3 كجنمايي يا دروغ بزرگ كه ماهيت واقعه كربلا را واژگون ميكرد. تو گويي تمام خواسته آن وجود نازنين مشكي آب بوده است و فرزند برومندش را مردي ناتوان و در بستر افتاده معرفي ميكردند و خواهر شيرزنش را زني كه انگار گرد عالم ميگردد تا هر جا ستمي هست داوطلبانه بر خود ببندد. اين ظلم شگفتانگيز در سايه سياه تحريفهايي رخ داده بود كه ذرهذره مثل موريانه گوشه و كنار ماجرا را جويده و فرسوده بودند و چنين تصوير زشتي ساخته بودند.
بهخود واقعه كه بنگريم، تركيبي از حقطلبي، سلحشوري، عقلانيت، ايستادگي و پيامرساني را ميبينيم. محور واقعه حقطلبي است. سلحشوري و عقلانيت و ايستادگي، ابزارهايي در خدمت آن هدف حقاني هستند و پيامرساني وظيفهاي است كه نگذارند واقعه در تاريكيهاي جهل و جور پنهان شود.
يادمان باشد كه تحريف، ذرهذره و موريانهوار وارد ميشود. كسي نميآيد بگويد من امروز آمدهام محور واقعه را از حقطلبي به چيزي ديگر تغيير بدهم. تحريف با يك مصرع در يك نوحه با يك خط از يك روضه آغاز ميشود و كمكم پيش ميرود تا جايي كه روزي سر بلند ميكنيم و ميبينيم 10 نسل گذشته و كربلا را به چيزي بدل كردهاند كه به هر چيزي شبيه است جز كربلا. اين را بايد فقيهان و عالمان دين بگويند كه چه چيزهايي رواست و چه چيزهايي ناروا، كدام حرف حق است و كدام تحريف است و كدام راهگشاي تحريف. اما آن چيزي كه بيتخصص هم ميتوان دريافت اين است كه اگر كربلا را صحنه سلحشورياي كرديم كه هدفش ناپيدا بود، باختهايم. اگر كربلا را به صحنهاي از روابط خانوادگي تقليل داديم، باز كربلا را باختهايم. اگر كربلا را در 10 روز يا 50 روز مراسم محصور كرديم و حقطلبي و پيامرساني براي اين حقطلبي را فراموش كرديم، كربلايي فراهم كردهايم كه بنياميه را هم آزاري نميرساند. زنده نگه داشتن كربلا اندكي دقت بيشتر ميخواهد.