همشهری دو - امیرحسین صالحی: حضور ایرانیان در ماجراهای خونخواهی و عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اصحاب آن حضرت، مطلبی نیست که نیاز به پژوهش گسترده‌ای داشته باشد.

 ما، غم و مهر امام حسين(ع) را با شير از مادران و اجداد خود گرفته‌ايم و وقتي با سياهپوش كردن خانه‌ها و خيابان‌هاي شهر و روستاي خود به استقبال محرم مي‌رويم و دسته‌هاي عزاداري بر پا مي‌كنيم، مي‌توانيم شاهد اين پيوند ناگسستني خود و مردم مان با محبت اهل‌بيت عليهم السلام باشيم؛ محبتي كه هر سال با شور و اشتياق بيشتري خود را به جهانيان نشان مي‌دهد و در عين حال ريشه در محبتي عميق دارد كه آن را از نياكانمان به ارث برده‌ايم. فرقي هم نمي‌كند پايتخت‌نشين باشيم يا در هر نقطه ديگري از ايران اسلامي زندگي كنيم. هر كدام از ما آداب عزاداري را مانند همه مراسم ديني ديگر، با فرهنگ ملي و قومي‌مان آميخته‌ايم و هر كس به زباني در محضر امام و مولاي شهيدمان عرض ارادت مي‌كنيم. اين بار اما براي آشنايي بيشتر با پيوند قديمي مردم كشورمان با قيام عاشورا، با دكتر محمدرضا سنگري به گفت‌وگو نشستيم. دكتر محمدرضا سنگري، عاشورا پژوهشي است كه تأثير مطالعات گسترده او در زمينه قيام عاشورا و درس‌هاي كربلا را مي‌توان در زندگي اجتماعي او هم مشاهده كرد؛ از نحوه برخورد با شاگردانش گرفته تا شيوه تعامل با ما، اهالي رسانه. اينطور بود كه با سعه صدر به سؤالاتمان پاسخ داد.

  • مي‌دانيم كه در كشور ما در اجراي مراسم آييني و عاشورايي تنوع قوميتي وجود دارد. به اين مفهوم كه در هر بخش از كشور ما با توجه به فرهنگ و پيشينه خود، به شيوه خاص خود، در سوگ شهادت حضرت سيدالشهدا(ع) به عزاداري مي‌پردازند. اما مي‌خواهيم بدانيم به‌طور كلي فرهنگ ايراني و اسلامي در طول تاريخ چگونه عجين شده است؟

پاسخ به اين پرسش به پيوند ميان ايران و اسلام مربوط است. به اين مفهوم كه اگر تاريخ گذشته سرزمين خود را بررسي كنيم، متوجه مي‌شويم كه چون به تعبير حضرت اميرالمؤمنين امام علي(ع) ايران سرزمين حكيمانه است، پس ايرانيان به سبب خردمندي و درك عميق خود بسيار زود متوجه شدند كه اسلام راه نجات و رستگاري آنهاست و به همين دليل اسلام را با آغوش باز پذيرفتند. سپس وقتي با اهل‌بيت عليهم‌السلام آشنا شدند و درك روشن از اين بزرگان پيدا كردند، مدافعان سرسخت و سينه چاك اين خاندان عزيز شدند. مصداق روشن اين موضوع را در همان قرن اول هجري يعني زماني كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) در كوفه بودند، مي‌توان مشاهده كرد. تاريخ ثبت كرده است كه ايراني‌ها براي تبريك حكومت آن حضرت آمدند و رهبر آنها فردي به نام پيروزان بود كه گزارشي داد و حضرت اميرالمؤمنين(ع) به زبان فارسي با آنها سخن گفتند. زماني هم كه آن حضرت دوران گذشته ايران را براي آنها بررسي كرده و فرمودند كه شما 30حاكم داشته‌ايد كه برخي عدالت‌گرا و تعدادي هم بيدادگر بوده‌اند، ايرانيان در همان‌جا آن حضرت را به خوبي درك كردند. در عين حال بررسي تاريخ شيعه، به‌خصوص در شهر كوفه كه پس از استقرار حضرت اميرالمؤمنين(ع) حركت‌هاي بسيار مهم و بزرگي انجام دادند حضور ايرانيان را نشان مي‌دهد.

