبود و اين همه هم تكنولوژي نداشتيم، هر محله براي خودش كاركردهاي جذاب ولي حياتي داشت و اين محله هم مخصوص ساخت تنور بود. «تَندير» در زبان تركي آذربايجاني بهمعناي تنور و «چي» پسوند گرايش به حرفه است كه وارد زبان فارسي هم شده؛ مثل درشكهچي...
- محلهاي با بوي خاك
محله تنورچيها در بافت قديمي اروميه قرار دارد؛ مابين خيابانهاي شهيد منتظري و شهيد باكري. يك محله پر از خانههايي كه روزگاري برو و بيايي داشتند و امروز زير آوار فراموشي، خاك ميخورند. البته در هر چند قدم كه برميداريد، خانههاي نوساز و آپارتمانهاي ريز و درشت هم ميتوانيد ببينيد. اما مركز محله انگار بيشتر نمايانگر تاريخ آن است. آسفالت اين محله مخصوصا در مركز ساخت تنور، شبيه كوچههاي خاكي است؛ از آن كوچهها كه آنقدر زير قدم عابران له شده كه ديگر گِلاش به كفش نميچسبد. يك مغازه 2 نبش با ساختماني كه ديگر مسكوني نيست، آغازگر اين محله است. پيرمردي جلوي مغازه و زيردرخت نشسته و با خاك درون گوني بازي ميكند. شايد هم اين قسمتي از شغل اوست! داخل مغازه هم پر است از گونيهاي روي هم انباشته شده كه درونشان از همين خاكها پر است. كمي آن طرفتر، پيرمرد ديگري روي پيت حلبي خالي روغن موتور نشسته، دستاش را زير چانهاش گذاشته و به اطراف نگاه ميكند. هر چه تلاش ميكنيم، سر حرفمان با او باز نميشود. اصرار عجيبي دارد كه «اعصاب ندارم و خودتان برويد فيلم بگيريد!» ميگويد كلمهها را گم ميكند. عكس پدرش را نشان ميدهد و ميگويد: «اسمش ستار بود. در همين مغازه تنور ميساخت و برادرم هم در همين شغل بود. وقتي من و برادرم ديديم كار از دست پدرمان افتاده و پير شده، شروع به اين كار كرديم. حكايت حداقل 50سال پيش است.» بعد هم ما را حواله ميكند به مغازه همسايهاش و ميگويد كه او بهتر حرف ميزند.
- يك همكاري خانوادگي
حكايت دايي و خواهرزاده هم شنيدني است. در اين مغازه بيشتر كارها با همكاري اين 2نفر پيش ميرود. دايي در مغازه است و خواهرزادهاش براي كاري بيرون رفته. ديوارهاي مغازهاش آجري است و طاقچههايش را گچ كشيده و زمين پر از خاك و گل خشك شده است. وسط مغازه يك دستگاه همزن بزرگ- شبيه آنهايي كه در نانواييها هست- به چشم ميخورد كه در حال عملآوري گِل است. صداي دستگاه همزنش را با خاموش كردن آن قطع كرده و با آرامش به سؤالهاي ما جواب ميدهد. البته اول بيشتر جوابها را به آمدن شاگردش موكول ميكند. در پايان هر جملهاش يك والسلام ميگويد و منتظر سؤال بعدي ميماند. آخر سر هم بيشتر سؤالها را خودش جواب ميدهد! زلفعلي اسحاقپور ميگويد: «تنورسازي در اين محله بيشتر از 100سال قدمت دارد، شايد هم 150سال... اينجا حداقل 15مغازه تنورسازي وجود داشت. امروز فقط 4مغازه فعال وجود دارد كه در هر كداميك استاد و يك شاگرد كار ميكنند. شغل ما در حال نابودي است و يكي بايد به داد آن برسد. البته قبل از تنورسازي در اين منطقه، مردم به شغل برنجكوبي مشغول بودند. اسم محله هم «ديك خانا» بوده است. تا همين چند سال پيش هم در چند مغازه اين محله تابستانها تنور ميساختند و زمستانها برنج ميكوبيدند اما امروز خبري از آنها هم نيست.»
