تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۵:۵۵

ترجمه دکتر سیدسعید علوی نائینی: تریاک طی سالیان دراز فعالیت‌های جنگ‌سالاران در افغانستان را تامین مالی کرده و بی‌نظمی حاصل از آن پنجره‌ای از فرصت‌ها را برای گروه‌های تروریستی باز کرده است

با انتخابات پارلمانی سپتامبر 2005، افغانستان گامی دیگر به سوی مردم‌سالاری و ثبات برداشت، در 4 سال گذشته، دولت رئیس‌جمهور حامد کرزای بر چندین دهه متوالی جنگ‌های داخلی پایان نهاده و برای مردم افغانستان فرصتی پیش آورده است تا از فقر تحقیرآمیزشان تا اندازه‌ای نجات یابند.

اما این موفقیت‌ها تنها نوری ضعیف در تاریکی ابرهای انبوهی است که هنوز بر آینده افغانستان سایه افکنده است؛ صنعت تهاجمی تمام عیار موادمخدر که رشد اقتصادی این کشور را کند کرده، بی‌ثباتی را دامن زده، و آرزوهای مردم‌سالارانه آن را مختل ساخته است. افغانستان از لحاظ اقتصادی به رشد غیرقانونی خشخاش و تولید و قاچاق تریاک و موادمخدر دیگر وابسته است.

امروز اقتصاد موادمخدر افغانی‌ها سالانه 8/2 میلیارد دلار یا حدود 50 درصد تولید ناخالص داخلی افغانستان را رقم می‌زند، یعنی حدود 3 میلیون افغانی (6/12 درصد جمعیت) برای برآورده کردن نیازهای روزمره خود به درآمد کشت خشخاش وابسته‌اند.

تهاجم به رهبری آمریکا و بازسازی افغانستان از اکتبر 2001 نتوانسته این اقتصاد بناشده بر موادمخدر را تخریب کند. نگران‌کننده‌تر آنکه، افغانستان یک بار دیگر بزرگ‌ترین تولیدکننده تریاک جهان شده است. کشت خشخاش اکنون تقریبا به تمام استان‌های کشور رسیده، و محصول آن 92 درصد تریاک جهان را تولید می‌کند. حدود 90 درصد تمام هروئین مصرف‌شده در جهان نیز در افغانستان تولید می‌شود. این حقایق همراه با کاهش قیمت هروئین در خیابان‌های اروپا، به روشنی نشانگر شکوفایی دوباره صنعت موادمخدر افغانستان بوده و دیگر آنکه راهبردهای ضد مواد مخدری جامعه بین‌المللی به شکست انجامیده است.

آمریکا و انگلیس رهبری جنگی را بر ضد موادمخدر در افغانستان به عهده دارند که کاملا شبیه مبارزه‌شان در کلمبیاست؛ جایی که محصول‌ها به زور سوزانده و نابود می‌شوند بدون آنکه جایگزینی کافی برای حداقل معیشت جمعیت محلی ارائه شود. به رغم فعالیت‌های گوناگون طی سالیان دراز در زمینه نابودسازی گسترده، سطوح تولید و عرضه موادمخدر غیرقانونی در آمریکای لاتین ثابت مانده و سطح قیمت‌ها و درجه خلوص آنها نیز بدون تغییر باقی مانده است. این جنگ بر ضد مواد مخدر که در سال 1971 از سوی دولت نیکسون آغاز شد، هزینه‌ای معادل 150 میلیارد دلار در 35 سال داشته و افزایشی از هزار تن در سال 1970 تا حدود 6 هزار تن در سال 2006 داشته است.

راهبرد نظامی بر ضد موادمخدر به روشنی نه‌تنها مؤثر نبوده بلکه مولد ثروت هم نیست و به‌‌ویژه به خاطر یاغیگری‌ها و خشونت‌های فزاینده در مناطق عمده کشت خشخاش مسئله‌ای مهم است، این راهبرد باید با جایگزینی جدی که می‌‌توان آن را «خشخاش برای صلح» نامید، تعویض شود. فرآورده‌های خشخاش مانند مورفین و کدئین را می‌توان در پزشکی به کار برد. مورفین و کدئین مسکن‌های پرتقاضا در بازارهای جهانی هستند. جامعه بین‌المللی باید به دولت افغانستان یاری دهد تا یک «طرح علمی نمونه‌سازی» آزمایشی برای پژوهش‌های بیشتر در زمینه کاربرد عملی سامانه صدور مجوز کشت خشخاش برای افغانستان اجرا نماید.

چنین سامانه‌ای فرآورده‌های خشخاش موجود را برای مصارف طبی معین نموده و به تمام گروگذاران - از کشاورزان گرفته تا جنگ‌سالاران - فرصتی می‌‌دهد تا از یک اقتصاد قانونی بهره‌‌مند شود. این جایگزین، بهترین‌های هر دو جهان را با هم ترکیب می‌کند و بدین ترتیب به یک کشور بحران‌زده درگیر در جنگ جهانی بر ضد تروریزم ثبات بخشیده و زخم‌های ناشی از بحران بیماری ایدز را در کشورهای توسعه‌ یابنده التیام می‌بخشد. این درمان قطعی برای دردسرهای بسیار افغانستان نیست، اما راه را برای فرار این کشور از بحران‌های جاری توسعه و امنیت باز می‌‌کند. برای منظورهای راهبردی و اخلاقی، جامعه بین‌المللی باید طرح «خشخاش برای صلح» را به عنوان یک راه‌حل جایگزین برای راهبردهای ضد موادمخدر بپذیرد.