  • حضور ايرانيان در ماجراي قيام عاشورا و بعد از آن، قيام‌هايي كه به خونخواهي حضرت سيدالشهدا(ع) و ياران آن حضرت صورت گرفت، به چه صورت بود؟

به‌ويژه پس از ماجراي عاشورا و قيام حضرت مختار ثقفي ديده مي‌شود كه بيشترين افرادي كه او را در خونخواهي حضرت اباعبدالله(ع) و دفاع از مظلوميت كربلا همراهي مي‌كنند، مردم ايران هستند. نقطه قابل‌توجه اين است كه در تاريخ ثبت شده در سپاه مختار، فقط زبان فارسي شنيده مي‌شد و وقتي 750نفر از ايرانيان حركت كردند تا محمد حنفيه را كه دستگير شده و در كعبه به اسارت گرفته شده بود آزاد كنند، در ميان اين جمعيت جز سخن به زبان فارسي شنيده نمي‌شد. حتي نام سلاح‌هاي خود را به زبان فارسي مي‌گفتند؛ به‌عنوان مثال به گرزهايي كه در دست داشتند، كارفكوب مي‌گفتند. حتي عنوان «كيسان» كه در فيلم مختارنامه هم با عنوان كيان مطرح شد، نشان مي‌دهد كه نام‌ها و اصطلاحات فارسي در قيام مختار رايج بود. حتي برخي عامل شكست را در اين نكته دانسته‌اند كه تعدادي از اعراب مباحث نژادي مطرح كردند درحالي‌كه حضور ايرانيان در سپاه مختار بسيار زياد بود. بنابراين ديده مي‌شود كه ايرانيان دقيقا 5 سال و نيم بعد از ماجراي كربلا، براي دفاع از نهضت حسيني، آرمان حضرت اباعبدالله(ع) و مجازات كردن ستمگران و ظالماني كه در كربلا بودند اقدام مي‌كنند و در كنار مختار قرار مي‌گيرند.

  • به قيام مختار ثقفي و حضور ايرانيان در خونخواهي حضرت سيدالشهدا(ع) اشاره كرديد. حضور ايرانيان در جريان قيام و خونخواهي به همين جا ختم شد و يا در تاريخ نمونه ديگري از اين نوع قيام و سوگواري‌ها وجود دارد؟

ادامه حضور ايرانيان در حدود قرن سوم به بعد، يعني زمان قدرت گرفتن آل بويه، ديده مي‌شود. در اين دوره ايرانيان مناسك و مراسم سوگواري امام حسين(ع) را عمدتا در بغداد و سپس در ايران برپا مي‌كنند. حتي در تاريخ سيستان نوشته شده كه با فاصله كمي بعد از كربلا، مردم سيستان براي انتقام‌گيري حركت كردند. حتي مباحث شگفت انگيزي در اين تاريخ مطرح شده، ازجمله اينكه حكامي را كه متعلق به بني اميه بودند، از ايران اخراج كردند. اين موارد نشان مي‌دهد كه ايرانيان با انديشه روشن و عدالت گرايانه خود، خيلي زود ماجراي كربلا را درك كردند. بعد از آن در حدود قرن چهارم و پنجم هم مراسم سوگواري صورت مي‌گرفت و گاهي هم سركوب مي‌شد، حتي نقل شده كه دشمنان اهل‌بيت عليهم‌السلام، اموات شيعه را از زمين خارج مي‌كردند و مي‌سوزاندند. با وجود اين، شيعيان ايراني و دوستدار ائمه‌اطهار عليهم‌السلام مراسم عاشورا را با همت زياد برگزار مي‌كردند و از شهادت ابايي نداشتند.