- يك پا خاكشناس!
آقاي اسحاقپور ميگويد: «خاك تنور را از جاهايي كه پدرانمان تهيه ميكردند، ميآوريم. هر خاكي براي ساخت يك چيز خوب است. براي ساخت تنور، خاك قرمز مناسب است. براي ساخت كوزه هم خاك سفيد... خاكسفيد در دماي بالا ترك ميخورد اما خاك قرمز بعد از اينكه با آن تنور ساختيم، بيش از 200درجه گرما را تحمل ميكند.» او از فروش تنورهايش هم اينطور ميگويد: «چند سالي ميشود كه بازارمان راكد شده، فقط براي روستاهاي دورافتاده كه هنوز پاي نانوايي دستگاهي به آنها باز نشده، تنور ميفروشيم. تا همين يك سال پيش هم صادرات تنور به تركيه، عراق و جمهوريهاي شوروي سابق داشتيم، اما نميدانم چه شد كه اين صادرات متوقف شد.»
- تنور درماني هم داريم؟
وقتي از وجود دهكده تنوردرماني در نزديكي روستاي قولنجي در جاده سلماس براي او ميگوييم، با گفتن اين جمله كه «من هم يك چيزهايي شنيدهام»، ادامه ميدهد: «چند وقت پيش يك رئيس بانك براي خريد تنور به مغازهام آمد و گفت براي درمان رماتيسم، تنور به خانهاش ميبرد. هر چند تعداد اين خريداران هم زياد نيست ولي هستند كساني كه ميگويند اين تنورها خاصيت درماني دارند. انگار براي درمان رماتيسم بهترين و ارزانترين راه همين است!» اسحاقپور ادامه ميدهد: «براي ساخت هر تنور بيشتر از يك هفته بسته به اندازه و نوعاش زمان مصرف ميكنيم و در نهايت آن را بين 100تا 500هزار تومان ميفروشيم كه با توجه به حجم خاكي كه مصرف ميكنيم و قيمت بالاي خاك قرمز و ميزان زحمتي كه ميكشيم واقعا سود چنداني ندارد.»
- عطر نان را فراموش كرديم
«كاركرد اصلي تنورهايي كه ما ميسازيم، براي نانواييها بوده و هست. زماني نانواييهاي سنتي با حداقل 6نفر كار ميكردند اما امروز نانواييها با دستگاهها كار ميكنند و اشتغال در آنها كم شده است. از طرفي هم سهميه آرد آنها چند برابر است. بنابراين نانواييهاي سنتي از بين رفتهاند چون صرفه اقتصادي ندارد. دولت ميتوانست براي تأمين نان مورد نياز مردم به جاي اينكه دستگاه بياورد، نانواييهاي سنتي را زياد كند.» زلفعلي اسحاقپور دل پري از كسادي بازار دارد، او اينها را ميگويد و ادامه ميدهد: «درباره عطر و طعم نان سنتي اگر از يك بچه خردسال هم بپرسي ميتواند برايتان توضيح دهد و از مزايايش بگويد! نان نبايد در حرارت بالا پخته شود ولي دستگاهها اين خاصيت بد را دارند. تنور خيلي خوب است. اصلا نان تنوري ميتوانست براي اين كشور توريست جذب كند و اينقدر مورد بيمهري قرار نگيرد ولي هم نانوايي سنتي در ايران دارد از بين ميرود و هم تنورهاي سنتي. فكر نكنيد بهخاطر خودم ميگويم... اينها را بهخاطر اين ميگويم كه بدانيد چه ميراث قديمي و خوبي داشتيم اما قدرش را ندانستيم. الان بچه من حتي نميداند نانوايي در تنورهاي سنتي چه شكلي است درحاليكه ما كلي خاطره از آن داريم.»