شکست‌های راهبردی ضد موادمخدر کلاسیک

امنیت و توسعه دو جزء جداناپذیر کوشش بازسازی افغانستان است. تریاک در مرکز این اتصال قرار دارد. بی‌قانونی افغانستان فقر و فاقه به بار می‌آورد. این فقر و نداری بی‌ثباتی را دامن زده و موادمخدر این دور باطل را تداوم می‌بخشد. وابستگی اقتصاد افغانستان به تولید تریاک غیرقانونی توسعه اقتصادی را عقب انداخته و تهدیدی مستقیم و جدی برای ثبات این کشور بوده است.

آینده بازسازی و حکومت قانون به همین ترتیب تهدید می‌شود. تولید تریاک نقش تأمین‌ حداقل معیشت میلیون‌ها افغانی را بازی می‌کند و نیز منبع اصلی درآمد برای باقیمانده قوای طالبان است. مسئولان افغانی و آمریکایی آشکارا اذعان نموده‌اند که بازار سیاه موادمخدر سر تا پای دولت را فاسد کرده است. این فساد شامل دولتمردان رده بالا، والیان و فرمانداران نیز می‌شود. در نتیجه آنان، جنگ سالاران، میلیشیای محلی، طالبان و احتمالا القاعده را تأمین مالی می‌کنند. گرچه رابطه‌های مستقیم بین القاعده و تجارت مواد مخدر را مشکل بتوان تشخیص داد، تریاک به‌روشنی به‌طور غیرمستقیم القاعده را تأمین مالی می‌‌نماید. این کمک‌ها به نوبه خود از سودهای بادآورده موادمخدر برای پشتیبانی و نگهداری شبکه تروریستی القاعده در عراق و فراتر از آن بهره‌برداری می‌کند. این مواد مخدر، افغانستان را مستقیما به عراق متصل می‌کند که خود یکی از کشورهای کلیدی است که تریاک از آنجا به بازارهای مصرف غرب قاچاق می‌شود.

پول‌های شرط‌بندی در این قمار بسیار بالاست و افغانستان به آسانی می‌تواند دوباره دستخوش بی‌نظمی و عدم امنیت دیرپایی شود؛ این در صورتی است که جامعه بین‌المللی نتواند راهی مؤثر برای حل مسئله بحران موادمخدر بیابد.
از هنگامی که کرزای نوعی جهاد بر ضد صنعت موادمخدر را در سال 2002 اعلام کرد، کشت خشخاش رسما ممنوع شده است. دولت افغانستان به میزان قابل توجهی کمک‌های مالی و بلاعوض از آمریکا و بازیگران کلیدی اروپایی برای نابودی محصول خشخاش در سراسر این کشور دریافت کرده است.

نیروهای ویژه انگلیسی برای ردگیری و نابودسازی آزمایشگا‌ه‌های سیار تولید موادمخدر که تریاک را به هروئین تبدیل می‌کنند، صف‌آرایی کرده‌‌اند. انگلیس در ضمن درگیر توسعه جایگزینی برای تأمین معیشت کشاورزان است، اما به روشنی تمرکز اصلی آنان روی نابودسازی محصول‌های خشخاش و آزمایشگاه‌های تولید مواد مخدر است. آلمان شمار چشمگیری از افسران پلیس افغان را به منظور بهره‌برداری از تاکتیک‌های نظامی در جنگ قاچاق موادمخدر آموزش داده و ایتالیا کشوری پیشتاز در زمینه اصلاحات و بازسازی سامانه عدل جزایی افغان‌ها است. در سال2004 اداره اجرایی موادمخدر آمریکا یک نیروی مرکزی نابودسازی موادمخدر یا (CPEF) را دایر نمود که با آن رهبران محلی را به تخریب میدان‌های کشت خشخاش در حیطه حکومت و سلطه‌شان تشویق نمود.

نتایج این راهبردهای نابودسازی اجباری، بسیار اندک و هزینه‌های آن بسیار زیاد بوده است. در سال 2005 آمریکا 150 میلیون دلار برای نابودسازی در یک دوره 3 ساله تخصیص داد، اما CPEF تنها 250 هکتار را نابود ساخت. این میزان کمتر از یک درصد زمین‌های مربوطه در آن سال اول بود. در همان سال، دولت افغانستان توانست تنها 5 هزار هکتار را تخریب نماید، که فقط 5 درصد کل کشت خشخاش در سال 2005 بود، برای سال 2006 ارقام حتی شگفت‌انگیزتر هستند. نخستین مبارزه واقعی ملی نابودسازی کلان با محصول فراوان 6100 تن تریاک، یا یک افزایش 49 درصدی از 2005 روبه‌رو شد. این رقم بی‌سابقه بوده است.

به‌رغم نابودسازی 15300 هکتار در سال 2006، کشت خشخاش 59 درصد افزایش یافت و به رقم 165000 هکتار بالغ شد. دولت انگلیس مبلغ 960 میلیون دلار بین سال‌های 2002 و 2007 برای کوشش‌های ضد موادمخدر، کمک‌‌های انسان‌دوستانه و ساخت و سازهای زیربنایی با موفقیت بسیار کم هزینه کرده است. در سال 2005 کرزای از کشاورزان خواست تا کشت خشخاش را متوقف کنند، که احتمالا شامل سمپاشی هوایی برای نابودسازی گرزهای خشخاش نیز می‌شد. وی توانسته است تاکنون از سمپاشی هوایی دوری جوید و به‌جای آن روی روش‌هایی مانند نابودسازی دستی تمرکز کند. اما به هر حال، تمام اشکال نابودسازی به‌طور منفی روی زندگی و سلامت کشاورزان، کارگران روزمزد، خانواده‌های آنان و دام‌هایشان تأثیرگذار است.