  • در اين نوع مراسم ديني، چقدر رنگ و بوي سنت‌هاي ملي ديده مي‌شده است؟

به‌طور طبيعي وقتي مراسمي در مناطق گوناگون برپا مي‌شود، رنگ و بوي سنت‌هاي آن محل را مي‌گيرد و از ظرفيت‌ها، امكانات و نمودهاي همان منطقه استفاده مي‌كند. طبيعي است برنامه سوگواري در شمال كشور با توجه به وضعيت جغرافيايي و موقعيت خاص خود، قابل قياس با مناطق جنوب كشور نيست. حتي گاهي اوقات درآميختگي ميان آيين‌هاي ملي و آيين ديني اتفاق افتاده است. در ماجراي سووشون نوشته سيمين دانشور هم گره‌خوردگي موضوع سياوش كه نماد مظلوميت ايراني است، با عاشورا ديده مي‌شود. بنابراين ايرانيان با اقبال به موضوع عاشورا، سبقه ملي و فرهنگي خود را هم با آن درآميختند و هرچه زمان گذشت، اين موضوع وسعت و گسترش بيشتري پيدا كرد. نكته قابل توجه اين است كه در كل تاريخ كشورمان مي‌بينيم كه يك واقعه است كه مردم رها از همه خصايص و ويژگي‌ها و مرزبندي‌هاي قومي و حتي مذهبي، به آن مي‌پردازند و آن، مسئله عاشوراست و اين نكته نشان از دلدادگي و شيفتگي ايرانيان نسبت به اهل‌بيت عليهم‌السلام و باورمندي آنها نسبت به آيين اسلام دارد.

  • مي‌دانيم كه جدا از آيين‌هاي ايراني و مراسم عزاداري، عاشورا در فرهنگ و ادب كشورمان هم تأثير گسترده‌اي دارد و به خوبي ديده مي‌شود. به‌خصوص بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اين نكته به خوبي ديده مي‌شود و حتي در شعر آييني هم اتفاقات گسترده‌اي در اين زمينه روي داده است. در ادوار تاريخي، فرهنگ عاشورا به چه صورت با فرهنگي ملي ما درآميخته و چه كتاب‌هايي در اين زمينه تاليف شده است؟

ايرانيان براساس باورها و اعتقادات راسخي كه نسبت به اسلام و اهل‌بيت عليهم‌السلام و به‌خصوص با ماجراي عاشورا برقرار كرده بودند، هم در آثار منثور و هم در آثار شعري خود به اين موضوع پرداختند. نخستين اثر عرفاني به فارسي، كتاب «كشف المحجوب» نوشته ابوالحسن علي‌بن عثمان هجويري است كه در آن توجه به قيام عاشورا و نگاه ويژه نسبت به حضرت اباعبدالله الحسين(ع) ديده مي‌شود. اين نكته در كتاب تذكره الاوليا هم ديده مي‌شود. در عين حال قيام عاشورا در اشعار فارسي به خوبي منعكس شد. به‌عنوان مثال از قرن ششم و هفتم هجري ديده مي‌شود كه شاعران ايراني به‌طور گسترده به موضوع عاشورا پرداخته‌اند؛ نمونه آن اثر سيف فرغاني، دفتر ششم مثنوي معنوي مولوي است كه از همين ماجرا درمي يابيم كه مراسم سوگواري عاشورا در آن زمان در منطقه حلب برگزار مي‌شده و كاملا مورد توجه مردم بوده است، به‌طوري كه نقل شده فردي وارد حلب مي‌شود و مي‌بيند كه مردم شور و شيون كرده و شهر را به پارچه سياه آراسته‌اند، وقتي دليل اين ماجرا را مي‌پرسد مردم پاسخ مي‌دهند كه اينها در عزاي امام حسين بن علي(ع) است.

