حضرت حسين(ع) در كربلا جميع اضداد بود. صحنههايي از خود به يادگار گذاشت كه در حالت روزمره هيچ كدام از ما چنين عمل نميكنيم. او خود در تشنگي كامل به سر ميبرد، لبهايش خشكيده بود، مبارزه در ميدان در كنار سرپرستي سپاه و كاروان، تن او را ضعيف كرده بود، اما براي بهدست آوردن آب براي ديگران تلاش كرد. قبلتر از آن هم وقتي دشمن به سرپرستي حر ايشان را محاصره كرد، امام حسين(ع) دستور داد به سپاه دشمن آب بدهند و حتي اسبها را تشنه رها نكنند. اينها همان دشمناني بودند كه چند روز بعد آب را تحريم كردند و خيمهگاه امام را به آتش كشيدند.
امام حسين(ع) خود زخمي و مجروح بود. تيرها و شمشيرهاي بسيار پيكرش را خونين كرده بود، اما باز غصهدار سلامت و حيات خيمهها بود و هر تدبيري كه تا لحظه آخر امكانپذير بود به انجام رساند تا خيمهها و اهالي آن كمتر تلفات و هزينه بدهند.
يارانش كه براي اذن ميدان خدمت او ميرسيدند چه بسا كندي ميكرد و به راحتي اجازه ميدان نميداد، اما آنگاه كه فرزند ارشدش علياكبر از ايشان اذن ميدان طلبيد، بدون هيچ توقف به او اجازه داد. اين را درنظر بگيريد كه علياكبر نهتنها ميوه دل امامحسين(ع) و ثمره عمر و تلاش تربيتي حضرت بود، بلكه شبيهترين مردم نسبت به پيامبر(ص) بود. گفتار و كردار علي اكبر همگان را به ياد پيامبر(ص) ميانداخت. حال امام حسين(ع) در آن شرايط سخت سريعا به فرزندش اجازه ميدان داد، با اين قطعيت كه او را در ميدان قطعه قطعه خواهند كرد.
دشمن در جاي جاي ميدان به اباعبدالله عداوت و فريبكاري ورزيد و هر چه ميتوانست در زخم زدن به ياران امام و توهين به آرمانهاي امام حسين(ع) مرتكب شد، اما با وجود اين، باز امام حسين(ع) براي آنها خيرخواهي ميكرد و سعي ميكرد هرچه ميتواند آنها را به راه راست هدايت كند و در اين مسير مهربانانهترين رفتارها را به انجام برساند. اين روحيه اوج كمال انساني است كه امام، ما را به گام نهادن در مسير آن دعوت ميكند.