دوریس بادن برگ - نماینده اداره موادمخدر و بزهکاری سازمان ملل در افغانستان - در سال2004 گفت: «نابودسازی معمولا محصول خشخاش را به‌طور پایدار کاهش نمی‌‌دهد. این یک کوشش یک‌باره و کوتاه‌مدت است. همچنین نابودسازی معمولا قیمت‌ها را افزایش می‌‌دهد. همان‌طور که در دوره طالبان دیده‌ایم، قدغن‌سازی یک‌ساله کشت خشخاش قیمت‌ها را در سال بعد به‌شدت افزایش داد و آن را برای کشاورزان کشت خشخاش بسیار جذاب نمود. کیم هاولز – وزیر خارجه انگلیس - در زمینه تعامل با افغانستان در فوریه 2006 گفت: «سمپاشی هوایی می‌تواند به قحطی در افغانستان بینجامد، بنابراین ما باید مراقب آن باشیم».
اقدامات نابودسازی اجباری در افغانستان بیشتر جمعیت محلی را بیگانه می‌سازد؛ بدون آنکه پیشرفتی در جنگ بر ضد تولید مواد مخدر به وجود آورد.

همچنان که در مبارزه فراگیر 2006 جنوب شاهد بودیم، رابطه هم اینک دقیق و ظریف میان کشاورزان و دولت مرکزی به خاطر انگیزه‌های نابودسازی اجباری پیچیده‌تر و بدتر شده است. کشاورزان از دولت و سیاست‌هایش نومید شده، به‌سوی جنگ‌سالاران روی می‌آورند و یا به جنبش‌های یاغی‌گرایانه برای پشتیبانی و حفظ خود می‌پیوندند. در ضمن پژوهش‌‌های میدانی طی اوایل سال 2006 آشکار کرده که رابطه مستقیم بین نابودسازی اجباری و افزایش خصومت به‌سوی نیروهای ائتلاف بین‌المللی و نیروهای کمکی امنیت بین‌المللی به سرکردگی ناتو وجود دارد.

کشاورزان از زمان تهاجم سال 2001 بهبودی در وضع حداقل معیشتی خود ندیده و به دولت‌های محلی پشت کرده‌اند. در ضمن، طالبان و دیگر گروه‌های یاغی از این سیاست‌های گمراه‌کننده با ارائه پشتیبانی و خدمات بهره‌مند شده‌اند. در کل ادامه سیاست‌های مبتنی بر زور در مبارزه ضد موادمخدر تنها به آتش یاغی‌گری و تروریزم دامن می‌زند و ضمنا جوامع کشاورزی را بیگانه ساخته و شرایطی مشابه آنچه که پیش از جنبش طالبان در اوایل سال‌های 1990 کنترل این کشور را به دست گرفته بود، به وجود آورده است. بنابراین تا زمانی که علت‌های ریشه‌ای مسئله تریاک که هم توسعه‌ای و هم اقتصادی است، به فراموشی سپرده شود و با آنها به‌طور مؤثر برخورد نگردد، نابودسازی اجباری با اثرات و بازده‌های منفی باقی می‌ماند.

برخی سازمان‌های بخشنده و اعطاکننده پول رویکرد متفاوتی را نسبت به مسئله تریاک در نظر می‌گیرند. آنان ذهن خود را روی فطرت اقتصادی این چالش تمرکز می‌دهند. اتحادیه اروپا اخیرا حدود 376 میلیون یورو وقف انگیزش راه‌‌های معیشتی جایگزین تولید تریاک بین سال‌های 2006 و 2010 نموده است. اداره آمریکایی توسعه بین‌المللی و چندین سازمان غیردولتی (NGOS) در بخش‌های جدید کشاورزی و فرآورده‌های آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در برخی موارد دوباره به میان آوردن محصولاتی بود که پیش‌تر درآمدهای ثابت برای بسیاری افراد فراهم می‌ساخت. با ترتیب دادن یارانه‌ها و پول‌های جبرانی، آنان سعی دارند فرآورده‌هایی چون روغن گل سرخ، زعفران، پسته و بادام و امثال آن، کشمش‌ و میوه‌جات مختلف را به عنوان جایگزین‌هایی برای خشخاش سودده استفاده کنند.

یک راهبرد دیگر تجدید حیات صنعت فرش افغان‌هاست، که سعی دارد افغانستان را دوباره در میان یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان فرش جهان رقم زند. این کوشش‌ها بخشی از وظایف صندوق هماهنگ‌‌‌کننده سازمان ملل ضد مواد مخدر است که می‌خواهد راه‌های معیشتی جایگزین را تأمین مالی کند. در ضمن می‌خواهد جایگزین‌هایی برای موسسه‌های جدید دولتی که با کنترل موادمخدر درگیر هستند، پیدا کند و آنها را تأمین مالی نماید. تأمین بودجه مبارزه اطلاعاتی بر ضد موادمخدر، واحدهای پلیس موادمخدر محلی و منطقه‌ای، و درمان معتادان به موادمخدر نیز جزو این برنامه است. اتحادیه اروپا هم اینک 15 میلیون دلار به این صندوق تخصیص داده است و دولت‌های عضو اتحادیه اروپا هم این روند را دنبال می‌کنند.