هر چه در تاريخ پيش مي‌آييم، به‌خصوص از قرن نهم و دهم به بعد و دوران صفويه، مسئله عاشورا در ادبيات فارسي پررنگ‌تر مي‌شود. به‌طوري كه چند نوع نگاه نسبت به مسئله عاشورا در ادبيات فارسي ديده مي‌شود. نگاه غالب، نگاه عارفانه به كربلاست. به‌طوري كه 4اثر شاخص و برجسته فارسي وجود دارد كه عاشورا را از منظر عرفان نگريسته‌اند. مشهورترين اين آثار، گنجينه اسرار اثر عمان ساماني است كه اثر بسيار زيبايي است و هنوز هم در محافل و مجالس در‌ماه محرم مورد استفاده قرار مي‌گيرد. زبده‌الاسرار اثر صفي عليشاه، آتشكده نير تبريزي و روضه‌الاسرار سروش اصفهاني هم نگاه عارفانه به كربلا دارند. نگاه سوگ و تراژيك به واقعه كربلا هم در ادبيات فارسي ديده مي‌شود. مشهورترين اثر در اين زمينه، تركيب بند مشهور محتشم كاشاني است كه بسياري افراد ديگر بعدها از او تقليد كرده‌اند. حتي كتابي با عنوان شورش در عالم منتشر شده كه مجموعه تركيب‌بندهايي است كه شاعران ايران به استقبال محتشم كاشاني سروده‌اند. البته تركيب بندها و اشعار بسياري وجود دارد كه در سوگ ماجراي كربلا سروده شده‌اند و اگر قرار باشد مجموعه اين اشعار تا عصر انقلاب اسلامي جمع‌آوري شود، مجموعه‌هاي غني‌اي فراهم مي‌شود. به‌خصوص از زماني كه نوحه‌سرايي هم باب شد و بسياري افراد در اين زمينه فعاليت كردند. حتي اگر سروده‌ها و منظومه‌هايي كه در استان‌هاي مختلف سروده شده و هنوز جمع‌آوري نشده، گردآوري كنيم بي‌ترديد به صدها مجلد دست پيدا مي‌كنيم و اين نشان‌دهنده توليد بالاي ادبي و شعري در حوزه عاشورا در كشور ماست.

  • خوشبختانه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نه‌تنها باب شعرسرايي در زمينه عاشورايي مفتوح ماند، بلكه فراخ‌تر و عميق‌تر هم شد.

همينطور است. در اين دوره ماجراي عاشورا از 2 منظر ديگر مورد بررسي قرار گرفت. يكي از اين موارد، بعد حماسي كربلاست كه استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب «حماسه حسيني» تلاش مي‌كند اين بعد را پررنگ‌تر كند. اين نكته در سروده‌هاي عصر انقلاب اسلامي بيشتر و بهتر جلوه كرد. براي نمونه اگر اثر «خط خون» نوشته موسوي گرمارودي را مطالعه كنيم، متوجه نگاه حماسي آن مي‌شويم. همچنين «گنجشك و جبرئيل(ع)» اثر زنده ياد دكتر حسن حسيني هم به خوبي به بعد حماسي عاشورا پرداخته است. در عين حال صدها دفتر شعر در اين دوره به اين ويژگي پرداخته است.

از سوي ديگر پرداختن به پيام‌هاي كربلا هم پس از انقلاب اسلامي به خوبي در فرهنگ و ادبيات فارسي مورد توجه قرار گرفته است. دردها و عبارت‌هاي كربلا براي انسان در اين زمينه مطرح است؛ چراكه ماجراي عاشورا تنها به جامعه اسلامي تعلق ندارد، بلكه همه انسان‌ها را مورد خطاب قرار مي‌دهد و افراد آزاديخواه را هشيار مي‌كند. آثار استاد علي معلم يا كتاب «خط خون» موسوي گرمارودي به اين موضوع به خوبي پرداخته است. در حال حاضر حتي شاعران جوان‌تر ما آثار بسيار مهم و قابل‌توجهي در حوزه عاشورا سروده‌اند و من هيچ دوره‌اي را چه از لحاظ كمي و چه از لحاظ كيفي به اندازه دوران خودمان، بارور نديده‌ام.

