كارهايي مانند اين را با چند ماشين ديگر هم ميكند. همه از اين رفتارش متعجب ماندهاند. 20متر جلوتر يك سمند دودي دارد ميراند. پرايد سفيد همين كارها را با او هم ميكند. با سرعت به او نزديك ميشود و بوق ميزند و چراغ ميدهد. سمند خيلي سريع كنار ميكشد كه راه براي پرايد باز شود اما درست در لحظهاي كه پرايد ميخواهد سبقت بگيرد به مسير خودش برميگردد، راننده پرايد دستپاچه ميشود و به زور جلوي تصادف را ميگيرد.
راننده سمند خيلي خونسرد است و چندبار ديگر هم اين بازي را تكرار ميكند. يكيدو بار هم كه پرايد سعي ميكند از راست از او سبقت بگيرد، ناگهان سرعتش را زياد ميكند و نميگذارد راننده پرايد از او جلو بزند. هر چه راننده پرايد سفيد، يك جامعهستيز عصبي است، راننده سمند دودي يك جامعهستيز خونسرد و برنامهريز است.
هيچ تعجبي نميكنم اگر بتواند با همين خونسردي نقشه كشتن آدمي را بكشد كه از او خوشاش نميآيد.
مدتي بازي اين دو نفر ادامه دارد. پشت سرشان صفي طولاني از ماشينهاي ديگر پديد آمده كه ميترسند به اينها نزديك شوند؛ ماشينهايي كه رانندههايشان به خوبي فهميدهاند اينها آدمهايي غيرطبيعي و خطرناك هستند. بالاخره راننده سمند دودي به راننده پرايد سفيد راه ميدهد كه رد شود. راننده پرايد سفيد با ترس و نااميدي سبقت ميگيرد اما اين بار موفق ميشود. وقتي از كنار ما رد ميشد ديده بودمش؛ جواني بود بيستوچند ساله.
حالا پرايد سفيد رد شده و دور ميشود اما صف ماشينهاي نگران همچنان پشت سمند دودي ادامه دارد. سمند دودي با دست اشاره ميكند كه رد شويد. ماشينها با ترس و احتياط يكييكي رد ميشوند. وقتي داريم از كنار سمند دودي ميگذريم، رانندهاش را ميبينم. حدود 50ساله است و لبخندي روي لبش نشانده. گمان ميكند ناپلئون بناپارت را در جنگ واترلو شكست داده است. نميدانم كدامشان خطرناكتر هستند اما ميدانم خطرناك هستند.