مردم اسمش را «ديوار مهرباني» گذاشتهاند. اين ديوار آجري ميعادگاه مردمي است كه ميخواهند مهرباني را تمرين كنند. حالا در كمتر از 20روز جالباسي روي ديوار پر شده از لباسهاي كوچك و بزرگ. به گيرههايش همهجور پوشاكي آويزان كردهاند؛ از شلوار گرفته تا ژاكت و تيشرت و كاپشن و پيراهن و كلاه. مستمندان زيادي چشم انتظار پوشاكي هستند كه قرار است از راه برسد. گاهي تعداد لباسها آنقدر زياد ميشود كه نيازمندان حق انتخاب هم پيدا ميكنند. گاهي هم آنها با جالباسي خالي مواجه ميشوند و ميبينند يك نفر نيازمندتر از خودشان زودتر لباسها را برده است.
در كوچه «گويا» مستمندان رفتوآمد زيادي دارند. اينجا يادآور همان روايت مولاناست كه گدا و شاه را روبهروي هم مينشاند. حالا ديگر به لطف شبكههاي اجتماعي بيشتر مردم از مهرباني خيابان گويا و ديوار معروفش خبردار شدهاند. براي تهيه گزارش از اين اقدام پسنديده چندين بار به خيابان گويا رفتيم اما هر بار نتوانستيم باني اين امر خير را پيدا كنيم. در آخرين مراجعه يكي از همسايهها حاضر شد شماره تلفن صاحبخانه را در اختيارمان قرار دهد. مسئله بعدي اين بود كه صاحبخانه نميخواست نام و فاميل و مشخصاتش در گزارش آورده شود. او به اين شرط با «همشهري دو» مصاحبه كرد كه نامش فاش نشود. او ميترسيد لكههاي ريا و خودنمايي چهره ديوارش را زشت كنند. شرط اين مرد نيكوكار را پذيرفتيم و پاي صحبتهايش نشستيم.
- از بادبادك تا ديوار
همه دوست دارند به نيازمندان كمك كنند اما خيليها وقت و حوصلهاش را ندارند كه بگردند و نيازمندان واقعي را پيدا كنند. مرد نيكوكار قصه ما، راه ميانبُري زده و كار آن خيليها را راحت كرده است. برايم جالب است كه بدانم او چطور به چنين ايدهاي رسيده است؛ «چندتا ايده شبيه به اين را در اينترنت ديده بودم. در استراليا مردم در يك روز مشخص وسايلي را كه نياز نداشتند پشت در ميگذاشتند. بادبادكي بزرگ هم هوا ميكردند تا مردم شهر بفهمند در آن خانه دارد كار خير انجام ميشود. عكس ديگري هم ديدم كه مربوط به استان گيلان بود. جايي را مشخص كرده بودند كه مردم لباسهاي اضافيشان را ميگذاشتند تا هركس كه لازم دارد بردارد. شنيدم در تهران هم يخچالي گذاشتهاند و مردم داخلش خوراكي و غذا ميگذارند.»
او در اين مدت كوتاه بازخوردهاي بسيار خوبي دريافت كرده است؛ «شكر خدا استقبال خوبي شده است. روزهاي اول نگران بودم كساني بيايند و همه لباسها را بردارند و بروند ولي اين اتفاق نيفتاد. من به چشم خودم ديدم كه يكنفر 2 دست كت و شلوار كاور كشيده و تقريبا نو را به اين جالباسي آويزان كرد. كتوشلوارها را از خشكشويي آورده بود. بعد از اين اتفاق يك نفر آمد و چند تا لباس بچگانه برداشت و رفت؛ يعني اصلا و ابدا دست به كت و شلوارها نزد.»
- آنهايي كه سوءاستفاده ميكنند هم نيازمند هستند
داخل ششمين كوچه خيابان گويا از همسايهها پرسوجو ميكنم كه ببينم از زمان نصب جالباسي تا الان چه اتفاقاتي افتاده است. سپهر كه تازه ماشينش را پاك كرده درحاليكه دارد دنبال جاكليدياش ميگردد ميگويد: «به اين جالباسي خيلي چيزها آويزان ميكنند. خيليها داخل پاكت كفش ميگذارند و پايين جالباسي ميگذارند. من خودم ديدم كه خانمي كفش پاشنه بلند آورده بود!»
به گفته سپهر، اكثر كساني كه لباسها را ميبرند نيازمند هستند؛ اما اين وسط بعضيها هم ميخواهند از اين موقعيت سوءاستفاده كنند؛ «چند روز پيش ديدم كه خانوادهاي با ماشين پژو 405آمدند و همه لباسها را داخل صندوق عقب ريختند و بُردند. من اعتراض كردم و گفتم شما كه نيازمند نيستيد چرا اين لباسها را ميبريد. آنها توجهي نكردند و خنديدند و رفتند.»