  • عاشورا بايد مدار دعوت به اسلام باشد

در دوره‌اي زندگي مي‌كنيم كه خارج شده‌ها از دين و تكفيري‌ها فعاليت گسترده‌اي دارند و كشور ما هم در شرايطي قرار دارد كه در حال مذاكره با دشمن است و در حال تجربه شرايط سياسي خاصي هم در منطقه و هم در داخل كشور هستيم. در مطابقت تاريخي واقعه عاشورا با دوران امروز، بايد معيار و ملاك‌هايي مورد توجه باشد. همانطور كه دكتر سنگري در اين‌باره مي‌گويد: «كربلا اين درس را به ما داده است كه به جاي برخوردهاي انفعالي، برخوردهاي فعال داشته باشيم؛ يعني نبايد نگاه‌مان به عملكرد ديگران باشد تا در برابر آنها عكس‌العملي نشان دهيم؛ چون مقلد هميشه يك قدم عقب است و اگر قرار باشد منفعلانه عمل كنيم، پيروز ميدان نخواهيم بود؛ چون بايد مدام مراقب باشيم كه دشمن چه مي‌كند تا ما چه برخوردي داشته باشيم». او ادامه مي‌دهد: «حضرت اباعبدالله الحسين(ع) اين درس را به ما مي‌دهند كه در برابر دشمن فعال عمل كنيم؛ چون آن حضرت در طول سفر تاريخي خود تا كربلا، از هر موقعيتي به بهترين نحو ممكن بهره مي‌بردند. ما هم براي اينكه خود را فعال كنيم، بايد توجه كنيم كه جهاني‌هاي كربلا چيست. به اين مفهوم كه كربلا چه پيام‌هايي براي انسان دارد و همان پيام‌ها را مطرح كنيم. چون اگر انسان امروز مخاطب پيام‌هاي كربلا باشد و از اسلام، كربلا را دريافت كند، به‌طور حتم تبليغات ضد‌اسلامي شكست خواهد خورد».

در اين ميان، بهترين سرمايه براي طرح اسلام، واقعه عاشوراست. چنان‌كه نويسنده كتاب آينه داران آفتاب تاكيد مي‌كند: «امروز در جهان مبحث كرامت انساني مطرح شده است. كربلا به ما آموخت كه كرامت و عزت انساني خود را به هيچ قيمتي نفروشيم و تن به ذلت ندهيم، همانطور كه فرمودند: «اگر با عزت بميريد، بهتر از آن است كه با ذلت زندگي كنيد.» آموزه ديگر اين است كه حضرت اباعبدالله(ع) آموختند قبل از آنكه دست و پاي انسان‌ها را آزاد كنيد، انديشه آنها را آزاد كنيد. اين مطلب، آموزه بسيار بزرگي است كه نياز واقعي انسان امروز است. آن حضرت فرمودند: «إن لم يكن لكم دين و كنتم لاتخافون المعاد كونوا أحرارا في دنياكم؛ اگر دين نداريد و از معاد نمي‌ترسيد، لااقل در دنيا آزاده باشيد». جهان امروز را بايد به سمت آزادي انديشه فراخواند و عناصر دست و پاگير انسان را از او دور كرد. همانطور كه در قرآن كريم از «اصر» و «اغلال» ياد شده تا ابتدا غل و زنجيرها از انديشه انسان باز و انديشه آزاد ايجاد شود تا پاي آزاد براي پيش رفتن فراهم شود. اگر اين آموزه‌هاي كربلا در دنياي امروز مطرح شود، به‌طور يقين گرايش به سمت اين ارزش‌ها فراوان خواهد شد و عاشورا مي‌تواند مدار دعوت به اسلام باشد».