این رویکرد مبنی بر اقتصاد، نیروی بالقوه عظیمی دارد، اما از 2 ضعف اساسی رنج می‌برد، نخستین و مهم‌ترین آنها اینکه، توسعه جایگزین سالیانی دراز لازم دارد تا خودکفا شود و به مراحل سوددهی و پایداری برسد. در ضمن افغانستان در خطر پس افتادن به وادی بی‌قانونی و بی‌ثباتی است. دومین دلیل آنکه تجربه‌های گذشته نشان داده توسعه جایگزین تأثیر بسیار محدودی روی کنترل مواد مخدر دارد. توسعه جایگزین به‌شدت کشت خشخاش را کاهش نمی‌دهد، اما به‌طور غیرمستقیم با کمتر به‌خطر انداختن جوامع کشاورزی در حال گذار از کشت خشخاش به جایگزین‌ها، این کشور منافع لازم را می‌برد، در نتیجه به ثبات سیاسی مناطق موادمخدر زده می‌انجامد.
توسعه جایگزین برای کشاورزان کشت خشخاش افغانستان به خودی خود لازم است، اما کافی نیست. به سادگی بگوییم، مردم‌سالاری افغانستان شکننده‌‌تر از آن است که بتوان تنها بر اقدامات درازمدت تکیه کرد.

مسیر جایگزین برای ثبات

افغانستان بهتر است راه‌های دیگری را برای کاهش اقتصاد نامشروع تریاک بیابد. شورای سنلیس که یک مجتمع تفکر و راه‌حل‌یابی است و کار آن شامل سیاست خارجی، امنیت، و توسعه است، پیشنهاد داده به‌جای نابودسازی گرزهای خشخاش، افغانستان باید روی مهارت کشاورزان خشخاش سرمایه‌گذاری کرده و با منحرف کردن بخشی از صنعت موجود غیرقانونی تریاک آن را به‌سوی بازارهای دارویی داخلی و بین‌‌‌المللی منحرف سازد. گونه‌ای از مورفین و کدئین انسان‌‌دوستانه افغانستان را می‌توان در کشورهای توسعه‌ یابنده به بازار آورد. زیرا این کشورها کمبود جدی آن داروها را دارند. این شورا در حال حاضر سرگرم برقراری ائتلافی برای تأمین مالی یک «طرح علمی نمونه‌سازی» آزمایشی است تا تحقیق کند چگونه می‌توان به این پیشنهاد جامه عمل پوشاند.

گرچه صدور مجوز کشت خشخاش بسیار مشکل است، اکنون شرایط پایه برای چنین طرحی در افغانستان وجود دارد. مطالعات سال 2005 شورای سنلیس نشانگر آن است که صدور مجوز تریاک یک راه‌حل اقتصادی ماندنی و عملی را برای وضع موجود فقر روستایی بی‌حد و اندازه ارائه می‌‌دهد. تریاک ماده اصلی و پایه بر‌ای تهیه مورفین و کدئین است. این 2 فرآورده داروهای اساسی شناخته شده از سوی سازمان بهداشت جهانی است. با دانستن اینکه افغانستان دارای سنت دیرینه کشت خشخاش است و از این‌رو دانش و مهارت لازم را  دارد، می‌توان امیدوار بود که صنعت تولید دارویی برپا ساخت که در کوتاه مدت در مقیاس کوچک تا متوسط باشد. این طرح همچنین وضع امنیت را با جلب جنگ‌سالاران و عناصر طالبان به‌سوی اقتصاد مشروع بهتر خواهد کرد. این طرح اقتصاد افغانستان را جرم‌زدایی کرده، پایه مالیات‌های دولتی را افزایش داده، و پایه‌های مالی و جرم‌های سازمان‌دهی شده و گروه‌های تروریستی را به فرسایش خواهد کشاند.

اگر بازیگران کلیدی بین‌المللی و افغانی را بتوان در این راهبرد جدید وارد کرد، فرصت‌های تجاری برای تولید داروهای اساسی ساخت افغانستان بسیار فراوان و بازخواهد بود. در مقیاس جهانی، تقاضا برای داروهای مبتنی بر تریاک چشمگیر است و پژوهش‌ها نشان می‌دهد که بخش عمده این تقاضا برآورده نشده است. کشورهای در حال توسعه تقریبا هیچ‌گونه دسترسی به این داروها ندارند و رشد بحران HIV و ایدز این تقاضا را افزایش داده است. در حال حاضر تنها 6 کشور: استرالیا، کانادا، فرانسه، ژاپن، انگلیس و آمریکا 79 درصد داروهای مبتنی بر تریاک را مصرف می‌کنند. کشورهای توسعه‌یابنده فقط 6درصد تریاک دارویی جهان را مصرف می‌کنند. این کشورها که بیشترین رنج‌ها را از بحران ایدز می‌برند، توان مالی خرید مسکن‌ها را در سطح تجاری ندارند. به طور طعنه‌آمیز، افغانستان در حال حاضر هیچ‌گونه فرآورده تریاک را برای صنعت دارویی داخلی تولید نمی‌کند.

