تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۳

نوشته ویلیا اورچیو* - ترجمه یونس شکرخواه: فوردیسم (fordism) اشاره به منطق تولیدی دارد که در آن، مراحل تأمین مواد اولیه، نیروی کار و سوار کردن قطعات به دقت هماهنگ و همساز شده است تا به این وسیله کارآیی و تولید به حداکثر برسد.

فوردیسم به معنای دقیق کلمه، با هنری فورد و فرایند خط تولید او در ارتباط است که در سال ۱۹۱۳ شروع به کار کرد.

با ابداع این روش، زمان مورد نیاز برای تولید یک مدل ماشین فورد به نام تی (T)، از ۷۲۸ دقیقه به ۹۳ دقیقه کاهش پیدا کرد و به تدریج کارخانه او را قادر ساخت تا هر ۲۴ ثانیه یک ماشین تولید کند. با سازمان‌دهی مجدد فرایند تولید و کنترل فرایند تأمین مواد اولیه و انتقال آن، فورد موفق شد نیروی اقتصادی در ابعاد بزرگ به کار گیرد و قیمت مدل T را از ۹۵۰ دلار در سال ۱۹۰۸ به ۲۹۰ دلار در اواسط دهه ۱۹۲۰ کاهش دهد و در عین حال میزان دستمزد هر کارگر را در ساعت دو برابر کند.

فوردیسم در دوران‌های تاریخی متفاوت، معانی متفاوتی (و از دیدگاه اروپایی، مفهومی غالباً آمریکایی) داشته است که شامل فرایند خط تولید مدرن، استثمار کارگران به وسیله روش تولید چندین ماشین در دقیقه (نادیده گرفتن خلاقیتی که در این کار نهفته است) و بینش سوسیالیستی تولید می‌شود.

روش‌های تولیدی فورد پس از تحولات ۱۹۱۳، بر صنعت سینما از سه طریق تأثیر گذاشته است.

همان‌گونه که فورد علیه تراست‌ها، نیروهای انحصار طلب، و حامیان مالی آنان جنگ تمام‌عیاری به راه انداخت، استودیوهای مستقل برای رها شدن از محدودیت‌هایی که تراست‌های سینمایی ایجاد کرده بودند، تلاش کردند.

همان‌گونه که فورد با ارائه خط تولید شغل‌ها، وظایف و فرایندهای تولیدی را طبقه‌بندی کرد، استودیوهایی که پس از سال ۱۹۱۳ به وجود آمدند نیز برای دستیابی به تولید استاندارد و کارآمد، روش‌های تولیدی منطقی جدیدی را همراه با شغل‌های تخصصی و فرایندهای تولیدی - که به دقت هماهنگ و سازمان‌دهی شده بودند - ایجاد کردند.

این استودیوها دقیقاً همان‌گونه که فورد صنعت خود را به طور عمودی سازمان‌دهی کرد و توسعه داد و همه عوامل را از معدن ذغال‌سنگ گرفته تا کارخانه‌های شیشه سازی و ساختار حمل و نقل مورد نیاز برای تأمین مواد اولیه ماشین‌های خود را در اختیار گرفت، استودیوهای عمده فیلم‌سازی نیز تلاش کردند بیشترین کنترل را بر سرنوشت خود داشته باشند.

این استودیوها به همین دلیل تا حد امکان، جنبه‌های مربوط به تولید، توزیع و نمایش را در اختیار گرفتند.

صنعت سینما، مثل فورد، قادر بود نیازهای تفریحی بازار گسترده‌ای را که با رشد شهرسازی به وجود آمده بود، با تولیدات مقرون به صرفه و استاندارد برآورده کند و در عین حال توسعه یابد و قدرت و ثروت نیز به دست آورد.

برخی از منتقدان نسبت به سرکوب خلاقیت در فرایند تولیدی که هم منقطع است و هم منطق کارآمد بودن بر آن حکمفرماست اعتراض کرده‌اند.

برخی دیگر هزینه‌های پایین و سهولت دسترسی را باعث تنزل سلیقه فرهنگی و به خطر افتادن سلسله مراتب تمایز می‌دانند.

 Willia Uricchio*

برچسب‌ها