  • كربلا سرمشق زندگي است

مي‌گويند علمي در جامعه اثرگذار خواهد بود كه عالم آن، عامل به علم خود باشد. دكتر محمدرضا سنگري هم از اين قاعده مستثني نيست و آنطور كه خودش اذعان مي‌كند، سعي كرده است در زندگي شخصي و اجتماعي‌اش، درس‌هاي كربلا را به‌كار بگيرد. به اين صورت است كه مي‌گويد: «اگر اين تعبير را به‌كار ببرم كه بركت و حركت زندگي من، محصول پژوهش‌ها، مطالعات و درنگ‌ها در فرهنگ امام حسين(ع) است، اغراق نكرده‌ام. حقيقت اين است كه اين واقعه عظيم سرشار از درس‌هاي مهم زندگي است و ما آنطور كه بايد به آن نپرداخته‌ايم. اگر كسي ماجراي كربلا را به خوبي مورد بررسي قراردهد، متوجه مي‌شود كه امام حسين(ع) براي جزئي‌ترين مسئله زندگي انسان درس و پيام دارند. واقعيت اين است كه اينطور نبوده كه فقط قلم بزنم و بنويسم، بلكه با آن حضرت و اصحاب كربلا زندگي كرده‌ام و سمت و سوي زندگي خودم را مرهون اين پژوهش‌ها مي‌دانم. حتي اين مسئله در گفتار من اثر مي‌گذارد. به‌عنوان مثال يكي از آموزه‌هاي كربلا، شيوه‌هاي گفت‌وگوي امام حسين(ع) است. به اين معنا كه آن حضرت با فرزندان، همسر، دوستان و حتي دشمنان خود به نوعي صحبت مي‌كردند كه درس گرفتن از آن در نوع روابط شخص من با ديگران تأثيرگذار است، يعني در حال حاضر سلوك و رفتارم با خانواده‌ و دوستانم كاملا تحت‌تأثير آموزه‌هاي كربلاست. حتي در شيوه كلاس داري از آن حضرت درس مي‌گيرم و بخشي از روش‌هاي تدريس را هم از آن حضرت آموخته‌ام. چون اين موضوع، يكي از درس‌هاي اصلي كربلاست».

  • عاشورا درسي براي حكومت‌ها

تعامل با دشمن يكي از درس‌هاي عاشوراست كه دكتر سنگري به آن اشاره مي‌كند: « در تاريخ مي‌خوانيم كه وقتي امام حسين(ع) به منطقه شراف مي‌رسند، با حر بن‌يزيد رياحي مواجه مي‌شوند كه ناگهان حر با حدود هزار سرباز كه همه خسته و تشنه بودند، از پشت تپه‌ها به سمت آن حضرت مي‌آيند. زهير، يكي از اصحاب امام حسين(ع)، به آن حضرت عرض مي‌كند كه اينها دشمن هستند و بهترين فرصت است كه با آنها بجنگيم، چون ما 600نفريم كه آب خورده‌ايم و عطش نداريم، اما سپاه دشمن كه حدود هزار نفر است تشنه و خسته است. اما امام حسين(ع) فرمودند: «نه، من آغازگر جنگ نخواهم بود» و حتي دستور دادند كه به دشمن آب بدهند و سپس فرمودند اسب‌هايشان هم تشنه‌اند، به اسب‌ها هم آب بدهيد. حتي آن حضرت دستور داد دست‌هايتان را خيس كنيد به يال اسب‌ها بكشيد، چون راه زيادي طي كرده‌اند. اينها نشان مي‌دهد كه آن حضرت حتي نسبت به حيواناتي كه ابزار دشمن قرار گرفته‌اند هم محبت مي‌كنند».

به اين ترتيب مي‌توان نتيجه گرفت درس‌هاي جهاني آنقدر هست كه همه مردم آزاده جهان از آن بهره‌مند شوند، آنطور كه دكتر سنگري مي‌گويد: «در يك پژوهش درباره درس‌ها و پيام‌هاي عاشورا، حدود 300درس را استخراج كردم كه بخشي از اين درس‌ها كاملا جهاني است و تنها به شيعيان اختصاص ندارد».