می‌توان یک گونه افغانی مورفین و کدئین را تولید نمود و در توسعه بین‌المللی جامعه انسانی از راه موافقت‌‌نامه‌های ترجیحی وارد بازار نمود. صادرات داروهای افغانی می‌تواند عامل مرکزی بازسازی اقتصادی شود و نشانگر یک پاسخ مثبت و مولد اقتصادی به مسئله تریاک باشد و امنیت و توسعه را نضج بخشد.
افغانستان می‌تواند از منافع اساسی و چشمگیر در سطح جهانی برخوردار شود. داروهای آن نیازهای برآورده نشده برای مسکن‌ها را هم در کشورهای توسعه یافته و هم توسعه یابنده مورد خطاب قرار خواهد داد.

موافقت‌نامه‌های تجاری ترجیحی بین دولت افغانستان و دولت‌های اعطاکننده و بخشنده پول تضمین خواهد کرد که یک بازار اساسی و پایدار برای این کالاها به وجود آید. به همان دلیل، مجله پزشکی انگلیسی لانست (Lancet) بحث کرد: «این شاید تنها فرصت و‌ آخرین شانس افغانستان برای حل مسئله موامخدرش باشد، در حالی که یک راه‌حل عملی و پویا برای صلح و آرامش آینده‌اش فراهم می‌سازد و یک هدف حیاتی بهداشت عمومی را در زمینه عرضه داروهای اساسی برای کشورهای توسعه‌یابنده دنبال می‌نماید. این تفکر جدید، بکر و جالب است، اما سؤالات مهمی باید پاسخ داده شود که مربوط به جزئیات چنین سامانه صدور مجوز خشخاش است.

شورای سنلیس، از این‌رو، اخیرا یک رشته برنامه‌های پژوهشی را برای بررسی جزئیات چنین سامانه‌ای نهایی نموده است. نخستین سؤال عملی این است که آیا انواع خشخاش فعلی افغانستان برای تولید مورفین و کدئین مناسب هست یا نه؟ اگر یک گونه جدید دارویی نیاز به معرفی داشته که کمتر مناسب تولید هروئین باشد، این امر می‌تواند به طور جدی کاربرد صدور مجوز برای خشخاش را عقب بیندازد و نیز برای کشاورزان افغانی باید انگیزه‌های مالی کافی فراهم ساخت تا با تولید مشروع بتوانند با تجارت غیرقانونی موادمخدر به طور موفقیت‌آمیز رقابت کنند. نهایتا، ساز و کارهای کنترل برای اطمینان یافتن از اینکه تنها میزان محدودی از تریاک مجوزدار به سوی اقتصاد غیرقانونی موادمخدر منحرف گردد باید پیدا شود.

مؤسسات ضعیف دولتی، فساد و تجربه محدود در زمینه چنین ساز و کارهای کنترل شک‌برانگیز است و نمی‌توان به موفقیت کاربری این راهبرد از سوی افغانستان اطمینان داشت. فعلا تاکنون 100درصد عرضه تریاک افغان‌ها به بازار نامشروع به اصطلاح «نشت» می‌کند. بنابراین جای توسعه و بهتر شدن فراوان است اما هنوز، نگرانی در مورد سطح انحراف به سوی کانال‌های غیرقانونی، معانی ضمنی مهمی دارد. شرکت‌های دارویی از تشریک مساعی اکراه دارند مگر آنکه دور کامل، از محصول خشخاش تا دارو کاملا مطمئن و کنترل شده باشد.

این پیشنهاد را می‌توان در استرالیا، فرانسه، هند و ترکیه با پروژه‌های مشابه الگوبرداری نمود، جایی که تولید تریاک در حال حاضر برای بازار دارویی بین‌المللی به کار می‌رود. اینها پروژه‌‌هایی در مقیاس کوچک هستند اما دیدگاه‌هایی را در زمینه عملکرد صنعت مبتنی بر تریاک افغانستان که بسیار بزرگ‌‌تر است ارائه می‌نمایند.

در هند، جایی که تریاک دارویی در مناطق فقیرنشین مانند مادهیا، اوتارپرادش و راجستان تولید می‌شود، به کشاورزان مجوز داده می‌شود تا تریاک به عمل آورند و اداره مرکزی موادمخدر هندوستان تمام محصول آنان را با یک قیمت ثابت می‌‌خرد. برآورد شده است که حدود یک میلیون کشاورز هندی برای کشت خشخاش در 35 هزار هکتار زمین در هر سال استخدام می‌شوند. دو سؤال کلیدی گریبانگیر طرح تریاک مشروع شده است: آیا به کشاورزان پول کافی پرداخت می‌شود تا از فقر تحقیرآمیزشان نجات یابند؟ زیرا این فقر همان‌قدر معلول بی‌ثباتی است که علت آن است. و آیا انحراف به سوی بازار غیرقانونی، که در آن قیمت‌ها بسیار بالاتر است در سطح قابل قبول نگه داشته شده است؟

به نظر می‌رسد کشاورزان هندی از تولید تریاک مشروع سود اندکی می‌برند. آنان درست همان‌‌قدر درآمد دارند که از پس فقرشان برآیند. اما آن‌قدر نیست که فقرشان را از بین ببرند. گرچه اطلاعات دقیقی در دست نیست اما احتمالا حدود 20 درصد تولید تریاک مشروع هند به سوی بازار غیرقانونی منحرف می‌شود. این میزان انحراف آن‌قدر زیاد است که طرح آن را نمی‌توان موفقیت کامل دانست اما به اندازه کافی کوچک می‌باشد که افغانستان را برای اعمال کوشش جدی تشویق کند.

