تصوير ذهني من از محله دوران كودكي و نوجوانيام گستره وسيع باغها و مزارع كشاورزي، سرسبزي و نشاط صحراها در بهار و تابستان، زمستانهاي پربرف، كوچه پسكوچههاي باريك، مردم آشنا، گويش خاص، خانههاي حياطدار با نماي آجري و كاهگلي و آداب و رسوم ويژه در مناسبتهاي مختلف نظير نوروز و روزهاي تاسوعا و عاشوراست، تمام اين نمادها همان چيزهايي است كه با عبور از نسلها هويت و ريشههايم را ساختهاند.
اما امروز جريان زندگي در محلهام بهگونهاي ديگري رقم خورده كه حسي در من برنميانگيزد. ساكنان جديدش را نميشناسم. صحراها، باغها و مزارعش به واحدهاي مسكوني و تجاري خشك و بيروحي تبديل شده كه با ريشهها، داشتهها و خاطراتم فاصله دارد. راستي خاطرات امروز پدر و مادرهاي جوان براي نسلهاي بعد چه خواهد بود؟ خوب يا بد بودن تغيير هويت به چه چيز مربوط ميشود؟
واقعيت اين است كه هويت نميتواند بهخودي خود مثبت يا منفي باشد بلكه مجموعه صفاتي وجود دارند كه ميتوانند وجوه تمايز و تشابه به امري را تعيين كنند. مثلا هويت خيابان وليعصر به درختانش است حال اگر اين درختها نباشد قطعا هويت اين خيابان تغيير ميكند و اين تغيير خوبي نيست.
در اينباره مصطفي بهزادفر، طراح شهري و استاد دانشگاه علم وصنعت معتقد است، انسانها فطرتا به هويتهاي مطلوب تعلق خاطر پيدا ميكنند و به سمت خوبيها گرايش دارند. از نظر اين استاد دانشگاه، پايتخت در تغيير صفات و ويژگيهاي هويتي خود در طول يك قرن گذشته غالبا مثبتها را رها كرده و با منفيها هم هويت شده است.
بهعنوان مثال درگذشته در حوزه تهران روستاهايي با ويژگيهاي خاص روستاهاي كوهستاني جنوب البرز وجود داشت كه پايدارترين صفات را داشتند اما در طول زمان تخريب شدند. به گفته بهزادفر تهران 250سال قبل 15هزار نفر جمعيت داشت. ساكنان آن با يكسري صفات كه همه هم مثبت بودند و هويت محل زندگيشان را تشكيل ميداد با يكديگر هم هويت بودند اما امروز با تنوعي از اقوام با فرهنگهاي مختلف مواجهيم و از آنجا كه شكلگيري فرهنگ به دهها سال زمان نياز دارد، افراد نتوانستند در مواجهه با هم بهراحتي هم پيوند شده يا تعلق خاطر مشترك پيدا كنند.
در چنين شرايطي عامل ارتباط انسانها به جاي اجتماع، ساختمان و معابر شد. در چنين جامعهاي افراد فقط به خانه خود احساس تعلق دارند نه به شهر، كه اين منفي است چون حس كوشيدن را از بين ميبرد و نهتنها مانع از تحقق شعار شهر ما خانه ما ميشود بلكه در دراز مدت به تخريب شهر نيز منجر ميشود.
با استناد به آمار، جمعيت امروز تهران در نيمقرن دو برابر افزايش پيدا كرده است. يكي از راهحلهاي پيشنهاد شده از سوي اين استاد دانشگاه اين است كه تهران بيش از اين سنگين نشود. از طرفي بايد بتوان از طريق نهادهاي مختلف با توسعه فضاهاي همگاني نظير ساخت محورهاي تاريخي، فرهنگي و سراي محلات اين خرده فرهنگها را آميزش داد تا مردم با هم اجتماع پذيري و همپيوندي پيدا كنند.