مهدي قمصري، از اعضاي مركز پزشكي حج و زيارت جمعيت هلال احمر يكي از كساني است كه به شكل معجزهآسايي از مرگ نجات پيدا كرد. او از نزديك شاهد جان دادن دهها نفر از حجاجي بود كه به زير دست و پا ميافتادند. او از لحظاتي گفت كه پاهايش زير اجساد قربانيان گير كرد و نتوانست از حادثه فرار كند و مرگ را با همه وجود لمس كرد.
زيارت خانه خدا و حج براي نخستين بار قسمت من شده بود. براي خدمت رساني به حجاج بهعنوان يكي از نيروهاي مركز پزشكي حج و زيارت جمعيت هلالاحمر به مكه و مدينه اعزام شديم. وقتي حادثه سقوط جرثقيل اتفاق افتاد در مدينه بوديم و تلاش زيادي براي امداد رساني به حجاجي كه زخمي و به مدينه اعزام شده بودند انجام داديم. پس از عزيمت به مكه، در روز عيد قربان بعد از نماز صبح از مشعر حركت كرديم و قبل از طلوع آفتاب به منا رسيديم. مدير كاروان ما اعلام كرد كه ساعت 7صبح براي انجام اعمال رمي جمرات بايد به طرف اين منطقه حركت كنيم. همراه با يكي از همكارانم حركت كرديم و از طريق تونل زيرزميني به خياباني هدايت شديم كه به گفته برخي از حجاج خيابان اصلي نبود. هوا بهشدت گرم بود و همين عامل باعث افت فشار و از دست رفتن رمق حجاج شده بود. جمعيت لحظه به لحظه فشردهتر ميشد و اين در حالي بود كه ما از حادثهاي كه چندين متر جلوتر درحال وقوع بود خبر نداشتيم. 2 طرف خيابان با نردههاي سبز رنگ محصور شده بود و پشت نردهها نيز چادرهاي حجاج كشورهاي ديگر قرار داشت. جمعيت ايستاده بود و هر لحظه فشار بيشتر ميشد. تعدادي از حجاج جوان با بالا رفتن از نردهها سعي ميكردند خود را از فشار جمعيت نجات بدهند. در آن لحظات روي سكوي سيماني كه كنار نردهها قرار داشت رفتم. ناگهان فشاري از عقب جمعيت را به جلو هول داد و بسياري از حجاج روي زمين افتادند. بهخاطر متراكم بودن جمعيت، حجاج روي هم ميافتادند. در آن لحظه همكارم را گم كردم. چند تبعه آفريقايي روي پاهاي من افتاده بودند و من نميتوانستم خودم را نجات بدهم. صحنههاي بسيار تلخي بود. لحظه به لحظه به تعداد كساني كه زير فشار جمعيت روي هم افتاده بودند اضافه ميشد و در كمتر از چند دقيقه خيابان به ارتفاع نيم متر پر از اجساد شد. پاهاي من زير اجساد گير كرده بود و نميتوانستم خودم را بيرون بكشم. تشنگي و گرما باعث تحليل رفتن توان جسميام شده بود و بعد از يك ساعت مقاومت بيهوش شدم. وقتي چشم باز كردم چند نفر از حجاج كشورهاي آفريقايي كه زير دست و پاها گرفتار شده بودند با التماس از من ميخواستند تا آنها را بيرون بكشم اما با وجود آنكه دستهايشان را گرفتم چون نيرويي در من باقي نمانده بود نتوانستم كمكي بكنم. اطراف من پر از جسد بود. پاهايم بيحس شده بود و نميتوانستم دستانم را بلند كنم. 2 زائر آفريقايي سعي كردند تا مرا بيرون بكشند اما نتوانستند. يك ساعت از زمان حادثه گذشته بود وهيچ امدادرسانياي از سوي عربستانيها انجام نميگرفت. جان دادن انسانهاي زيادي را با چشمانم ديدم.
بسياري از آنها بهخاطر تشنگي و نبود اكسيژن و گرماي زياد جان دادند. در اطراف من فقط يك زائر ايراني بود. او اهل شمال كشور بود و بعد از نيم ساعت دست و پنجه نرم كردن با مرگ به شهادت رسيد. در آن لحظات به ياد مصيبتهاي امامحسين(ع) در روز عاشورا افتادم. بارها پاي منبر بزرگان و مداحان اهلبيت، ذكر مصيبتي كه براي امامحسين(ع) و يارانش اتفاق افتاده بود را شنيده بودم و در آن لحظات همه آنها در ذهنم تداعي ميشد. تشنه بودم و تشنگي اصحاب امامحسين(ع) را در ذهنم مرور كردم. توبه كردم و پس از سلام به پيامبر و امامرضا(ع) شهادتين را خواندم. اشك از چشمانم جاري شده بود. اطرافم پر از جنازه بود و بسياري از آنها در حال جان دادن بودند. چندبار بيهوش شدم و دوباره بههوش آمدم. همه تلاشم اين بود كه خودم را هوشيار نگه دارم تا شايد نجات پيدا كنم.
پاهايم كاملا بيحس شده بودند. چند دقيقه بعد دوباره بيهوش شدم و اين بار وقتي چشم باز كردم در بيمارستان سعودي بودم. ساعت 9شب بود و من روي تخت بيمارستان بودم. احساس ميكردم پاهايم قطع شده است. از پزشكي كه در بخش بود با زبان اشاره پرسيدم آيا پاهايم قطع شده است؟ او وقتي متوجه منظورم شد ملافه را كنار زد و پاهايم را نشان داد. خوشبختانه 2 نفر از پزشكان هلالاحمر كه مشغول جستوجو براي پيدا كردن حجاج ايراني در بيمارستان بودند مرا شناختند و به كمك من آمدند. چند دقيقه بعد پزشكان عربستاني وقتي متوجه شدند من ايراني هستم با وجود اينكه وضعيت جسميام مطلوب نبود مرا مرخص كردند. تصوير 3 زن خارجي كه زير فشار جمعيت با مرگ دست و پنجه نرم ميكردند و با دستانشان به من التماس ميكردند تا آنها را نجات بدهم هميشه مقابل چشمانم قرار دارد. با آمبولانس به مركز پزشكي حج و زيارت منتقل شدم و بعد از چند روز بهبوديام را بهدست آوردم.
ممكن است همه تصور كنند عدهاي از حجاج جان خود را از دست دادند، عدهاي نيز خدا را شكر جان سالم به در بردند و اكنون در صحت و سلامت هستند اما حقيقت اين است آنها كه فاجعه را ديدند و در آن معركه با مرگ و زندگي دست و پنجه نرم كردند تا سالها نميتوانند اثرات روحي آن را از ذهنشان پاك كنند. جانباختن هزاران انسان بيگناه در برابر چشمان شما، بدون آنكه گناهي كرده باشند و در مظلوميتي كه در چشمان آنها موج ميزد، جانگداز است. آنها بيدليل پرپر شدند. صحنههاي غمانگيزي كه ديدم را هرگز نميتوانم فراموش كنم. مسلمانان بيگناه آمده بودند تا با معبود خود خلوت كنند اما از بيخردي مسئولان حج، مرگ نصيبشان شد. روحشان شاد.