حالت گذار موفقیت‌آمیز ترکیه از یک فرهنگ کشت خشخاش فراگیر و بدون کنترل به فرهنگی مجوزدار و با سامانه‌ای کنترل شده برای تولید دارو حتی بیشتر برای وضع فعلی افغانستان کاربرد دارد. در سال‌های 1960، ترکیه یکی از تولیدکنندگان عمده تریاک جهان بود. اما پس از سال‌های بسیار و مذاکرات پرتنش، خط مشی خود را از محصول بی‌کنترل به کشت خشخاش مجوزدار برای تولید داروها تغییر داد. پویایی و دینامیک سیاسی ترکیه طوری بود که منافع کشاورزان خشخاش نقشی اساسی در ثبات کشور داشت، همان‌طور که در افغانستان دارد. هنگامی که ترکیه پنداشت نابودسازی کامل هم از نظر فنی و هم از لحاظ اجتماعی عملی نیست، دولت‌های آمریکا و ترکیه با همکاری یکدیگر یک سامانه صدور مجوز خشخاش ایجاد کردند که از سوی سازمان ملل و یک موافقت‌نامه تجارت ترجیحی با ایالات متحده پشتیبانی شد.

با دنبال نمودن این مثال‌ها، در کوتاه مدت بازده واقعی سامانه صدور مجوز افغانستان باید با آزمایش «طرح‌های علمی نمونه‌سازی»‌ شده آزمایشی ثابت شود. این طرح‌ها باید در استان‌های مختلف اجرایی شود جایی که گونه‌‌های مختلف خشخاش را نمی‌‌توان کاشت و با تولید تریاک دارویی آنها را به آزمایشگاه‌ها برای بررسی برد. گرچه ترکیه و هند راه را نشان می‌دهند، وضع افغانستان منحصر به فرد باقی می‌ماند زیرا کشت خشخاش پایه و اساس اقتصاد کشور است و با جنگ‌سالاران، طالبان و شبکه‌های بزهکاری به طور عمیق آمیخته است. گرچه مقیاس چنین برنامه‌ای بدون پیشینه است، این امر نباید مانع معرفی سامانه صدور مجوز کنترل شده در افغانستان شود.

درگیر نمودن گروگذاران افغانستان

هواداران این برنامه باید بازیگران کلیدی را نسبت به خرد سیاسی امکان‌پذیری عملی یک طرح صدور مجوز خشخاش در افغانستان قانع کنند. با استفاده از درصد کمی از هزینه‌های برنامه فعلی ضد موادمخدر، یک صنعت جدید دارویی را می‌توان ایجاد نمود که مناسب منافع تمام گروگذاران در صنعت غیرقانونی تریاک باشد. نخست، باید به کشاورزانی که در صنعت تریاک، غیرمشروع کار می‌کنند درآمدهای رقابتی ارائه شود، این امر امکان‌پذیر است زیرا قیمت بازار مورفین دارویی بسیار بالاست. در یک اقتصاد قانونی جدید، کشاورزان نیازی به هزینه کردن پول برای بازپرداخت وام‌های تسلط یافته از تریاک و رشوه‌های مسرفانه مسئولان دولتی ندارند.

اعتبار بخشیدن به کشاورزان به آنان فرصت می‌‌دهد در سایر محصولات کشاورزی و فناوری‌ها سرمایه‌گذاری کرده و اجازه می‌‌دهد که توسعه اقتصادی و سایر فعالیت‌‌ها از جمله صنعت کشاورزی نضج گیرد. در ضمن، صدور مجوز تریاک ابزار درستی برای حمایت گوناگونی اقتصاد روستایی افغان‌هاست، زیرا یک بخش کشاورزی تک محصولی رشد اقتصادی را عقب می‌اندازد.

جنگ‌سالاران پیشین و سایر رهبران منطقه‌ای باید در این سامانه صدور مجوز خشخاش شرکت داده شوند. در غیر این صورت، آنان در راه تحقق آن سنگ‌اندازی خواهند کرد. به دنبال انتخابات پارلمانی سپتامبر 2005، بسیاری از جنگ‌سالاران و فرماندهان وارد جهان سیاست شدند.

برای برخی از آنان این کار وسیله‌ای برای تأمین امتیازات اقتصادی‌شان بود. هم جنگ‌سالاران پیشین و هم قاچاقچیان اکنون مستقیما از تجارت تریاک غیرقانونی بهره‌مند می‌شوند. این بهره‌مندی به خاطر بهره‌کشی از زحمات کشاورزان خشخاس است. تنها قاچاقچیان بازنده سامانه صدور مجوز خواهند بود. با در نظر داشتن نقش عمده‌ای که برخی جنگ‌سالاران پیشین در مناطق روستایی جدید افغانستان بازی می‌‌کنند، باید دانست آنان همراه سایر رهبران منطقه‌ای و پژوهشگران دینی درگیر برپاسازی طرح صدور مجوز خواهند بود.
پیشنهادصدور مجوز خشخاش به سادگی ابزاری به منظور ایجاد فرصت‌ها برای درآمد مشروع و بهسازی وضع جوامع روستایی نخواهد بود، بلکه این جوامع را نیرویی خواهد بخشید تا بتوانند برای فرهنگ افغانستان احترام قائل شوند. صدور مجوز خشخاش بستگی به سامانه‌‌های کنترلی خواهد داشت که از انحراف تریاک به بازارهای نامشروع جلوگیری کند.