وقتي اين ماجرا را براي نيكوكار مشهدي تعريف ميكنم پاسخ جالبي ميدهد؛ «ايشان هم نيازمند است. يك جور نياز اين آدم دارد و يك جور نياز يك بنده خداي ديگري. اتفاقا اگر نياز گروه اول برطرف بشود شايد جامعه بهتري داشته باشيم. فقط اين نيست كه جامعه ما به لباس نياز داشته باشد. يك نفر هم نياز ديگري دارد كه بايد جوري برطرف شود.»
او خاطرهاي را در اين رابطه تعريف ميكند؛ «يك بنده خدايي كنار آبگرمكن مغازهاش چاي كيسهاي و قند گذاشته بود تا مردم استفاده كنند. روز اول مردم همهاش را بردند. روز دوم و سوم همين اتفاق افتاد. در هفته بعد مردم نصف چايها و قندها را بردند. بعد از مدتي ماجرا عادي شد. آن عده سوءاستفادهگر فهميدند هر وقت بيايند آنجا قند و چاي هست. نيت ما هم اين است كه فرهنگسازي كنيم. من در شبكههاي اجتماعي از همه خواهش كردم محبتشان پيوسته باشد؛ يعني به تعداد كم لباس بگذارند اما در طولانيمدت اين كار را انجام بدهند تا كسي كه ميآيد لباس بردارد بداند اينجا هميشه لباس هست. اميدوارم به جايي برسيم كه كسي نياز به لباس نداشته باشد.»
- معجزه تبليغات مردمي
بيشتر مردم از طريق شبكه پيامرسان تلگرام باخبر شدند كه چنين فضايي در شهر مشهد ايجاد شده است. عكسي از ديوار و جالباسي دست بهدست چرخيد و هر كسي هم توضيحي به آن اضافه كرد. مرد نيكوكار برنامه خاصي براي تبليغات نداشته و حالا هم خودش از اين همه اطلاعرساني شگفتزده است؛ «من خودم از ديوار عكس گرفتم و روي صفحه اجتماعيام در اينستاگرام گذاشتم. به دوستانم گفتم من چنين مكاني درست كردهام تا هر كس ميخواهد از آن استفاده كند. دوستان ديگر من خودشان اين پيام را پخش كردند. بعد از مدتي ديدم مردم چقدر از اين ديوار عكس گرفتهاند و چقدر پيامهاي زيبايي نوشتهاند. پيامي كه توي تلگرام پخش شده كار من نيست. من تا حالا با جايي مصاحبه نكردهام و اين نخستين مصاحبهام است. هركسي چيزي چاپ كرده برداشتهاي خودش را نوشته است.»
اين شهروند مشهدي خوشحال است كه تبليغات مردمي باعث ترويج كارش شده است؛ «من شنيدهام چند جاي ديگر هم الگوبرداري كردهاند. يك عده به من گفتند قبلا ما همه لباسها را جمع ميكرديم و براي آدمهاي نيازمند ميبرديم. الان ديديم اين ايده شما چقدر خوب است. اميدوارم در هر محلهاي چنين پديدهاي داشته باشيم. همه ما در خانهمان چيزهايي داريم كه به آنها نيازي نداريم. اميدوارم اينها بهدست كساني برسد كه واقعا نيازمند هستند.»
از او ميخواهم كه آدرس اينستاگرامش را اعلام كند ولي اصرار من فايدهاي ندارد. او به همان دليلي كه در ابتداي گزارش ذكر شد دوست ندارد شناخته بشود.
- جالباسي در بالاشهر نصب شود يا پايين شهر؟
جالباسي نصبشده در گويا، نام اين خيابان را هم معروف كرد. حتي بعضيها در جملات شاعرانهشان از اين واژه استفاده كردند و نوشتند: خيابان گويا، گوياي محبت ايرانيان است!
مشهديها ميدانند كه خيابان گويا در منطقه مرفهنشين يا بهاصطلاح بالاشهر مشهد واقع شده است؛ خياباني كه از يك طرف به بلوار سجاد ميخورد و طرف ديگرش به ملكآباد راه دارد. روزي كه عكس «ديوار مهرباني» در تلگرام پخش شد خيليها كه به منطقه آشنا بودند با خودشان گفتند آنجا كه فقير و نيازمند ندارد. مطابق اين نظريه اگر جالباسي در منطقه پايين شهر نصب ميشد نيازمندان بيشتري از لباسهايش بهرهمند ميشدند. با مرد نيكوكار درباره محل اجراي ايدهاش صحبت ميكنيم و اينكه اگر جالباسياش را در يك منطقه ديگر نصب ميكرد بهتر بود؛ «اين هم حرفي است ولي من نميتوانستم به پايين شهر بروم و با يك نفر صحبت كنم و ديوار خانهاش را قرض بگيرم. تازه اگر اين كار را ميكردم براي مردم بالاشهر سخت بود كه لباسهايشان را آنجا ببرند.»