- كسي سراغي از ما نميگيرد
وقتي ميپرسيم كه آيا از ميراث فرهنگي يا نهادهاي دولتي براي ثبت اين محله در فهرست آثار معنوي سراغ شما آمدهاند، ميگويد: «ثبت معنوي يعني چي؟! تنها كسي كه سراغ ما را ميگيرد شهرداري است. ميآيد، به ما ميگويد سد معبر كردهايد و ميرود! خب ما هم ميخواهيم ويترين كارمان را جلوي مغازهمان بچينيم. البته يك حرف حق هم ميگويد و آن اينكه نميگذارد جلوي مغازه گِلهايمان را لگد كنيم و ما مجبور شديم برويم و دستگاه بخريم براي عملآوري گِل... كسي تا به حال نپرسيده كه شغل شما چيست، مشكلاتتان چيست، چقدر درآمد داريد و... يكي از دوستان تحصيلكردهام ميگفت كه اگر من جاي دولت بودم اينجا را موزه ميكردم! وقتي اين شغل از تب و تاب بيفتد، يك چرخه نابود ميشود...؛ از خاك فروش بگير تا نانوا و شاگردانش.»
- چطور تنور ميسازيم
برادرزاده اوستا زلفعلي كه ميآيد، دايي ادامه صحبتها را به او ميسپرد. فرشاد محمدي جوان شروع به توضيح درباره نحوه عملآوري گِل و بعد ساخت تنور ميكند؛ «خاك را بايد خوب الك كنيم. بعد از الك كردن خاك بايد خوب خشك شود. اگر رطوبت در آن بماند، گِل ترك برميدارد. بعد از خشك شدن كامل خاك، «گؤل» ميگيريم (مرحله مخلوط كردن آب و خاك) و آن را خوب مخلوط و له ميكنيم. بعد از اينكه گِل عمل آمد، با دست به آن موي «بز» اضافه ميكنيم و از آن «پيته» (استوانههاي گلي) ميسازيم. موي بز باعث قوام بيشتر گِل و دوام بيشتر فراورده نهايي ميشود و جلوي ترك خوردن آن را ميگيرد. اين استوانهها را به شكل نيمدايره درآورده و بعد از تركيب با يكي ديگر، دايره درست ميشود.
دايرهها را يكي يكي روي هم ميچينيم و بعد از اينكه به اندازه كافي رسيد، با كاردك آن را صاف ميكنيم. كار كه تمام شد، تنور بايد خوب خشك شود. تقريبا يك هفته طول ميكشد.»
استادكار جوان 30ساله ادامه ميدهد: «اين تنور حداقل 30تا 50سال عمر ميكند. تنور اروميه دوام بالايي دارد. بهخاطر خاك و مهارت استادانش است. تحمل گرمايي بالايي هم دارد.»
فرشاد ميگويد: «دوستانم به اين شغل وارد نميشوند چون درآمد كمي دارد و در حد چرخاندن اقتصاد خانواده است. پساندازي براي ما وجود ندارد، چون بازار كار ما سست است. حالا خانواده ما چندين سال در اين شغل بودهاند و همه ما را ميشناسند. اگر خود شما شروع به اين كار كنيد، كسي از شما تنور نميخرد. زياد وقت لازم نيست براي ياد گرفتن اين كار، اما براي اينكه مهارت كسب كنيد، بايد حداقل 20سال كار كنيد.»