پژوهش‌های میدانی به رهبری دکتر علی وارداک از دانشگاه گلامورگن آشکار ساخته که سامانه‌های موجود کنترل اجتماعی را که به طور عمیق ریشه در جوامع افغانستان دارد، می‌توان نیرویی بخشید تا نقش حیاتی در سازمان‌دهی و کنترل صدور مجوز خشخاش و نیز در سایر طرح‌های توسعه روستایی بازی کنند. طی قرن‌ها، گردهمایی‌های روستایی سنتی مانند جرگه و شورا به عنوان محل‌های مهم اجتماع عموم برای رسیدن به اجماع و نظم در جوامع روستایی عمل کرده است.

به علاوه، شریعت (قانون اسلامی) اجازه کشت تریاک را می‌دهد اگر به سود اجتماع بوده و زیان نرساند، به طوری که به روشنی مورد تریاک برای طرح‌های دارویی است.
افغانستان روستایی بدین ترتیب فرصتی عالی برای ترکیب این دو ساختار حکومت اجتماعی و کنترل رسمی است. چنین سامانه ترکیبی می‌تواند ناظر و کنترل‌کننده مراحل مختلف صدور مجوز خشخاش باشد اما می‌تواند همچنین به سایر برنامه‌های توسعه روستایی و طرح‌های کمک انسان‌‌دوستانه تسری یابد.

این پیشنهادهای نوآورانه با علاقه و هم با شک و تردید دریافت شده‌اند. برای سالیان متمادی دولت افغانستان سعی داشته کشاورزان را قانع سازد که خشخاش را کشت نکنند. این سیاست مشابه همان روشی است که طالبان در جولای سال 2000 به کار برد. برای کاربرد طرحی که بین تولید تریاک غیرقانونی و تولید با مجوز تریاک برای مصارف دارویی فرق بگذارد، دولت افغانستان باید به روشنی مقررات و دستورالعمل‌های کشت خشخاش مشروع را منعکس کند. در حال حاضر، آنان نگرانند که پیشبرد طرح صدور مجوز خشخاش پیام غلطی به کشاورزان بدهد زیرا 5 سال سابقه کوشش به منظور قانع ساختن کشاورزان برای رهاسازی کشت خشخاش وجود دارد.

پیشنهاد «خشخاش برای صلح»‌با خوشامدگویی اولیه مسئولان افغانی روبه‌رو شد. در سال 2005، حبیب‌الله قادری، وزیر ضدموادمخدر افغانستان، پژوهش‌های بیشتر در زمینه این پیشنهادات نوآورانه را خوشامد گفت، زیرا آنها می‌‌توانند افق‌های جدیدی را برای اقتصاد کشورش نوید دهند. در همان ماه، کرزای در یک کنفرانس مطبوعاتی با کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا گفت که این پیشنهادات جالب است. اما اخیرا، پس از آن کنفرانس، دولت افغانستان پیشنهاد داده است که احتمالا هنوز زمان کاربری این سامانه فرانرسیده است زیرا هنوز برای این دولت مشکل است که بسیاری از استان‌ها را کنترل کند. قادری بحث کرد: وضعیت وخیم در این کشور به معنای آن است که هیچ تضمینی نیست که تریاک به منظور تجارت نامشروع موادمخدر به خارج قاچاق نشود، بدون یک ساز و کار مؤثر کنترل، مقدار زیادی تریاک، باز هم تصیفه شده و به هروئین تبدیل خواهد شد و به بازارهای نامشروع غرب و جاهای دیگر راه خواهد یافت.

با یافته‌های جدید پژوهش‌ها در زمینه سامانه‌های کنترل اجتماعی ترکیب شده و امکان بازاریابی بین‌المللی برای مورفین افغانی، دولت افغانستان باید این پیشنهاد را دوباره ارزشیابی کرده و اجازه دهد یک «طرح علمی نمونه‌سازی» آزمایشی تعیین کند که آیا ساز و کارهای کنترل محلی می‌تواند انحراف به سوی بازار غیرقانونی را محدود کند و راه را به سوی سامانه صدور مجوز هموار سازد؟ به غیر از سهیم شدن در برخی نگرانی‌‌های دولت، جامعه بین‌المللی اعتراضات اضافی نسبت به صدور مجوز خشخاش دارد. براساس ارقام سازمان ملل، به نظر نمی‌رسد کمبود جهانی برای مسکن‌های مبتنی بر تریاک مانند مورفین وجود داشته باشد. این موضوع زیربنای بحث اخلاقی برای تولید مشروع مورفین دارویی را تخریب می‌کند. اما ارقام سازمان ملل مبتنی بر محاسبات تقاضاهای آینده است که محدود به بازار به شدت محافظت شده مسکن‌هاست. تقاضای بالقوه از سوی کشورهای توسعه یابنده که فاقد آن داروهای اساسی‌اند در این محاسبات به حساب نیامده است.

بیشتر دولت‌ها به پرسشنامه سازمان ملل درباره نیازشان به مسکن‌ها پاسخ نداده‌اند. حتی افغانستان خودش تقریبا هیچ داروی مبتنی بر تریاک در دسترس ندارد، این به معنای آن است که تولید محدود برای بازار داخلی هم اینک گامی بزرگ و عظیم خواهد بود. اگر کشورهای توسعه‌یابنده دسترسی به داروهای تخفیف درد قابل خرید را بیابند، یک بازار جدید مهم برای داروهای افیونی افغانی باز خواهد شد که از سوی موافقت‌نامه ترجیحی تجاری نیز حمایت خواهد شد.