مرد نيكوكار با نيازمنداني مواجهه داشته كه خودشان را به خيابان گويا رساندهاند؛ «يك بندهخدايي از قسمت فقيرنشين مشهد به اينجا آمده بود. او ميگفت من آدرس اينجا را از شبكههاي اجتماعي پيدا كردم. مردم ساكن اين منطقه شايد نياز نداشتهباشند ولي پاكبانهايي كه ميآيند خيلي استقبال ميكنند. جالب است كه پاكبانها بسيار بهاندازه، لباس برميدارند. من تصور ميكردم كه پاكبانها شايد همه لباسها را ببرند ولي هر شب ميبينم چند تا لباس برميدارند و اصلا به بقيهاش دست نميزنند. اين افراد به كساني كه توان اقتصادي پاييني دارند خبر ميدهند. اين خبر به گوش خيلي از نيازمندان رسيدهاست. اميدوارم در قسمتهاي پايين شهر هم كسي اين كار را انجام بدهد.»
- چون سد معبر نكرديم؛ مجوز نگرفتيم
نيكوكار مشهدي جالباسي و تابلو را روي ديوار خانه خودش نصب كردهاست. او براي انجام اين كار با كسي هماهنگ نكرده و مجوزي نگرفتهاست. چون تا حالا كسي سراغ اين كار نرفته، معلوم نيست اجراي اين ايده نياز به مجوز دارد يا خير؛ «من با قوانين شهرداري آشنا هستم. اگر سد معبري ايجاد نشود از نظر شهرداري اشكالي ندارد. ما سدمعبر نكردهايم. تا الان به ما تذكر خاصي ندادهاند. فكر نميكنم منع قانوني داشته باشد.»
مرد قصه ما الان به فكر اين است كه چطور ميتواند با اجراي طرحهاي جديد به نيازمندان بيشتري كمك كند؛ «به من براي كارهاي خيريه زياد پيشنهاد ميشود. يك برنامه ديگري داريم كه ميخواهيم به مردم غذاي گرم بدهيم. فعلا زميني گير آوردهايم كه شايد آنجا چنين كاري كنيم. البته فعلا در حد يك ايده است و هيچ كار خاصي نكردهايم.»
- مردمي كه با بردن و آوردن لباس لايك ميزنند!
كاربران فيسبوك و اينستاگرام وقتي مطلبي را به اشتراك ميگذارند مدام صفحهشان را رصد ميكنند تا ببينند چندتا لايك و كامنت دريافت كردهاند. صفحه مرد نيكوكار ديوار خانهاش است و لايكهايش هم لباسهايي كه روي جالباسي جا خوش ميكنند. مردم شهر به 2 شيوه بر كار او لايك ميزنند؛ بعضي لباس ميگذارند و بعضي هم لباسها را ميبرند.
مرد نيكوكار در طول روز مدام تعداد لباسها را رصد ميكند؛ «اين جالباسي صبح تا شب زياد پر و خالي ميشود. صبح كه از خانه بيرون ميروم اگر ببينم روي جالباسي هيچ لباسي نيست خودم چند تكه ميگذارم. ظهر كه برميگردم ميبينم لباسهاي ديگري روي اين جالباسي قرار گرفته و بعد از ظهر ميبينم تركيب لباسها عوض شده. در طول روز فكر ميكنم 4-3 دست لباسها ميچرخد.»
- طرح مهرباني
اين طرح از ظهر روز عاشورا در مشهد اجرا شده است. وقتي در اينترنت كلمه «ديوار مهرباني» را جست و جو ميكنيم متوجه ميشويم حدود 15روز قبل از عاشورا، شبيه به اين طرح در سيرجان هم اجرا شده است. در آنجا هم مردم شهر، محلي براي جمعآوري لباسهاي اضافي مردم پيشبيني كردهاند. شهروند مشهدي ميگويد كه در جريان ايده خير سيرجاني نبوده است. هرچند خيلي هم اهميتي ندارد كه چهكسي زودتر اقدام كرده است، مهم استمرار و تداوم كار خير است.
- نام: نيكي و معنويت
روي ديوار تابلويي زدهاند و نوشتهاند: «نيكي كنيم همانگونه كه خداوند به ما نيكي ميفرمايد. با محبت و رعايت ساير نيازمندان، استفاده بفرمائيد.» نام و نشاني از باني اين امر خير در هيچ جايي موجود نيست. روي تابلو اسم هيچ مؤسسهاي نيامدهاست. مردي كه اين تابلو را نصب كرده در يك مكان معنوي مشغول بهكار است ولي دوست ندارد به شغلش اشاره شود.