- قصاب محله و روايت تنورسازي
اسفنديار كشتيبان، قصاب محله است. هرچند كه او ديگر تنورساز نيست اما اطلاعاتش از اين شغل و همچنين طرز بيان اين اطلاعات كامل است. همان اول كار از در خطربودن اين شغل ميگويد و بعد به خطرهايي كه صاحبان اين شغل را تهديد ميكند، اشاره ميكند؛ «همين همسايه ما، آقا محمدعلي 15سال از من كوچكتر است ولي چون با پا گل را لگد ميكند، الان از من پيرتر بهنظر ميآيد چون كار پرزحمتي است.» آقا اسفنديار ادامه ميدهد: «اين برجستگي بالاي تنور كه ميبينيد، گرمايش را هيچ جا نميتوانيد پيدا كنيد. حتي اگر آجر گرم كنيد، بالن آب گرم و كيسه نمك هم بهكار ببريد، اين گرماي مطلوب درماني را ندارد. قديميها خيلي كار ميكردند و بيشتر كارهايشان يدي بود. اما شما نميتوانستيد ببينيد كسي از ديسك كمر مينالد يا مثلا رماتيسم دارد چون شبها كه از سر كار به خانه برميگشت و «يارما شورباسي» (آش بلغور) را كنار خانوادهاش ميخورد، پاهايش را در همين تنورها ميانداخت و به صبح ميرسيد.»
- معايب نان دستگاهي
اينكه يك قصاب و تنورساز از مزاياي نان تنوري بگويد، زياد هم با علم پزشكي در تناقض نيست. او ميگويد: «دستگاههاي نانوايي در دقيقه بيشتر از 11نان توليد ميكنند، اما نانواييهاي سنتي در دقيقه 2نان ميدادند. هر چند در حال حاضر در مصرف زمان صرفهجويي ميشود، اما ما آن روزها معده درد نداشتيم چون نانها سبوس داشت. اگر سرطان روده زيادشده از همين موضوع است. اين نانها در اثر گرماي شديد خوب نميپزند. آن نانها را 6ماه ميشد نگه داشت، اما نانهاي امروزي را بيشتر از 2 روز نگه داريد، قابل خوردن نيست.»
- حكايت ديك خانا
كشتيبان در ادامه سخنانش، حكايت محله «ديك خانا» را اينطور بيان ميكند: «خدا رحمت كند پدربزرگ و پدر و عموي ايشان را... همهشان تنورساز بودند. خواهرزاده ايشان هم تنورساز نسب چهارم اين خانواده است. قديمها اينجا ديك خانا بودند و برنج ميكوبيدند چون در اين محله پاها را محكم و مستقيم روي شلتوكهاي برنج ميكوبيدند، اسم «ديك»خانا بر آن گذاشتند. فقط 2نفر تنورساز بود و بقيه برنجكوب... بعدها به تنورسازي روي آوردند.»
- خواهش ميكنم...
«از مسئولان خواهش ميكنم، خواهش ميكنم صنعت دستي ما را از ما نگيرند. از اصفهان و شيراز ميآيند و از ما تنور ميخرند. از من نشاني ميپرسند و من مغازهام را رها كرده و به آنها مغازههاي تنورسازي را نشان ميدهم. تنور ما در كشورهاي ديگر هم معروف است و گاه مشتريهايي براي خريد به اين محله ميآيند.» اين خواهش دلسوزانه يك همشهري است كه به زبان خودش آن را بيان ميكند و بعد هم ادامه ميدهد: «خدا رحمت كند جوادآقا را... كارش خيلي خوب بود. در كل، اين كار خيانت بردار نيست و كم كاري و غش در آن وجود ندارد. هنر ميخواهد... .» او از اهميت مراحل نصب هم ميگويد: «وقتي كسي تنور را خريد، تنورساز او را براي نصب در محل همراهي ميكند. بعد آن را ميپزد و طرز كارش را ياد ميدهد. وقتي تنور را نصب ميكنند، بايد با دود گرم شود. اگر در معرض گرماي مستقيم قرار بگيرد، تركهاي شديد برميدارد. قبل از روشن كردن آتش به آن دوشاب، پيه و زردهتخممرغ ميمالند تا وقتي سوخت، قرمز و زيبا شود. تنور را اگر قبل از استفاده خوب تيمار كنند، دوامش هم بالاتر ميرود.»