افغانستان باید به طور کامل مسئول و کنترل‌کننده چنین سامانه جدید تولید تریاک مشروع باشد. مسئولان افغانی هم اینک کنترل کامل روی مدیریت صندوق سازمان ملل برای جنگ با موادمخدر دارند. رخدادهای اخیر در افغانستان سازگار با سامانه صدور مجوز خشخاش بوده است. قانون جدید ضدموادمخدر افغان‌ها که در دسامبر 2005 به اجرا درآمد، حاوی بندهایی روشن برای طرح صدور مجوز است. به دنبال این قانون وجود یک هیأت کنترل‌کننده موادمخدر افغانی در آگوست 2006 به ثبت رسید. این هیأت مسئول کنترل طرح صدور مجوز است. در ضمن، فروش، توزیع، واردات و صادرات تمام داروها به عهده این هیأت است.

قادری گفت: «این یک گام دیگر به جلوست. کنترل صادرات، واردات، فروش، توزیع و صدور مجوز از سوی ای هیأت فقط برای مقاصد علمی، دارویی و صنعتی مشروع خواهد بود.»
اما در کوتاه مدت، کابل نیاز به حمایت سیاسی، پشتیبانی فنی و سرمایه‌گذاری‌های جامعه بین‌المللی دارد تا بتواند سامانه صدور مجوز کشت خشخاش را ایجاد کند و بهترین راه را برای جلوگیری از انحراف پیدا کرده، تریاک طبی را با کیفیت بالا برای بازارهای داخلی و صادرات تولید کند. افغان‌‌ها می‌توانند حمایت سیاسی برای این ابتکار را به دست آورند به شرطی که بحران موادمخدر افغانستان را بخشی از جنگ بزرگ‌تر بر ضد تروریزم بدانند.

 طی چند سال اخیر، طالبان و القاعده با تثبیت حضورشان در افغانستان، به‌ویژه در مناطق جنوبی و شرقی کشور قدرت‌هایی به دست آورده‌اند. از راه کشت خشخاش، کشاورزان معمولی در تیررس ترحم جنگ‌سالاران و یاغیانی هستند که از آنان حمایت کرده و نیازهای کشاورزی آنان مانند بذر، کود شیمیایی و سایر خدماتی را که دولت رسمی ضعیف نمی‌تواند برآورده کند،‌فراهم می‌سازند. این ضعف به گروه‌های تروریستی یک محیط زیست خوب و مناسبی را برای سربازگیری و دادن پناهگاه به آنان ارائه می‌کند. تمام جنگ‌سالاران افغانی تروریست نیستند اما مسلما رابطه‌ای مستقیم بین 2 گروه وجود دارد. تریاک طی سالیان دراز فعالیت‌های جنگ‌سالاران را تامین مالی کرده و بی‌نظمی حاصل از آن پنجره‌ای از فرصت‌ها را برای گروه‌های تروریستی باز کرده است تا بتوانند به کار خود ادامه دهند.

فرار از دور خشونت

افغانستان باید راه خود را در زمینه بحران تریاک تغییر دهد، چون بازسازی تا وقتی که وابستگی به تریاک وجود دارد غیرممکن است. این یک موضوع ساختاری و امنیتی است و نه به خودی خود یک مسئله مواد مخدر. به افغانستان باید حق حاکمیت و مالکیت کامل برای حل این مخمصه داده شود اما باید بتواند روی حمایت جامعه بین‌المللی اگر لازم باشد حساب کند.

جامعه بین‌المللی باید به دنبال این راه‌حل برود و فعالانه کمک کند تا یک «طرح علمی نمونه‌سازی برپا سازد و در نتیجه طرح صدور مجوز کشت خشخال را اعمال نماید. در ژانویه گذشته، پارلمان اروپا راه را برای اتفاق‌نظر گسترده‌تر در مورد نیاز به بررسی این پیشنهاد هموار ساخت. آنان به مصوبه‌ای رأی دادند که شرکت‌کنندگان در کنفرانس اعطاکنندگان پول به افغانستان در لندن در اوایل امسال را تشویق می‌کند پیشنهاد تولید تریاک مجوزدار را در نظر بگیرند. این متن حمایت تقریبا تمام گروه‌های سیاسی در پارلمان اروپا را به دست آورد که نشان می‌دهد سیاستمداران اروپایی کم‌کم نیاز به بررسی رویکردهای نوآورانه را که می‌تواند شانسی برای بیرون کشیدن افغانستان از باتلاق بینوایی اقتصادی و بی‌ثباتی سیاسی داشته باشد، احساس می‌کنند.

وقتی برای تلف کردن باقی نمانده است، چرا که افغانستان می‌تواند دوباره به آسانی به سوی بی‌نظمی و جنگ داخلی بلغزد. حل مسئله اقتصاد مواد مخدر نسبت به درمان بیماری‌های مبتلا به افغانستان، مرکزیت دارد و تنها جایگزین باقیمانده، پیشنهاد «خشخاش برای صلح» است که در آن از کشت خشخاش طبی به عنوان پلی به سوی توسعه پایدار و امنیت ماندگار در افغانستان استفاده خواهد شد.

نویسندگان:
پیتر ون هم:مدیر برنامه پژوهش‌های حکومت جهانی در موسسه کلینگل دائل لاهه و استاد کالج اروپا در بروگس بلژیک است
جوریت کامینگا:رئیس پژوهش‌های خط مشی در شورای سنلیس در کابل است.

همشهری دیپلماتیک/شماره17/شهریور 1386