  • آفت‌هاي عزاداري محرم

هميشه هر حركت بزرگ و رخداد عظيمي بري از آفت‌ها و آسيب‌ها نيست و تهديدهايي وجود دارد؛ به‌خصوص وقتي يك واقعه كاملا مردمي شود. درواقع گره خوردن مردم با عاشورا، هرچند حسن بزرگي است اما امكان اين آفت هم وجود دارد كه هر شخصي در حد درك و دريافت‌هاي خود مسئله را درك كند و چون فرهنگ شفاهي ايراني قوي است، نقل قول‌ها رايج شود. گاهي مطالعات دقيق در اين زمينه صورت نمي‌گيرد. البته بخش قابل‌توجهي از مداحان امروز ما فرهيخته، باسواد و اهل مطالعه هستند و فعاليت‌هاي قابل ستايشي دارند. اما در اين ميان افراد كم‌دانش و كم كوش هم وجود دارند.

هميشه 2 آفت بزرگ عاشورا را تهديد مي‌كند كه به‌عنوان 2پرتگاه در كنار صراط مستقيم عاشورا قرار‌گرفته و شامل وهن و غلو مي‌شود. غلوم هم 2 بخش است؛ اول اينكه ساحت اهل‌بيت عليهم السلام و به‌خصوص امام حسين(ع) را به ساحت الهي نزديك و يا يكي كنيم، به‌عنوان مثال اصطلاحات حسين‌اللهي، زينب‌اللهي، ابالفضل‌اللهي و حتي رقيه‌اللهي رايج مي‌شود. به اين مفهوم كه به اين شخصيت‌هاي بزرگ و والا، مقام ربوبي داده مي‌شود و اين كار، انحراف بسيار بزرگي است. شاخه ديگر غلو آن است كه برخي وقايع را بزرگ‌تر از اندازه نشان دهيم. به‌عنوان مثال در برخي آثار گذشته مانند «اسرار الشهاده» ملافاضل دربندي مي‌خوانيم كه امام حسين(ع) يك ميليون و 200هزار نفر را از دم تيغ گذراندند و يا حضرت ابالفضل العباس 450هزار نفر را هلاك كردند! مي‌دانيم كه تعداد سربازان سپاه عبيدالله بن زياد اين اندازه نبود و از سوي ديگر به نوشته شهيد مطهري اگر براي كشتن هر يك نفر از اينها، يك ثانيه زمان نياز بود نبرد امام حسين(ع) بايد حدود 72ساعت مي‌شد، درحالي‌كه كل نبرد عاشورا حدود 7 يا 8 ساعت به طول انجاميد.

«وهن» مفهوم فروكشيدن دارد؛ يعني در توصيف حضرت ابالفضل العباس(ع) كه مصداق و معيار عظمت روح جوانمردي، پاكبازي، صداقت، عبادت و تمام ارزش‌هاي ديني هستند، تنها به وصف زيبايي‌هاي ظاهري بپردازيم. متأسفانه اين موضوع نه‌تنها در ادبيات و برخي شعرها وجود دارد، بلكه در تمثال‌هاي آن حضرت هم ديده مي‌شود كه به جاي نشان دادن فضايل اخلاقي و رشادت‌هاي آن حضرت، به توصيف چشم و ابرو پرداخته‌اند. درحالي‌كه از اين گروه انسان‌هاي زيباصورت در تاريخ كم نبوده، و اينها ملاك ارزشگذاري نيست و نام آن حضرت را بالا نبرده است. بلكه حضرت ابالفضل‌العباس(ع) همان جوانمردي است كه امام صادق(ع) در توصيف ايشان مي‌فرمايند: «كان عمونا ابوالفضل العباس(ع) ابوالفضائل، صلب الايمان و نافذ البصيره» به اين معنا كه عموي ما، حضرت عباس(ع)، داراي تمام فضيلت‌ها بود و ايمان راسخ و بصيرت دقيقي داشت. متأسفانه در برخي اشعار، نوحه‌ها و حتي بعضي مجالس عزاداري اين نكته رعايت نمي‌شود و شاهد اين نمودهاي ناروا و انحراف از حقيقت عاشورا هستيم.